در حالی که تابستان داغ ایران به اوج خود رسیده، بحران انرژی و بحران آب در کشور به یک معضل سراسری تبدیل شده است. گزارشها از تعطیلی گسترده در دستکم ۲۵ استان ایران خبر میدهند، افزایشی قابلتوجه نسبت به روزهای گذشته وقتی که تنها ۱۶ استان در لیست تعطیلی بودند. این گسترش، نتیجهی ترکیب ویرانگر موج بیسابقهی گرما، کاهش شدید منابع آبی سطحی، فشار بیوقفه بر شبکهی برق و ضعف ساختار تأمین انرژی است.
مقامات رسمی اشاره کردهاند که موج گرمایی جاری درکشور، همراه با ذخایر آب کمسابقه و زیرساختهای برق نامناسب، «نقطهی جوش» را پدید آورده است، محیطی بحرانی که بدون پاسخگویی مناسب منجر به یک زنجیرهی بحرانهای همپوشان شده است.
همزمانی تعطیلیها با ایام شلوغی مانند اربعین حسینی و تعطیلات آخر هفته، وضعیتی ساخته که بخش عظیمی از کشور تا پنج روز متوالی را در وضعیت شبهتعطیلی و نیمه فلج قرار داده است. در این شرایط، مردم، کسبوکارها و خدمات اجتماعی با مشکلات بیسابقهای روبهرو هستند.
گزارشهای میدانی از استان سیستان و بلوچستان، مرکز دشوارترین پیامدها را نشان میدهد. از شامگاه سهشنبه ، بیش از چندین ناحیه از جمله شرق زاهدان، چابهار و مناطق مرزی با خاموشیهای طولانیمدت برق مواجه شدهاند. این خاموشیها در حالی رخ دادهاند که دمای هوا در این مناطق بیش از ۴۵ درجه سلسیوس اعلام شده است. در نتیجه زندگی روزمره مردم بطور جدی مختل شده: سیستمهای سرمایشی از کار افتاده، منابع تأمین آب قطع، و امکانات ارتباطی نیز بهشدت مختل شده است. پزشکان و ناظرین اجتماعی هشدار میدهند که این ترکیب خطرناک، گرمای شدید بعلاوه قطع برق بعلاوه کمبود آب، میتواند به بحرانهای سلامت و اجتماعی بدل شود.
در کنار همه اینها، مسئولان هواشناسی و کارشناسان محیطزیست نیز زنگ خطر را به صدا درآوردهاند. رئیس انجمن هواشناسی ایران بحران آب را بهدرستی «یک بیماری مزمن» نامیده است. او با انتقاد از سیاستگذاریهای غیراصولی اظهار داشته که نبود پایگاه علمی و کارشناسی قوی، تصمیمگیریهای شتابزده و بیربط را بهجای راهکارهای درازمدت جایگزین کرده است؛ تصمیماتی که نه تنها منابع مالی را هدر دادهاند، بلکه بیاعتمادی عمومی را نیز تقویت کرده و اجرای راهکارهای واقعی را به تأخیر انداختهاند.
هماکنون، تقاضا برای اصلاح فوری و اساسی ساختار تأمین انرژی و آب، بهویژه در استانهای در معرض بحران، از سوی کارشناسان مطرح است. پیشنهادهایی مانند سرمایهگذاری در شبکههای برق مقاوم در برابر گرما، توسعه منابع آبی پایدار (مانند آبهای ژرف یا بهرهوری در کشاورزی)، و نیز تقویت برنامههای پیشبینی اضطراری برای خانوارها و مؤسسات کوچک، در دستور بحث قرار گرفتهاند.
در پایان، باید گفت: آنچه اکنون در ایران شاهد آن هستیم، نه مسئلهای مقطعی، که علائم هشداردهندهای از فروپاشی تدریجی زیرساختهای حیاتی است. اگر تغییرات ساختاری و اصلاحات علمی و مدیریتی صورت نگیرد، این وضعیت موقت، راهی به بحرانهای مکرر و محتوم در آینده باز خواهد کرد، بحرانهایی که تحمل آن برای شهروندان، اقتصاد و محیطزیست ایران مهلک خواهد بود.