در حالی که تحولات سیاسی و امنیتی منطقه با شتابی کمسابقه ادامه دارد، همزمان بحران اقتصادی در داخل ایران وارد مرحلهای تازه شده است؛ مرحلهای که نشانههای آن نهفقط در آمارها و گزارشها، بلکه در خیابانها، بازارها و زندگی روزمره مردم بهروشنی دیده میشود. در چنین فضایی، اظهارات تازه سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی بار دیگر شکاف عمیق میان روایت رسمی حاکمیت و واقعیتهای میدانی جامعه را برجسته کرده است.
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، در تازهترین مواضع خود اعلام کرده است که تهران تنها در موضوع هستهای حاضر به مذاکره با ایالات متحده است و درباره هیچ موضوع دیگری وارد گفتوگو نخواهد شد. او تأکید کرده که مذاکرهای که نتیجه آن از پیش تعیین شده باشد، قابل قبول نیست و جمهوری اسلامی تنها در صورتی وارد گفتوگو میشود که آن را «معقول» بداند.
این مواضع در شرایطی مطرح میشود که فشارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر کشور بهشدت افزایش یافته و آثار آن در زندگی روزمره مردم بهوضوح دیده میشود. طی روزهای یکشنبه و دوشنبه، همزمان با جهش کمسابقه نرخ ارز، بازارهای تهران شاهد موجی از اعتراض و اعتصاب بودند. نرخ دلار تا حدود ۱۴۴ هزار تومان افزایش یافت و بازار طلا نیز با ثبت رکوردهای تازه، بخش بزرگی از جامعه را عملاً از چرخه خرید خارج کرد. قیمت سکه و طلا به سطحی رسید که برای بسیاری از شهروندان حتی تصور آن نیز دور از دسترس بود.
در چنین فضایی، از پاساژ علاءالدین و بازار موبایل گرفته تا بازار آهن شوش، بازار بزرگ تهران، بازار چهارسوق و خیابانهای لالهزار، جمهوری، امیرکبیر، مولوی و سعدی، موج تعطیلی مغازهها شکل گرفت. بسیاری از کسبه اعلام کردند که در شرایطی که قیمتها ساعتی تغییر میکند، نه امکان خرید وجود دارد و نه فروش، و ادامه فعالیت اقتصادی عملاً ناممکن شده است. شعارهایی که در این تجمعها شنیده میشد، نشان میداد که نارضایتی عمومی دیگر صرفاً متوجه گرانی نیست، بلکه مستقیماً ساختار تصمیمگیری و مدیریت کشور را هدف گرفته است.
این اعتراضها در حالی شکل گرفت که مقامهای رسمی همچنان تلاش میکنند مسئولیت بحران را به عوامل بیرونی نسبت دهند. سخنگوی وزارت خارجه، اروپا را متهم کرد که در پرونده هستهای به «ابزاری در دست آمریکا» تبدیل شده و از مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهدلیل محکوم نکردن حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی انتقاد کرد. او تأکید کرد که آژانس باید در چارچوب وظایف خود عمل کند و از آنچه رفتار سیاسی مینامد، پرهیز کند.
این سخنان در حالی مطرح میشود که بسیاری از ناظران معتقدند سیاستهای تقابلی جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته، نقش مستقیمی در تشدید فشارهای خارجی و تضعیف بنیانهای اقتصادی کشور داشته است. از نگاه این ناظران، تمرکز مداوم بر تقابل، بیتوجهی به تبعات تحریمها و نادیده گرفتن مطالبات داخلی، کشور را به وضعیتی رسانده که اکنون آثار آن بهروشنی در زندگی مردم نمایان شده است.
بقایی همچنین در واکنش به گزارشها درباره همکاری نظامی جمهوری اسلامی با روسیه، از جمله ارسال پهپاد و موشک، این ادعاها را رد کرد و گفت روابط تهران و مسکو «دیرپا و مبتنی بر منافع متقابل» است و علیه هیچ کشور ثالثی نیست. این در حالی است که گزارشهای متعدد بینالمللی، نقش جمهوری اسلامی در پشتیبانی نظامی از روسیه را عاملی مهم در تشدید فشارهای سیاسی و تحریمی علیه تهران میدانند.
او همچنین درباره وضعیت ونزوئلا تأکید کرد که سفارت ایران در این کشور فعال است و گزارشها درباره خروج دیپلماتها یا پیمانکاران ایرانی را بخشی از «جنگ روانی» خواند. بقایی اقدامات آمریکا علیه ونزوئلا را نمونهای از «استعمار نوین» دانست و هشدار داد که این روند میتواند پیامدهایی فراتر از مرزهای منطقهای داشته باشد.
در بخش دیگری از سخنان خود، سخنگوی وزارت خارجه بار دیگر بر «معقول بودن مذاکره» تأکید کرد و گفت جمهوری اسلامی تنها زمانی وارد گفتوگو میشود که نتیجه آن تأمین منافع مورد نظر حکومت باشد. او افزود مذاکرهای که صرفاً به بازی رسانهای یا اتلاف زمان منجر شود، قابل قبول نیست، هرچند تأکید کرد که کانالهای ارتباطی با آمریکا همچنان برقرار است.
با این حال، آنچه در کف جامعه جریان دارد، تصویری متفاوت از این اظهارات رسمی ترسیم میکند. بازاری که از حرکت ایستاده، مردمی که زیر فشار معیشتی فرسوده شدهاند و جامعهای که نشانههای آشکار بیاعتمادی و خشم را بروز میدهد، همگی حکایت از بحرانی دارند که ریشههای آن عمیقتر از یک مقطع زمانی یا یک تصمیم سیاسی است.
بسیاری از ناظران بر این باورند که وضعیت کنونی حاصل دههها سوءمدیریت، فساد ساختاری، انباشت تصمیمهای پرهزینه و بیتوجهی مداوم به خواست و زندگی مردم است؛ مسیری که از نخستین سالهای استقرار جمهوری اسلامی آغاز شد و امروز کشور را به نقطهای رسانده که نشانههای آن در اقتصاد، سیاست و جامعه بهروشنی دیده میشود.
از نگاه این ناظران، آنچه امروز در خیابانهای تهران دیده میشود، صرفاً یک اعتراض اقتصادی نیست، بلکه هشداری جدی درباره آیندهای است که در صورت تداوم این مسیر، میتواند هزینههایی بسیار سنگینتر از وضعیت کنونی بر جامعه تحمیل کند؛ هشداری که نادیده گرفتن آن، پیامدهایی بهمراتب گستردهتر در پی خواهد داشت.
