روایت آرش دربندی، شهروند ۳۴ ساله ایرانی که در جریان جنگ اوکراین به اسارت درآمده، تصویری تکاندهنده از پیوند پنهان میان سرکوب، فریب و بهرهکشی انسانی در ساختارهای امنیتی روسیه و جمهوری اسلامی ارائه میدهد. او که برای یافتن کار و زندگی بهتر راهی روسیه شده بود، هرگز تصور نمیکرد سرنوشتش به اجبار به میدان جنگ کشیده شود؛ جنگی که هیچ نقشی در آغاز آن نداشت و قربانی مستقیم آن شد.
دربندی، عکاس اهل اهواز، با ویزای توریستی وارد سنپترزبورگ شد و با گرفتن عکس از رهگذران امرار معاش میکرد. اما یک درگیری ساده با پلیس، مسیر زندگیاش را تغییر داد. به گفته خودش، پس از بازداشت، به مرکزی نظامی منتقل شد و در برابر انتخابی تحمیلی قرار گرفت: یا چند سال زندان، یا اعزام به جنگ اوکراین. او تأکید میکند که هیچگونه آموزش نظامی نداشت و هرگز قصد حضور در میدان جنگ را نداشته است، اما تحت فشار مجبور به امضای قراردادی شد که عملاً راه بازگشتی برایش باقی نگذاشت.
به گفته دربندی، او ماهها در پادگانهای نظامی روسیه نگهداری شد و سپس به مراکز آموزشی منتقل شد؛ آموزشهایی که بیشتر جنبه نمایشی داشت و فاقد استانداردهای اولیه نظامی بود. نیروهای خارجی، از جمله ایرانیها، آفریقاییها و اتباع برخی کشورهای فقیر، در شرایطی غیرانسانی نگهداری میشدند و عملاً بهعنوان نیروهای مصرفی به خط مقدم فرستاده میشدند، در حالی که نیروهای روس در عقب باقی میماندند. او میگوید جان انسانها هیچ ارزشی نداشت و خارجیها نخستین قربانیان میدان نبرد بودند.
دربندی روایت میکند که حتی پس از مجروح شدن شدید نیز از اعزام دوباره او جلوگیری نشد. او برای رهایی از اعزام، عمداً به خود آسیب زد، اما قوانین حمایتی که باید شامل سربازان زخمی میشد، در مورد او اجرا نشد. به گفته او، این رفتار نشاندهنده نگاه ابزاری ارتش روسیه به نیروهای خارجی است؛ نگاهی که در آن انسانها صرفاً ابزار جنگ محسوب میشوند.
در نهایت، در یکی از عملیاتها، محل استقرار آنها هدف حمله پهپادی قرار گرفت. دو نفر از نیروهایی که کنار او بودند کشته شدند و خودش بهشدت زخمی شد. او میگوید ساعتها بدون کمک رها شده بود تا اینکه نیروهای اوکراینی او را پیدا کرده و به مراکز درمانی منتقل کردند؛ روایتی که تصویر رسمی مسکو از «عملیات نظامی» را بهطور جدی زیر سؤال میبرد.
این روایت تنها داستان یک فرد نیست، بلکه نمادی از سازوکاری است که در آن حکومت روسیه با استفاده از شهروندان خارجی و آسیبپذیر، جنگ خود را پیش میبرد. همزمان، سکوت و بیعملی جمهوری اسلامی در قبال سرنوشت شهروندانش، پرسشهای جدی درباره مسئولیتپذیری این حکومت ایجاد کرده است؛ بهویژه در شرایطی که روابط سیاسی و نظامی تهران و مسکو در سالهای اخیر گسترش یافته است.
داستان آرش دربندی نشان میدهد چگونه همکاریهای امنیتی میان جمهوری اسلامی و روسیه، به بهای جان و کرامت شهروندان عادی تمام میشود. او در پایان با لحنی هشدارآمیز میگوید: «هرگز به کشورهایی که انسانها را ابزار جنگ میکنند اعتماد نکنید.» پیامی که فراتر از تجربه شخصی اوست و تصویری روشن از هزینههای انسانی جنگ، سرکوب و بیمسئولیتی سیاسی ارائه میدهد.
