در فضای سیاسی پرتنش ایران، که پس از جنگ دوازدهروزه و تحولات منطقهای پیچیدهتر شده است، اکنون نشانههایی ملموس از شکاف درونی در ساختار قدرت دیده میشود؛ شکافی که نه از زبان مخالفان خارجی، بلکه از دل خانوادههای نزدیک به حاکمیت و نسل دوم نخبگان جمهوری اسلامی بیرون آمده است. تازهترین نمونه این روند، اظهارات حمزه صفوی، فرزند یحیی رحیم صفوی، مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی است؛ فردی که در گفتوگویی با روزنامه بینالمللی «فایننشالتایمز» (Financial Times) آشکارا از ضرورت تغییرات بنیادی در سیاست خارجی تهران سخن گفته و فضای جدیدی از بحث و پرسش را در ساختار قدرت ایجاد کرده است.
حمزه صفوی در این مصاحبه مفصل با فایننشالتایمز اعلام کرد که اگر خود در موقعیت تصمیمگیری قرار داشت، ایران همانند عربستان سعودی میتوانست عادیسازی روابط با اسرائیل را مشروط به تشکیل کشور مستقل فلسطینی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ اعلام کند. او تأکید کرد که اسرائیل احتمالاً چنین راهحلی را نمیپذیرد، اما جمهوری اسلامی میتواند با اعلام چنین موضعی نشان دهد که در پی برهم زدن نظم پذیرفتهشده بینالمللی نیست و قادر است نقشی مسئولانهتر در فضای منطقهای ایفا کند.
صفوی البته یادآور شد که این دیدگاه، موضع رسمی جمهوری اسلامی نیست و آن را «صرفاً نظر شخصی» خود توصیف کرد. با این حال، مطرح شدن چنین سخنانی از سوی فرزند یکی از نزدیکترین افراد به حلقه رهبری، در رسانه مهمی مانند فایننشالتایمز، خود نشاندهنده آن است که گفتوگوی تازهای—even اگر غیررسمی—در بعضی لایههای قدرت در جریان است. او در بخشی دیگر از سخنانش برای نخستین بار تصریح کرد که شناسایی اسرائیل در کوتاهمدت برای جمهوری اسلامی «غیرممکن» است، زیرا مخالفت با اسرائیل جزئی از هویت ایدئولوژیک نظام محسوب میشود؛ اما در بلندمدت «هیچکس نمیداند چه رخ خواهد داد». به گفته او، تا زمانی که علی خامنهای در رأس حکومت باشد، تغییر این سیاست قابل تصور نیست.
این نخستین بار نیست که صفوی با اظهار نظرهایی خارج از محدوده گفتمان رسمی، واکنشبرانگیز شده است. او پیشتر در مصاحبهای گفته بود ایران باید برای «بدترین سناریوها»، از جمله احتمال ترور رهبر جمهوری اسلامی، آماده باشد؛ سخنانی که بازتاب وسیعی یافت و نشان داد بخشی از تحلیلگران و نزدیکان ساختار امنیتی، تهدیدهای پیشروی جمهوری اسلامی را جدیتر از روایتهای رسمی میدانند.
گزارش فایننشالتایمز همچنین تأکید میکند که صفوی تنها چهرهای از نسل دوم قدرت نیست که به بازنگری در سیاستهای کلان نظام فرا میخواند. این روزنامه معتبر بریتانیایی اشاره میکند که طی ماههای اخیر، برخی فرزندان و نوههای چهرههای بانفوذ جمهوری اسلامی—از جمله وابستگان به خاندان روحالله خمینی و اکبر هاشمی رفسنجانی—نیز دیدگاههایی متفاوتتر از نسل اول مطرح کردهاند. در میان آنان، سخنان فائزه هاشمی بیش از همه بازتاب داشته است. او در گفتوگویی با فایننشالتایمز اعلام کرد که ایران باید پیش از هر چیز روابط دیپلماتیک خود با ایالات متحده را احیا کند، اختلافات را در قالب گفتوگو حل کند و منافع ملی را همچون هر کشور دیگری در چارچوب تعامل با جهان دنبال کند. او حتی گفت ایران باید در مسیر حرکت بهسوی یک ساختار سکولار گام بردارد؛ هرچند ممکن است این هدف در کوتاهمدت قابل دستیابی نباشد.
این مجموعه اظهارات در بستری از تحولات مهم امنیتی و سیاسی مطرح میشود. پس از جنگ دوازدهروزه، حملات گسترده به تأسیسات حساس جمهوری اسلامی، فشارهای اقتصادی و تحریمهای فزاینده، نگاه بسیاری از تصمیمسازان و کارشناسان را نسبت به پیامدهای رویارویی دائمی با غرب تغییر داده است. در این شرایط، بخشی از تحلیلگران بر این باورند که ادامه مسیر گذشته، ایران را با ریسکهای امنیتی سنگینتر و انزوای گستردهتر روبهرو خواهد کرد. به همین دلیل، برخی صداها از داخل ساختار قدرت تلاش میکنند نشان دهند که گزینههای دیگری—فراتر از سیاستهای سنتی چند دهه اخیر—قابل تصور است.
با وجود این، مواضع رهبر جمهوری اسلامی همچنان بدون تغییر باقی مانده است. او سال گذشته عادیسازی روابط با اسرائیل را «شرطبندی روی اسب بازنده» توصیف کرده و آن را قماری محکوم به شکست دانسته بود. همین لحن نشان میدهد تغییرات بزرگ در سیاست خارجی نظام، در کوتاهمدت بسیار بعید است و ساختار قدرت همان مسیر گذشته را دنبال خواهد کرد؛ هرچند نارضایتی گسترده در جامعه و فشارهای فزاینده بینالمللی، بحثهای جدید را ناگزیر کرده است.
در سطح منطقهای، طرح احتمالی ایران برای مشروط کردن عادیسازی روابط با اسرائیل به تشکیل کشور فلسطینی، از چند جهت اهمیت دارد: رقابت عربستان و ایران برای نقشآفرینی در نظم جدید خاورمیانه، تلاش آمریکا برای ایجاد ثبات، و نگرانی کشورهای عربی از تداوم تنشهای تهران و تلآویو. در این چارچوب، حتی اگر این سخنان موضع رسمی نباشد، مطرح شدن آن در فایننشالتایمز خود میتواند حامل پیامهای مهمی برای بازیگران منطقهای باشد و نشان دهد که در درون نظام نیز برخی به سمت واقعگرایی بیشتر تمایل پیدا کردهاند.
در نهایت، آنچه امروز شاهدش هستیم آغاز یک گفتوگوی پنهان اما واقعی در درون ساختار قدرت جمهوری اسلامی است؛ گفتوگویی که هنوز به تغییر سیاست رسمی منجر نشده، اما اهمیت آن در این است که برای نخستینبار، در رسانههای معتبر بینالمللی مانند فایننشالتایمز بازتاب پیدا کرده و از محدوده زمزمههای داخلی فراتر رفته است. اینکه این روند در آینده مسیر سیاست خارجی ایران را تغییر میدهد یا تنها بخشی از یک تاکتیک کوتاهمدت برای کاهش فشارهای بینالمللی است، پرسشی است که پاسخ آن در ماهها و سالهای آینده روشن خواهد شد. اما آنچه مسلم است اینکه شکاف میان واقعیتهای سخت منطقه و جهان با چارچوب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، هر روز عمیقتر میشود؛ شکافی که ممکن است دیر یا زود مسیر سیاست ایران را به شکلی بنیادین دگرگون کند.
