سخنگوی دولت: خط فقر بیش از ۶ میلیون تومان برای هر نفر است؛ خط فقر یا خط مرگ؟

در حالی‌ که دولت چهاردهم جمهوری اسلامی از «برنامه‌های حمایتی» برای کاهش فقر سخن می‌گوید، تازه‌ترین آمار رسمی نشان می‌دهد خط فقر در ایران به رقم بی‌سابقه‌ای رسیده است؛ رقمی که خود گویای عمق بحران معیشت در جامعه است.

فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت مسعود پزشکیان، روز سه‌شنبه ۲۹ مهر اعلام کرد: «بر اساس شاخص‌های اقتصادی و منطقه‌ای، خط فقر سال ۱۴۰۳ برای هر فرد شش میلیون و ۱۲۸ هزار و ۷۳۹ تومان برآورد شده است.» این رقم، نسبت به سال قبل بیش از دو میلیون و پانصد هزار تومان افزایش یافته و به معنای رشد فقر و ناتوانی اقتصادی بخش بزرگی از جامعه است.

خط فقر در سال ۱۴۰۲ برای هر فرد حدود سه میلیون و هفتصد و نود و هشت هزار تومان بود؛ در نتیجه، تنها در یک سال، شاخص فقر بیش از ۶۰ درصد جهش کرده است. روزنامه «دنیای اقتصاد» با استناد به همین آمار نوشته است نرخ فقر در ایران به حدود ۳۶ درصد رسیده، رقمی که از ابتدای دهه ۱۳۹۰ تاکنون سابقه نداشته و به معنای آن است که بیش از یک‌سوم جمعیت کشور توان تأمین نیازهای اولیه و حداقل کالری مورد نیاز برای بقا را ندارند.

مرکز آمار ایران، رشد اقتصادی سال گذشته را ۳.۱ درصد و تورم نقطه‌به‌نقطه را ۳۷ درصد اعلام کرده است. کارشناسان اقتصادی اما تأکید می‌کنند تورم واقعی، به‌ویژه در حوزه خوراک و مسکن، بسیار بالاتر از آمار رسمی است و فقر، بیش از هر چیز ناشی از نابسامانی ساختاری در اقتصاد و سیاست‌گذاری‌های غلط دولتی است.

سخنگوی دولت جمهوری اسلامی در سخنان خود، تحریم‌های خارجی را «عامل اصلی» تورم دانست و گفت دولت در پی مقابله با آثار آن از طریق «پرداخت یارانه، کالابرگ الکترونیکی و طرح‌های حمایتی» است. اما تحلیلگران اقتصادی این ادعا را رد کرده و می‌گویند سیاست‌های موسوم به «حمایت معیشتی» نه‌تنها مؤثر نبوده، بلکه خود به تشدید تورم و گسترش فقر انجامیده است.

آمارها نشان می‌دهد که از سال ۱۳۹۶ و پیش از خروج آمریکا از برجام، نرخ فقر در کشور حدود ۲۰ درصد بود. اما در پی بازگشت تحریم‌ها، جهش نرخ ارز و افزایش تورم، این رقم در سال ۱۳۹۸ به بیش از ۳۰ درصد رسید و از آن زمان روندی صعودی داشته است. کارشناسان می‌گویند با تورم مزمن بالای ۳۰ درصد، رشد اقتصادی پایین و نبود ثبات در سیاست خارجی، هیچ طرح حمایتی نمی‌تواند اثری پایدار داشته باشد.

در حالی‌ که سخنگوی دولت از «برنامه‌های اشتغال‌زایی» سخن می‌گوید، بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد میلیون‌ها نفر از جمعیت شاغل، عملاً زیر خط فقر زندگی می‌کنند. بر اساس داده‌های رسمی، متوسط حقوق کارگران و بازنشستگان حدود ۱۵ میلیون تومان در ماه است. اگر متوسط اعضای خانوار را چهار نفر در نظر بگیریم، سهم هر نفر از این درآمد کمتر از چهار میلیون تومان خواهد بود؛ یعنی پایین‌تر از خط فقر رسمی دولت.

محمدرضا نیک‌نژاد، عضو کانون صنفی معلمان، می‌گوید «کمترین حقوق کشور با ۱۵ میلیون تومان متعلق به معلمان است، در حالی‌ که حتی بر اساس آمار خود دولت، هر فرد برای بقا به بیش از ۶ میلیون تومان در ماه نیاز دارد». به این ترتیب، بخش بزرگی از کارگران، معلمان، بازنشستگان و حتی کارمندان دولت، به‌صورت رسمی فقیر محسوب می‌شوند.

فاطمه مهاجرانی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «با وجود تلاش‌ها، تورم همچنان وجود دارد و بخش عمده آن ناشی از تحریم‌هاست.» او مدعی شد دولت با برنامه‌هایی مانند «عدالت درمان، طرح نظام ارجاع، حمایت از صندوق‌های بازنشستگی و طرح اشتغال‌زایی طاها» می‌کوشد وضعیت معیشتی را بهبود بخشد. اما کارشناسان اقتصادی این اظهارات را «ادعایی پوچ و غیرواقعی» توصیف می‌کنند.

آلبرت بغزیان، اقتصاددان، در گفت‌وگویی با رسانه‌های داخلی گفت: «من تا کنون هیچ برنامه‌ای از دولت ندیده‌ام که منجر به کاهش قیمت مواد غذایی یا هزینه‌های مردم شود. حتی در موضوع ارز، میان وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی اختلاف‌نظر وجود دارد. این اختلاف‌ها نشان‌دهنده نبود برنامه مشخص اقتصادی است.»

به گفته این استاد اقتصاد، «دولت به جای مهار تورم یا افزایش قدرت خرید، با طرح کالابرگ به‌دنبال توزیع کالا به جای نقدینگی است، که عملاً تفاوتی با کوپن‌های دهه شصت ندارد و نه رشد تولید ایجاد می‌کند و نه فقر را کاهش می‌دهد.»

آمارهای رسمی نشان می‌دهد طی ۶۱ ماه گذشته، تورم ایران بیش از ۳۰ درصد بوده است؛ و در حالی که رئیس کل بانک مرکزی وعده تورم زیر ۲۰ درصد داده بود، نرخ واقعی به بالای ۴۰ درصد رسیده است. در چنین شرایطی، بسیاری از کارگران و حقوق‌بگیران ناچار شده‌اند چند شغل داشته باشند تا بتوانند هزینه‌های زندگی را بپردازند.

سمیه گلپور، رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری، می‌گوید بیش از ۶۰ درصد از کارگران کشور چندشغله‌اند و برای تأمین مایحتاج روزانه، به مشاغل غیررسمی و کم‌درآمد روی آورده‌اند. او تأکید می‌کند: «کارگرانی که حتی با دریافت کمترین دستمزد رسمی روزگار می‌گذرانند، به دلیل هزینه‌های بالای مسکن، درمان، تحصیل و خوراک، ناچار به پذیرش شغل دوم یا سوم شده‌اند.»

گلپور میگوید:با رقم اعلامی اگر بخواهیم برای یک خانواده چهار نفره محاسبه کنیم، حداقل هزینه‌های زندگی به ۲۴ میلیون تومان در ماه می‌رسد. اما دستمزد پایه به‌گونه‌ای تعیین شده که با همه افزایش‌ها و مزایا، نهایتا به حدود ۱۵ میلیون تومان می‌رسد؛ یعنی هنوز حدود ۹ تا ۱۰ میلیون تومان فاصله با خط فقر واقعی وجود دارد آن هم بر اساس داده‌هایی که خود دولت ارائه کرده است. این عدد خط فقر نیست خط مرگ است.

از سوی دیگر، این ارقام در حالی اعلام می‌شود که در یک ماه اخیر، قیمت تخم‌مرغ تقریبا دو برابر شده، گوشت افزایش چشمگیری داشته و قیمت برنج به چند صد هزار تومان رسیده است. در مجموع، طی دو تا سه ماه گذشته، بسیاری از کالاهای اساسی با افزایش دو تا سه برابری قیمت مواجه بوده‌اند.

اما فقر تنها به سفره خانواده‌ها محدود نمانده، بلکه به بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه نیز سرایت کرده است. حسین ایمانی جاجرمی، جامعه‌شناس، در گفت‌وگویی هشدار داده است که «در شرایط رکود تورمی و گرانی، خانواده‌ها برای بقا باید تمام توان خود را به کار گیرند؛ از کار کردن زنان تا کار کودکان. این یک استراتژی بقاست، وقتی غذای سر سفره نیست، خطوط قرمز قدیمی کنار می‌رود.» او حتی به بروز پدیده‌هایی مانند «کودک‌فروشی» در مناطق محروم اشاره کرده است.

این جامعه‌شناس می‌گوید سیاست‌های کنونی دولت «در حد سفره انداختن و توزیع بسته‌های حمایتی» است و افزود: «خانه آتش گرفته و ما فقط آب روی شعله‌ها می‌ریزیم، بدون آنکه منبع آتش را خاموش کنیم. مدیریت شهری و اقتصادی ایران فاقد نوآوری سیاستی است و هیچ برنامه رفاهی مؤثری برای مقابله با فقر شهری، مسکن یا آموزش وجود ندارد.»

در چنین شرایطی، سخنان رئیس دولت، مسعود پزشکیان، که گفته بود «تمام دغدغه‌ام حل معیشت مردم است»، بیشتر به طنز تلخ می‌ماند. او در جمع اعضای اتاق بازرگانی گفت: «من نباید بگذارم مردم مشکل معیشتی پیدا کنند، چون اگر مردم مشکل داشته باشند، شما هم نمی‌توانید کار کنید.» اما واقعیت اقتصادی کشور چیز دیگری می‌گوید: تورم بالا، رکود، کاهش قدرت خرید و رشد بی‌وقفه فقر.

در پایان، می‌توان گفت آنچه دولت از آن به عنوان «خط فقر» یاد می‌کند، در عمل به «خط مرگ اقتصادی» برای میلیون‌ها ایرانی تبدیل شده است؛ خطی که هر روز افراد بیشتری را به زیر خود می‌کشد، در حالی‌ که دولت همچنان از «یارانه»، «کالابرگ» و «عدالت معیشتی» سخن می‌گوید، واژه‌هایی که دیگر حتی در میان فقیرترین اقشار جامعه، هیچ معنایی ندارند.