سفرهای نوروزی و خیابانهای پررفت و آمد نشان میدهد که افراد زیادی از جامعه بحران را جدى نگرفته اند. تقى آزاد آرامكى ، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگویی مطبوعاتی به دلایل سهل انگارى بخشى از مردم نسبت به بحران كرونا و بى اهميت شدن مرگ و زندگى براى آنها و نقش الگوهاى مرجع نيز پرداخت . ارامكى در خصوص علت سهل انگارى برخى نسبت به بحران كرونا كه حتى به قيمت جانشان تمام مى شود گفت معتقدم مردم ما خيلى هم حرف گوش كن بودند ، تمام زندگيشان را تعطيل كردند و كسب و كارشان خوابيد ، نمى ترسند چون دلهره دارند اگر بيشتر ازين عقب بروند شغل و فرهنگ و زندگيشان از دست برود ، البته دليل ريشه اى ترس فلسفه اى است كه سالهاست مكرر در گوش و جان مردم خوانده شده ، اهل سينما و مطبوعات و دانشگاهى ها همه از مرگ مى گويند ، آنقدر كه پديده ى مرگ طبيعى شده است ، ما ملتى هستيم كه سالى سی هزار نفرمان در جاده ها مى ميرند و ماهانه دو هزار نفر در جاده ها كشته مى شوند ، بختك مرگ روى جاده ها افتاده و دولت هيچ توجهى نمى كند ، بنابر فلسفه ى تقدير گفته ايم حق و تقديرمان اين است ، تصادفات جاده اى بيشتر از سيل و زلزله تلفات مى گيرد و آلودگى هوا هم دست كمى از آن ندارد ، وقتى در ناخودآگاه مردم پديده اى به نام پذيرش مرگ ته نشين شد در مواجهه با كرونا هم واكنش عجيبى را شاهد نخواهيم بود ، بايد به فلسفه ى حيات برگرديم ، لحظه به لحظه ى زندگى مردم بايد اهميت پيدا كند ، وی افزود مثلاً در كشور انگليس بدن انسان مهم است ، مى گويند من آمده ام زندگى كنم نيامدم كه بميرم ، بر همين اساس هر نوع بيمارى مهم تلقى مى شود و نظام بايد تمام هزينه اش را بدهد پس سازمان پزشكى چون بايد هزينه بدهد حواسش را جمع مى كند و بيشتر مراقبت مى كند ، در دنيايى كه جان مهم است كسى نمى تواند بميرد بدون اينكه پرونده اش استمرار داشته باشد پاى بيمه و هزاران مساله ى ديگر به ميان آيد . ارمكى در همين زمينه افزود رويا از فرهنگ و اخلاق و فلسفه ى اجتماعى جامعه و زيست جمعى مى آيد ، جامعه ى ما با مرگ زيست مى كند ، قهرمانانش با مرگ و ميرايى قهرمان مى شوند ، طبيعى است كه كرونا هم بخشى از زندگى ما شده و زندگى كردن به شرط اين است كه زندگى براى ما مهم است وی گفت كسى كه از ساحت ايدئولوژى روايت فرهنگ و تاريخ نگويد همانجا كه حرف از استقامت و ماندگارى است صداى متون ديگر ى بلند خواهد شد. اما وقتى متن شاهنامه خوانده نمى شود و شاهكار فردوسى از دست مردم به زمين مى افتد رؤياى ايران به فنا مى رود ، .
ارمكى در خصوص نبود اطلاعات شفاف و واقعى در چنين شرايطى و موثر بودن گروه هاى مرجع و ذى نفوذ گفت : اول بايد مرجعيت اين گروه ها را قبول مى كرديم ، گروه مرجع هم اگر مشروع بود و بازى خودش را مى كرد جلوى خيلى از اتفاقات گرفته مى شد ، گروه مرجع بايد مرجعيتش به رسميت شناخته شده باشد اما ما گروه هاى مرجع را به سمت كارهاى غير مرجعى هدايت كرده ايم مثلاً سلبريتى ها كارهايى مى كنند كه بيشتر شهرت را افزون مى كند تا اينكه مساله را حل كند ، متاسفانه هر دولتى امد با يك گروه برخورد كرد ، دولت اصولگرا جامعه ى روشنفكران ايران را زد ، دولت چپ يك گروه ديگر را به رسميت نشناخت و تنبيه و مجازاتشان هم كرد ، هنرمند يا دانشگاهى كه هزارتا سوال از او مى كنى ، توقع دارى در بحران وارد عمل شود براى چه بيايد از كجا معلوم اگر آمد فردا توسط گروه ديگرى متهم نشود
وی افزود در يك دوره ى تاريخى سلبريتى ها خطرناك شدند و براى دفع خطر بايد استهزاء مى شدند و در تقابل با چالش هاى غيرواقعى قرار مى گرفتند ، برخى از سلبريتيهاى اصيل از نقش آفرينى اجتماعى شان خارج شدند و عده اى هم به مقابله پرداختند ، سياست هاى فرهنگى هم از همين جايى آسيب ديد كه ايدئولوژى پيدا كرد و فقط كسانى را قبول داشتند كه شبيه خودشان بودند ، خودى و غير خودى ساختيم و بخش اعظم آدم ها شدند غير خودى ، اگر با سياست هاى فرهنگى نظام سلبريتى معطوف به زيست مردم كه از دل آن آرمان و آمال بيرون مى آيد را نظام دهى كرده بوديم ، وضعيت بهتر از الانى بود كه آنها را در مقابل مان قرار دهيم ، وی تاکید کرد جامعه ى ايرانى بجاى رشد در طول در عرض رشد كرده است و بنابراين اينگونه نيست كه يك جامعه هرمى داشته باشيم كه يك نفر از بالا اعمال نظر كند و از پايين همه تبعيت كنند ، جامعه اى است كه گروه هاى اجتماعى اش همسانى سرمايه و سواد و دانش و اطلاعات و آرزو دارند ، اين جامعه را نمى توان با تك صدايى مديريت كرد چون يك جامعه ى متكثر است و مديريت صد صدايى مى طلبد . ارمكى اضافه كرد : پديده ى پزشكى تخصصى است و ابعاد انسانى و اجتماعى دارد ، حد اقل اقتصادى اش را كه همين حالا هم شاهد هستيم و ممكن است نظام سياسى جهان را دچار تغييرات عمده كند ، در حوزه ى سينما هم همين طور ، گروهى كه مى خواهد مديريت بحران كند سينماگر و موزيسينش كجاست ، اگر قرار است بميريم هم حداقل حق مان است كه با معنا بميريم ، سلبريتى ها بايد از امروز شروع كنند ، هنگامى كه تحريم شديم بسيار ايرانى در خارج داشتيم چرا اين سرمايه ها را پس نگرفتيم ، مردمان ايرانى خارج كمك كنيد و به خيابانها برويد و مشكل داروى ملت ايران را حل كنيد ، اى ايرانى كه در برلين يا واشنگتن هستى پدر و مادرت اينجا هستند نبايد تلاشى براى مردم كشورت كنى ، اينجاست كه نقش سلبريتى ها پررنگ مى شود و مى توانند همين دعوت ها را عمومى كنند تا از اين ساحت راحت عبور كنيم . ارمكى در خصوص قهرمان پردازى و بازگشتن اميد به جامعه گفت : مدتى درازى است كه از فقدان سرمايه هاى اجتماعى حرف مى زنيم ، طلب مى كنيم كه ما اعتماد مى خواهيم ، مى خواهيم به كسى اعتماد كنيم ، اجازه بدهيد ما اعتماد كنيم مثل جوانى كه مى خواهد عاشقى كند ، مهم هم نيست كه عاشق چه شكل و شمايلى شود ، دلش عشق مى خواهد بيچاره جامعه ى ايرانى هم فغان مى كشد كه من مى خواهم به يك نفر اعتماد كنم ، مثل آن جوانى كه مى خواهد عاشق شود و بايد كسى در مقابلش قرار بگيرد
