علم‌الهدی: در مشهد، اصطلاح «گردشگر» و «شهروند» جایگاهی ندارد

جنجال تازه در خودمختاری خراسان، از مملکت مال حزب‌اللهی است تا مشهد فقط مال زائران است

احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد، در اظهاراتی که تازه‌ترین نمونه از سخنان جنجالی و شاذ او به شمار می‌رود، مرزبندی عجیبی میان مفاهیم اجتماعی و حقوقی ایجاد کرده است. او صراحتاً بیان داشته است که «مشهد شهر گردشگر نیست، بلکه شهر زائر است» و تأکید کرده که «گردشگر باید برود مازندران تا از جنگل و طبیعت سرسبز بهره ببرد و تفریح کند. در مشهد، اصطلاح گردشگر و شهروند جایگاهی ندارد»! این جملات نه تنها محدود کردن رویدادهای فرهنگی نیست، بلکه به معنای حذف حق شهروندی و نادیده گرفتن حقوق میلیون‌ها نفر است.

این اظهارات در راستای سوابق طولانی علم‌الهدی در اعمال محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی در مشهد قابل بررسی است. او پیش‌تر نیز با منع رویدادهایی مانند کنسرت‌ها، تلاش کرده بود تا سلیقه و ایدئولوژی خاص خود را بر فضای عمومی و فرهنگی این شهر تحمیل کند. اما این بار، دامنه این انحصارطلبی فراتر رفته و مستقیماً حق شهروندی میلیون‌ها انسان ساکن مشهد و حق ورود هر ایرانی به عنوان گردشگر را زیر سوال برده است.

این سخنان، در تداوم نگاهی است که پیش‌تر نیز توسط اشخاصی همچون منصوره معصومی، عضو شورای مرکز شریان، با این مضمون مطرح شد که «این مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست». اظهارات علم‌الهدی به وضوح نشان‌دهنده یک نگاه سلطه‌جویانه و محدودکننده است که می‌کوشد مفهوم شهروندی و حق طبیعی استفاده از فضای شهری را به یک گروه خاص، یعنی زائران مذهبی، منحصر کند.

نخستین نقد وارد بر این اظهارات، مرزبندی مصنوعی و دلبخواهانه میان زائر، گردشگر و شهروند است. این نگاه می‌خواهد تنها به کسی اجازه استفاده از مشهد را بدهد که قصد زیارت مذهبی دارد، و هر گونه تفریح یا بازدید غیرمذهبی را از حق مردم خارج می‌سازد. این موضع‌گیری در تناقض کامل با واقعیت اجتماعی و اقتصادی مشهد است و سهم مهم میلیون‌ها شهروند و گردشگر در حیات این شهر را به کل نادیده می‌گیرد.

دومین ایراد، تقسیم‌بندی ساده‌انگارانه مشهد و مازندران به عنوان قطب‌های زیارتی و تفریحی است. تجربه شهر‌های بزرگ مذهبی-گردشگری در سطح جهان نشان می‌دهد که گردشگری مذهبی و غیرمذهبی نه تنها با هم تضادی ندارند، بلکه می‌توانند همزمان جریان داشته باشند. محدود کردن استفاده از شهر به یک گروه خاص، نه تنها پویایی فرهنگی را کاهش می‌دهد، بلکه به اقتصاد شهر نیز ضربه می‌زند.

سومین و مهم‌ترین نکته، ادعای «جایگاه نداشتن اصطلاح گردشگر و شهروند در مشهد» است که نمونه‌ای آشکار از تحقیر شهروندان و نفی حقوق اساسی آنها تلقی می‌شود. به نظر می‌رسد آقای علم‌الهدی فراموش کرده است که مشهد، خانه میلیون‌ها انسان است و هر ایرانی، چه زائر، چه گردشگر و چه شهروند، در این خاک سهمی دارد. این نوع نگاه خودمحوری مذهبی است که تلاش دارد حق طبیعی شهروندان برای بهره‌مندی از شهر و فضای عمومی را صرفاً بر اساس میل شخصی محدود سازد.

چهارمین نقد، معطوف به پیامد‌های فرهنگی و اجتماعی خطرناک چنین سخنانی است. وقتی یک مقام رسمی، که سابقه طولانی در دخالت در امور اجرایی و فرهنگی خراسان دارد، چنین مرزبندی‌های سلیقه‌ای ایجاد می‌کند، عملاً مشروعیت محدود کردن حضور گروه‌های مختلف در شهر را صادر می‌کند. این سیاست زمینه‌ساز تبعیض اجتماعی، نفی حقوق شهروندی و کاهش تنوع فرهنگی در شهرهاست.

علم‌الهدی با این اظهارات، به جای تشویق به همزیستی، مشهد را به یک فضای انحصاری تقلیل داده و فراموش کرده است که هر ایرانی حق دارد از میراث فرهنگی، زیبایی‌شناسی و فرصت‌های اقتصادی شهر بهره‌مند شود. این نگاه در تضاد کامل با منطق توسعه شهری و حقوق شهروندی قرار دارد. مشهد نه تنها شهر زائران، بلکه خانه میلیون‌ها ایرانی است که حق دارند به عنوان شهروند یا گردشگر از آن بهره‌مند شوند. این سخنان، تلاشی است برای نادیده گرفتن این واقعیت ساده و نشان می‌دهد که مقاماتی که باید حافظ منافع عمومی باشند، گاه گرفتار خودمحوری و تحمیل نظر شخصی می‌شوند.