در یک دهه گذشته، بسیاری از تحلیلگران از اتحاد جمهوری اسلامی و روسیه به عنوان «زوج قدرتمند جدید» در عرصه جهانی یاد میکردند؛ شراکتی که قرار بود نظم تکقطبی تحت سلطه آمریکا را کنار بزند و جهان چندقطبی تازهای را شکل دهد. به نوشته وبسایت خبری و تحلیلی بریتانیایی آنهرد (Unherd)، این چشمانداز در کشورهای در حال توسعه با امید به پایان «نظم مبتنی بر قواعد بینالمللی» – که بسیاری آن را پوششی برای یکجانبهگرایی واشنگتن میدانستند، مورد استقبال قرار گرفت.
بر اساس گزارش آنهرد، پس از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، روابط مسکو و تهران ظاهراً نزدیکتر شد. همکاریهای نظامی افزایش یافت و جمهوری اسلامی هزاران پهپاد برای حملات هوایی روسیه به کییف ارسال کرد. روابط اقتصادی هم گسترش یافت و تهران سال گذشته به گروه بریکس پیوست. حتی در ژانویه امسال، پوتین و رئیسجمهور اسلامی ایران پیمان «شراکت جامع راهبردی» جدیدی امضا کردند. تحلیلگران این تحولات را نشانه تعهد مشترک به ساختن جهانی چندقطبی میدانستند. با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در آمریکا، تصور میشد واشنگتن به این روند میدان بدهد.
اما آنهرد مینویسد که تنها شش ماه بعد، این اتحاد ظاهراً گرم و صمیمانه عملاً فروپاشیده است. دو رویداد اساسی رابطه تهران و مسکو را به لرزه انداخته: نخست، واکنش سرد و بیتفاوت ولادیمیر پوتین به بمباران تأسیسات هستهای ایران توسط آمریکا و اسرائیل؛ و دوم، افشای اسناد داخلی روسیه که از یک عملیات جاسوسی گسترده علیه ایران و بیاعتمادی عمیق دو طرف پرده برمیدارد. به زبان ساده، مسکو به تهران اعتماد ندارد و تمایلی به حمایت نظامی از آن ندارد، در حالی که ایران هم به نیتهای واقعی پوتین مشکوک است و در عین حال مشتاق دستیابی به اسرار هستهای روسیه است.
به نوشته این وبسایت تحلیلی، حتی اگر کرملین از حمله آمریکا به ایران غافلگیر شده باشد، سناریوی واقعبینانهای برای کمک نظامی از سوی پوتین وجود نداشت. ارتش روسیه از تلفات سنگین جنگ اوکراین فرسوده شده است. حتی اگر توانش را هم داشت، پوتین همواره از تحریک اسرائیل، کشوری با بیش از یک میلیون روسزبان، پرهیز میکرد. از سوی دیگر، با بهبود تولید نظامی روسیه، نیاز به پهپادهای ایرانی کاهش یافته است. حتی اگر میتوانست، کمک نظامی به جمهوری اسلامی سود چندانی برای پوتین نداشت. با وجود لفاظیهای مشترک در کنفرانسها و تهدیدهای مبهم در شبکههای اجتماعی، این تعهدات هرگز از حد حرف فراتر نرفته است.
آنهرد در ادامه توضیح میدهد که وقتی پای عمل به میان میآید، همانطور که در خروج شتابزده روسیه از سوریه در اوایل امسال هم دیدیم، جهان چندقطبی مورد ادعای این کشورها چیزی جز ائتلافی شکننده از «دوستان روزهای خوش» نیست که فاقد چشمانداز مشترک یا اراده واقعی برای حمایت متقابلاند. در چنین شرایطی، قدرتهای بزرگ اقتصادی و نظامی مانند چین که رویکردی کاملاً منفعتطلبانه به هر دو طرف دارد، به راحتی میتوانند شرایط را به نفع خود تغییر دهند.
این وبسایت بریتانیایی یادآوری میکند که ایده «جهان چندقطبی» از همان آغاز، بخش اصلی سیاست خارجی ولادیمیر پوتین بوده است. از سند «مفهوم امنیت ملی» در سال ۲۰۰۰، که پس از بمباران ناتو در کوزوو نوشته شد و در آن استفاده آمریکا از زور نظامی محکوم شد، تا سخنرانی معروف ۲۰۰۷ که در آن پوتین آمریکا را متهم کرد که «در همه ابعاد از مرزهای ملی خود فراتر رفته»، این مضمون بارها از سوی او تکرار شده است. در سال ۲۰۲۲ نیز پوتین جهان چندقطبی را راهی برای بازگرداندن «سهم منصفانه» به کشورهایی دانست که به گفته او توسط غرب «غارت و تحقیر» شدهاند.
اما آنهرد تأکید میکند که این چشمانداز، نه بر همکاری واقعی، بلکه بر احساس رنجش و نفرت بنا شده است. جمهوری اسلامی هم همین سیاست را در چارچوب یک «واقعگرایی سیاسی» دنبال میکند. اشتراک نظر تهران و مسکو تنها در مخالفت با سلطه آمریکا خلاصه میشود، بیآنکه برنامه مشترکی برای نظم جهانی داشته باشند. هر تلاشی برای شفاف کردن اینکه «چه کسی» و با «چه قواعدی» در این جهان چندقطبی تصمیم میگیرد، بلافاصله اختلافات عمیق را آشکار میکند: جمهوری اسلامی یک حکومت مذهبی، تئوکراتیک و ضدیهودی است؛ روسیه پروژهای ناسیونالیستی با رؤیاهای امپراتوری اوراسیایی در قلمرو اتحاد شوروی سابق.
وقتی این دو کشور بر سر فناوری هستهای یا توازن قدرت در خاورمیانه اختلاف پیدا میکنند، اشتراکات مبتنی بر نفرت از آمریکا نمیتواند اختلافاتشان را حل کند. همانطور که آنهرد گزارش میدهد، پوتین ممکن است حملات به ایران را «غیرقابل توجیه» بنامد و مدودف در شبکههای اجتماعی تهدید کند، اما روسیه هیچ گام عملی برنمیدارد. به همین ترتیب، ایران که پهپاد به روسیه میفرستد، قطعاً در صورت خطر سقوط رژیم پوتین، دست به کمک عملی نخواهد زد. واکنش سرد تهران به شورش واگنر در سال ۲۰۲۳ شاهد این واقعیت است؛ جایی که تنها به محکومیت لفظی و اتهام «جنگ شناختی غرب» بسنده کرد.
در نهایت، آنهرد نتیجه میگیرد که آشفتگیهای اخیر نشان میدهد این «جهان چندقطبی» چیزی جز موجهای پیدرپی و غیرقابل پیشبینی درگیری، هرجومرج، بیاعتمادی و رقابتهای کور نیست. به جای ایجاد نظمی عادلانه و باثبات، این جهان چندقطبی وعدهای برای بیشتر شدن بحران، ترس، و بیثباتی است، چشماندازی تاریک که حتی خود پوتین هم نمیتواند آن را کنترل کند.