در ادامه بحران روزهای اخیر و تشدید درگیریها میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، شامگاه پنجشنبه در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد تا در برابر پرسشها درباره تحولات اخیر موضع رسمی نظام را تشریح کند. او اما به جای ارائه پاسخی شفاف و صادقانه به افکار عمومی، بار دیگر با ادبیاتی تبلیغاتی و دفاعی کوشید چهرهای منسجم و مقاوم از حاکمیت به نمایش بگذارد، در حالی که واقعیتهای میدانی و دیپلماتیک تصویر بسیار متفاوتی نشان میدهد.
عراقچی در ابتدای صحبتهای خود با اشاره به بازدید از ساختمان آسیبدیده صداوسیما، از مقاومت کارکنان این سازمان قدردانی کرد و حملات اخیر اسرائیل را نمادی از «شکستناپذیری» مردم ایران دانست. او با تکرار ادبیات رسمی نظام، از «مقاومت یکپارچه» سخن گفت و تأکید کرد که ملت ایران در این ۱۲ روز به جهانیان نشان دادهاند تسلیمپذیر نیستند. اما در این میان، هیچ اشارهای نکرد که این حملات نظامی، تنها به دلیل سیاستهای پرتنش و ماجراجویانه جمهوری اسلامی رخ داد، و نتیجه مستقیم بیاعتمادی، تهدیدهای مداوم و عدم شفافیت برنامههای نظامی و هستهای جمهوری اسلامی بود.
وزیر خارجه جمهوری اسلامی در ادامه، آمریکا را به «خیانت به دیپلماسی» متهم کرد. به گفته او، واشنگتن پس از ناکامی در تطمیع تهران برای دست کشیدن از «حقوق خود»، یعنی غنیسازی اورانیوم، دست اسرائیل را برای حمله باز گذاشت. این سخنان در حالی بیان شد که عراقچی هیچ اشارهای نکرد که چرا اساساً برنامه هستهای ایران با تردید و نگرانی عمیق جامعه جهانی مواجه است، و چرا جمهوری اسلامی از دادن تضمینهای شفاف به آژانس بینالمللی انرژی اتمی خودداری کرده و با مخفیکاری و سیاستهای ابهامزا، زمینه مشروعیتبخشی به فشارها و حملات خارجی را فراهم کرده است.
عراقچی با دفاع از ترکیب «دیپلماسی و قدرت نظامی»، مدعی شد که ایران با دیپلماسی همزمان با قدرت دفاعی، توانسته مشروعیت خود را به دنیا اثبات کند. اما او توضیح نداد که در عمل، نتیجه این رویکرد جز افزایش تنش، تشدید تحریمها، تخریب زیرساختها و نابودی فرصتهای اقتصادی برای مردم ایران نبوده است. هیچ طرح مشخصی برای کاهش تنش یا بازگشت پایدار به مذاکره ارائه نشد، و مخاطب تنها با سخنانی تهی و شعاری مواجه شد که هدفی جز توجیه سیاستهای شکستخورده نظام نداشت.
در بخش دیگری از سخنانش، عراقچی به موضوع آتشبس اخیر پرداخت و با ادبیاتی مبهم، پذیرش توقف حملات از سوی ایران را «آتشبس» ننامید و تأکید کرد این تصمیم تنها پاسخی به توقف حملات اسرائیل بوده است. او حتی ادعا کرد که رژیم اسرائیل از سر استیصال خواستار توقف حملات شده، اما از توضیح این نکته مهم طفره رفت که چرا ایران اساساً به سمت چنین تنشی سوق داده شد و چرا هیچ توافق رسمی یا روند مذاکره واقعی برای جلوگیری از ادامه درگیریها شکل نگرفت.
جالب آنکه عراقچی در بخشی از اظهاراتش با لحنی تهدیدآمیز گفت: «ایران لبنان نیست» و به طرفهای مقابل هشدار داد که هر اقدامی علیه ایران، پاسخ متقابل خواهد داشت. این لحن متکبرانه و تحریکآمیز، دقیقاً همان چیزی است که طی سالهای گذشته باعث انزوای ایران در سطح بینالمللی و حتی در میان همسایگانش شده و بارها زمینه را برای افزایش مشروعیت اقدامات تهاجمی علیه ایران فراهم آورده است.
عراقچی همچنین در پاسخ به احتمال مذاکره با آمریکا، موضعی مبهم و دوپهلو گرفت و گفت که «این موضوع در دست بررسی است» و «مذاکره مقدس نیست». او در حالی از محاسبه «هزینه و فایده» سخن گفت که مردم ایران بهتر از هر کسی هزینههای سنگین این ماجراجوییهای ایدئولوژیک را پرداختهاند: از تحریمهای فلجکننده، سقوط ارزش پول ملی و بیکاری گسترده، تا آسیبهای امنیتی و انسانی ناشی از جنگهای نیابتی و حملات مستقیم.
در نهایت، این گفتوگوی تلویزیونی، به جای پاسخگویی شفاف درباره چرایی و چگونگی وارد شدن ایران به این بحران نظامی، صرفاً تریبونی برای تبلیغ مقاومت، اتهامزنی به رقبای خارجی، و تداوم سیاستهای تنشزا بود. عراقچی حتی با افتخار از مسیر پرخطر و پرهزینه زمینی خود به ژنو در شرایط بسته شدن حریم هوایی گفت، اما توضیح نداد که چرا مردم ایران باید بهای سیاستهایی را بپردازند که در نهایت هیچ سود ملموسی برایشان ندارد.
این سخنان، به روشنی نشان داد که جمهوری اسلامی همچنان دیپلماسی را نه برای حل واقعی مشکلات، بلکه برای مدیریت افکار عمومی و نمایش قدرت استفاده میکند. ناتوانی در پذیرش مسئولیت، فقدان شفافیت، و پافشاری بر ادبیات تهدید و تقابل، همه و همه نشانههایی هستند از نظامی که منافع ملی و رفاه مردم خود را قربانی جاهطلبیهای ایدئولوژیک کرده است، مسیری که ایران را هر روز بیشتر در انزوا و بحران فرو میبرد.