اعضای شورای اسلامی شهر تهران تغییر نام ۱۱ معبر پایتخت را به تصویب رساندند و نام خیابان خالد اسلامبولی به نام سیدحسن نصرالله تغییر یافت.
در حالی که کشور در بحران امنیتی و اقتصادی بیسابقهای فرو رفته، و شهروندان با پیامدهای جنگ، فقر و ناتوانی حکومت در پاسخگویی به نیازهای اولیه خود مواجهاند، شهرداری تهران تصمیمی اتخاذ کرده که بیش از پیش نشان میدهد اولویتهای جمهوری اسلامی تا چه اندازه از دغدغههای واقعی مردم فاصله گرفته است.
در جلسه اخیر شورای شهر تهران، طرحی با حمایت رسمی برخی اعضا مطرح شد که طی آن نام خیابان «خالد اسلامبولی» در مرکز پایتخت، به «حسن نصرالله»، رهبر گروه حزبالله لبنان، تغییر یابد. طرحی که واکنشهای گسترده و اعتراضی را در فضای مجازی و میان تحلیلگران سیاسی به دنبال داشته است.
این اقدام در حالی انجام میشود که چهار روز از جنگ مستقیم جمهوری اسلامی با اسرائیل گذشته و در اثر حملات هوایی، بخشهایی از تهران، اصفهان و دیگر شهرهای بزرگ ایران با خاموشی، اختلال در خدمات عمومی و کمبود جدی دارو و سوخت مواجهاند. هزاران خانواده از بیم حملات، پناهگاه ندارند، و بسیاری از بیمارستانها از پذیرش مجروحان تازه ناتوان شدهاند. اما در میانه این وضعیت، به جای رسیدگی به بحرانهای شهری، مقامات پایتخت تصمیم گرفتهاند خیابانها را به نام متحدان خارجی جمهوری اسلامی در لبنان تغییر دهند.
خالد اسلامبولی یک بنیادگرای اسلامی بود که انور سادات، رئیس جمهور وقت مصر را ترور کرد و با توجه به مخالفت شدید روحالله خمینی با روند صلح اسرائیل و مصر در دوران سادات، این ترور با استقبال مقامات جمهوری اسلامی روبرو شد که پیامدش نامگذاری خیابانی به اسم او بود.
نام حسن نصرالله در ایران، نه نماد امنیت و خدمت، بلکه یادآور دخالت در بحرانهای منطقهای، از جنگ سوریه تا تحریک شبهنظامیان در عراق و یمن است. انتخاب او به عنوان نماد یک خیابان در تهران، نه تنها توهین به حافظه تاریخی ایرانیان است، بلکه نشانهای دیگر از گسست کامل حاکمیت از مردم است؛ حاکمیتی که همچنان در توهم نقشآفرینی منطقهای و ایدئولوژیک به سر میبرد، در حالی که مردم از تأمین نان شب و برق خانه ناتوان شدهاند.
این تغییر نام در حالیست که، مهدی چمران، رییس شورای اسلامی شهر تهران، در پاسخ به پرسشی درباره پناهگاههای مورد نیاز در جریان حملات اسرائیل گفت: «در تهران و دیگر شهرها پناهگاه کامل و آمادهای وجود ندارد و با توجه به تجربه دوران جنگ، باید از همان پناهگاههای قدیمی استفاده شود.»
این تصمیم، تنها نمونهای از سلسله رفتارهای ساختاری در نظام جمهوری اسلامی است که بارها نشان داده در اولویتبندی مسائل، شهروند ایرانی آخرین گزینه است. در میانه موشکباران، به جای ایجاد پناهگاههای عمومی، نوسازی مراکز درمانی یا توزیع اقلام اضطراری، شورای شهر مشغول تصمیمگیری برای بزرگداشت کسانیست که هیچ نسبتی با مردم این سرزمین ندارند.
کارشناسان حقوقی نیز با اشاره به مغایرت اینگونه نامگذاریها با اصل ۱۵ و ۲۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی، مبنی بر لزوم حفظ هویت و کرامت ملی، این اقدام را نمادی از «عدالتگریزی هویتی» در مدیریت شهری عنوان کردهاند. به باور آنان، این سیاستها نهتنها نارضایتی مدنی را تشدید میکند، بلکه مشروعیت هرگونه ارجاع فرهنگی به جمهوری اسلامی را در چشم نسلهای جدید از بین میبرد.
در نهایت، این تصمیم اگرچه ممکن است در قالب یک تابلو خیابان کوچک جلوه کند، اما نشانهای بزرگ از انحراف ساختاری رژیمی است که در یکسو با مردم خود در حال جنگ است، و در سوی دیگر با منطقه و جهان. خیابانی که قرار بود نماد مقاومت فلسطینی باشد، (البته به گفته سیدمحمد ابطحی: خالد اسلامبولی در اعتراض به عکس زنان برهنه و بی احترامی به منبری ها “انور سادات” را ترور کرد نه به خاطر فلسطین
علیرغم نزدیکی زمانی ترور و کمپ دیوید، در تمام این محاکمات و حرفهای بی پروا و صریحی که در دادگاه علیه سادات زده بود، در سراسر این کتاب یک اعتراض نیم خطی به اسراییل، یا اعتراض به سادات به خاطر امضای پیمان کمپ دیوید وجود ندارد.
پ ن: دهها سال رابطه ایران و مصر را قطع کردند و به دروغ گفتند خالد اسلامبولی بخاطر کمپ دیدید سادات را ترور کرده است)
حالا قرار است نماد وفاداری تهران به حزبالله شود. و این، تصویری تمامقد از اولویتهای وارونه حاکمیتیست که مردمش را تنها، بیپناه و در سایه جنگ، به فراموشی سپرده است.