عراقچی: تصوری از قریب‌الوقوع بودن جنگ ندارم

عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در اظهاراتی که بیشتر رنگ و بوی آرام‌سازی افکار عمومی دارد، مدعی شده است که احتمال جنگ قریب‌الوقوع میان ایران و اسرائیل پایین است. او گفت: «به‌عنوان کارشناس روابط بین‌الملل، چنین حسی ندارم.» با این حال تأکید کرد که نیروهای مسلح و دولت نباید به این ارزیابی بسنده کنند و باید برای هر شرایطی آماده باشند.
عراقچی از آنچه «فضاسازی برای جنگ» نامید نیز انتقاد کرد و آن را بخشی از «جنگ روانی دشمن» دانست؛ هشداری که می‌گوید نباید مردم را دائماً در فضای اضطراب نگه داشت.
اما در سوی دیگر، فرمانده ارتش اسرائیل، ایال زمیر، هشدار داده است که در صورت نیاز، ارتش این کشور «با دقت و قدرت مرگبار» علیه ایران وارد عمل خواهد شد. وزیر دفاع اسرائیل نیز پا را فراتر گذاشته و عملیات ترور فرماندهان ارشد سپاه در خرداد امسال را نمونه‌ای از توان اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل دانسته و تهدید کرده که این سناریو می‌تواند علیه رهبر جمهوری اسلامی نیز تکرار شود.
این تضاد آشکار در مواضع، از آرام‌سازی داخلی تا تهدید آشکار خارجی، چشم‌اندازی پرتنش و مبهم را پیش روی منطقه قرار داده است.

در جبهه دیپلماتیک، تنش‌ها بر سر توافق هسته‌ای موسوم به برجام دوباره اوج گرفته است. سه کشور اروپایی هشدار داده‌اند که در صورت عدم پیشرفت، مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد؛ اقدامی که می‌تواند به بازگشت تحریم‌های سازمان ملل بینجامد.
عراقچی با رد صلاحیت سیاسی و حقوقی اروپا برای این اقدام، آنان را متهم به تلاش برای سلب «حق غنی‌سازی» ایران کرد و گفت جمهوری اسلامی تا آخرین لحظه برای جلوگیری از فعال‌سازی مکانیسم ماشه تلاش خواهد کرد. او در عین حال تأثیر اقتصادی این اقدام را «بزرگ‌نمایی شده» دانست و گفت: «تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا به‌مراتب سنگین‌تر از تحریم‌های شورای امنیت است و چیزی بر فشار موجود افزوده نخواهد شد.»
با این حال، یک مقام ارشد جمهوری اسلامی در گفت‌وگو با روزنامه «تلگراف» اعتراف کرده که بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، می‌تواند برای نظام «تهدید موجودیتی» ایجاد کند، اعترافی که شکاف میان ادبیات رسمی و واقعیت‌های پشت پرده را آشکار می‌کند.

هم‌زمان، صحنه ژئوپولیتیکی قفقاز جنوبی شاهد توافق تاریخی میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان بود؛ توافقی که به ابتکار دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و با حضور در کاخ سفید امضا شد. مهم‌ترین بخش این توافق، ایجاد مسیر ترانزیتی موسوم به «زنگزور» است، گذرگاهی ۹۹ ساله تحت مدیریت آمریکا که آذربایجان را به نخجوان و سپس به ترکیه متصل می‌کند، بی‌آنکه از خاک ایران عبور کند.
این پروژه، علاوه بر تأمین منافع اقتصادی و حمل‌ونقلی برای طرفین، عملاً نفوذ ایران و روسیه در منطقه را کاهش می‌دهد.
آیت‌الله خامنه‌ای از این مسیر به‌شدت انتقاد کرده و آن را «کمربند محاصره ایران» خوانده است. او هشدار داده که جمهوری اسلامی در برابر این طرح خواهد ایستاد و حتی آن را تهدید کرده که می‌تواند به «قبرستان مزدوران ترامپ» بدل شود.
عراقچی نیز با تکرار این نگرانی‌ها، به دیدارها و تماس‌های اخیر با مقامات ارمنستان اشاره کرده و مدعی شده که طرف ارمنی «تمام خط قرمزهای ایران» را رعایت کرده است. اما تحلیلگران بین‌المللی معتقدند که این مسیر، فارغ از تضمین‌های لفظی، در عمل جایگاه ترانزیتی ایران را تضعیف خواهد کرد و تکیه بر وعده‌های یک‌جانبه ارمنستان، راهبردی پرخطر برای تهران است.

تنها دو ماه از جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل و حملات گسترده آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران می‌گذرد وهرچند آتش‌بسی شکننده برقرار شده، اما این جنگ به‌طور جدی آسیب‌پذیری نظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی را آشکار کرد. هم‌زمان، محدودیت‌های داخلی بر رسانه‌ها و جامعه مدنی شدت گرفت و فضای سیاسی کشور بیش از پیش بسته شد.
با وجود این، نشانه‌هایی از تمایل محتاطانه به مذاکره و کاهش تنش‌ها در بخشی از ساختار قدرت ایران دیده می‌شود. منابع آگاه به رویترز گفته‌اند که در پشت پرده، بحث‌هایی درباره بازگشت به میز گفت‌وگو با غرب در جریان است هرچند مخالفت جناح‌های تندرو و وابسته به سپاه پاسداران، مسیر هرگونه تغییر را دشوار کرده است.

سیاست خارجی جمهوری اسلامی همچنان بر سه محور استوار است: تهدیدمحوری، انزواگرایی، و اتکا به گفتمان مقاومت به‌عنوان سپری در برابر فشار داخلی. این رویکرد، به‌جای باز کردن مسیرهای همکاری و رشد اقتصادی، کشور را در چرخه‌ای از بحران‌های پی‌درپی نگاه داشته است.
از ادعای «عدم وقوع جنگ» تا تهدید متقابل رهبران اسرائیل، از انکار اثر مکانیسم ماشه تا اعتراف به تهدید موجودیتی، و از ادعای حفظ جایگاه ایران در قفقاز تا واقعیت تضعیف موقعیت ترانزیتی، همه و همه، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی بیش از آن‌چه در پی حل بحران‌ها باشد، به مدیریت کوتاه‌مدت و واکنشی اکتفا می‌کند.
پرسش اصلی این است که آیا نظام حاکم در تهران خواهد توانست با بازنگری بنیادین در سیاست‌هایش، راهی به‌سوی تعامل، ثبات و بازسازی اعتماد بیابد، یا همچنان بر مسیری اصرار خواهد کرد که کشور را در حصر داخلی و خارجی نگاه می‌دارد.