بحرانهای سیاسی و بن بستهای مربوط به نحوه حکمرانی در اداره کشور ونیز بستن کامل فضای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی باعث شده که مصطفی تاجزاده که معمولا در میان معتدلین اصلاح طلبان به شمار میرفت در یک موضع گیری متفاوت در نقد شرایط سیاسی جامعه، با اشاره به اینکه دیگر با روشهای قدیم نمیتوان سیاستورزی کرد، روشهای پیشین سیاستورزی را روشهایی به بنبست خورده و پایان یافته اعلام کرد و اظهار داشت از نظر سیاسی باید وارد دوره جدیدی شد و در چارچوب جدید سیاستورزی حرکت کرد. تاج زاده در توضیح مولفههای چارچوب جدید سیاستورزی بر استفاده از ظرفیتهای قانون تاکید کرد و با بیان این موضوع که نهادهای انتخابی بیخاصیت شدهاند اظهار داشت در چنین شرایطی باید خیلی صریح با رهبری وارد گفتگو شد.این فعال سیاسی اصلاحطلب افزود در شرایط فعلی در جامعه همهی سیاستورزیها دارند یکنفره میشوند و هیچ کس دیگری غیر از رهبر کارهای نیست. او افزود در شرایطی که در همه موضوعات، منجمله انتخابات، رابطه و امریکا، و حتی مسائل جزئی مانند مسائل ورزشی، تنها نظر رهبری است که اهمیت دارد، با روشهای قدیمی نمیتوان سیاستورزی کرد.وی تاکید کرد در چنین شرایط سیاسی که بر جامعه حاکم است مطالبات باید خیلی صریح بیان بشود و مطالبهی آنها مورد تاکید قرار بگیرد. تاج زاده یادآور شد اگر این اتفاق صورت نپذیرد هیچ امیدی به اصلاح نیست. وی در ادامه اظهار داشت در راس همهی مطالبات، اصلاح قانون اساسی باید مورد تاکید قرار بگیرد و بر اساس این تغییر در قانون اساسی رهبری به نهادی پاسخگو و مدتدار تبدیل و امکان نقد رهبر در رسانه و رادیو تلویزیون فراهم شود. وی حتی پیشنهاد داد که برای عملکرد بهتر نهادهای تصمیمگیری و سیاستگذاری، بهتر است نهاد رهبری با نهاد ریاست جمهوری ادغام بشود. وی در انتقاد از نفوذ سپاه به تمامی ارکان جامعه و سیاست، اظهار داشت سپاه باید به پادگانها باز گردد و از سپاه در تمام حوزههایی که نفوذ کرده است، مانند سیاست، اقتصاد، ورزش، فرهنگ، خدمات، انتخابات و .. خلعید بشود. تاجزاده ملی شدن صدا و سیما و خارج شدن آن از حالت یکنفره و میلی را نیز در تحولات سیاسی نظام سیاسی و سیاستورزی ضروری دانست .تاج زاده در بخش دیگر اظهاراتش با اشاره به اینکه مردمی که به اصلاحطلبان رای میدادهاند به علت ناکامی در دستیابی به خواستهها و شعارها ناامید شده و امید به تاثیرگذاری را از دست دادهاند،سیاستهای انتخاباتی فعلی را که فقط بر عدم حضور افراد متمرکز شده است مورد نقد قرار داد. وی همچنین با تاکید بر ضرورت آزادی در اطلاعرسانی و آزادی انتخابات، بر ضرورت لغو نظارت استصوابی تاکید کرد و افزود این اقدامات میتواند راه را برای نظام سیاسی باز کند تا بتواند بر مبنای توسعه حرکت کند وبه سمت لغو تحریمها پیش برود.
وی در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به حادثهی مرگبار سقوط هواپیمای مسافربری اکراینی در اثر اصابت موشک پدافند ایران، دروغ سیستماتیک سپاه در این خصوص را وحشتناک و فاجعه بار خواند وتاکید کرد در مقابل این دروغ سیستماتیک باید با سرسختی ایستادگی کرد و از نهادینه شدن ان بیش از این مقدار ممانعت کرد.
وی با اشاره به این ادعا که گفته میشود حتی رهبر هم در خصوص شلیک به هواپیمای مسافربری توسط سپاه بیاطلاع بوده است، اظهار داشت این مطالبه باید به طور جدی دنبال شود و معلوم شود که رهبری از کی موضوع را میدانسته و تا چه زمانی به وی هم دروغ میگفتهاند. وی تاکید کرد برای اصلاح این وضعیت باید معلوم شود که آیا فقط همین مورد به او دروغ گفتهاند یا در زمینههای دیگر هم به او دروغ گفتهاند. وی تاکید کرد بر سر این دروغ سیستماتیک باید با سرسختی ایستادگی کرد. وی همچنین اظهار داشت تکلیف رئیس جمهور هم در این خصوص باید روشن بشود و رئیس جمهور هم باید تکلیف را روشن کند که چطور از چنین موضوع بااهمیتی بیاطلاع مانده است.
تاج زاده با بیان این موضوع که در شرایط امروزی جامعه، این افراد چطور تصور میکردند که میتوانند چنین موضوع مهمی را از دنیا پنهان نگه دارند، اظهار داشت رهبری باید به روشنی به افکار عمومی توضیح دهد چطور نیروهای مسلح توانستهاند چنین موضوعی را در شرایط پرخطری که هر لحظه امکان درگیری با امریکا وجود دارد، از او پنهان نگه داشتهاند. وی با بیان این موضوع که این دروغ در خصوص شلیک به هواپیمای مسافربری با دروغی که در سال ۸۸ به مردم گفته شد متقاوت است اظهار داشت در ان زمان به بخشی از جامعه دروغ گفته شد و برخی از جامعه معتقد به تقلب و دروغ نبود اما در شرایط شلیک به هواپیما، به همه جامعه و حتی بالاترین نهادهای سیاسی جامعه دروغ گفته شد. وی در پایان اظهاراتش با اشاره به تاکید آیتالله منتظری به بیاطلاعی آیتالله خمینی از کشتارهای سال ۶۷، این دروغ و پنهانکاری از رهبری را با پنهانکاری و دروغ در سال۶۷ به آیتالله خمینی تشبیه کرد و اظهار داشت منتظری تا اخرین لحظات حیات تصور میکرد اگر آیتالله خمینی از ان کشتار اطلاع پیدا میکرد جلوی آن را میگرفت.
آنچه تاجزاده در خصوص تغییرات الزامی در نظام سیاسی برای بهبود شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه از آن یاد میکند، تغییراتی بنیادی در نظام حاکم است که تحقق هرکدام از آنها که خواسته اصلی مردم و فعالان اجتماعی و سیاسی است و هم آنکه در صورت تحقق، نظام جمهوری اسلامی به یک نظام عادی از نظر سیاستگذاری تبدیل می شود که هیچکدام از چالشها و درگیریهای فعلی را نخواهد داشت.
پاسخگوشدن رهبری که مهمترین چالش سیاسی در نظام سیاسی فعلی جامعه امروز ایران است موضوعی است که در هیچ شرایطی ساختارهای سیاسی سخت و متصلب امروزی جامعه اجازهی ان را نمیدهد و اولین مخالف با پاسخگو شدن رهبری در شرایط فعلی، شخص رهبر است که به هیچ عنوان این امکان را نمیٔدهد که نهاد رهبری به نهادی پاسخگو در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی تبدیل شود.
آیتالله خامنهای حتی در مقابل پاسخگو شدن نهادهای اقتصادی زیر نظر نهاد رهبری نیز تاکنون همواره مقاومت کرده است و حتی فعالیتهای اقتصادی زیر نظر رهبری نیز از نظام کنترلی و نظارتی دور هستند، چه رسد به اینکه نهاد رهبریا از نظر سیاستگذاری وسیاستورزی، زیر نظارت قانون و قانون اساسی قرار بگیرد.
خامنهای با وجود مداخله در نازلترین لایههای مدیریتی منجمله مداخله در عزل و انتصاب مدیران کل در نهادهای شهری و برخی نهادهای اجرایی، بارها نقش کلیدی خود در اداره امور و تصمیمگیریها را انکار کرده و برای دور ماندن از مظان پاسخگویی و سوال، نقش خود را به کلی انکار کرده و تاکید کرده است که هیچ نقشی در اداره امور جامعه ندارد.. حال در چنین شرایطی اینکه چطور میتوان او را به تغییر قانون اساسی آن هم به نحوی که در اختیارات نهاد رهبری تغییر ایجاد کند، متقاعد کرد. اظهارات تاج زاده در خصوص پاسخگو شدن سپاه و بازگشت سپاه به پادگان و قطع نفوذ سپاه از نهادهای مختلف و انتقادات از سپاه به علت عدم پاسخگویی حتی به رهبری در حالی عنوان میشود که در سالهای اخیر سپاه به بیشترین نفوذ خود در نهادهای مختلف رسیده و بسیاری اعتقاد دارند با وجود ظاهر سیاسی و نهادی جامعه و حتی با وجود ظاهر انتخاباتی جامعه، در عمل نظامیگری به تمامی ارکان جامعه ایران و جمهوری اسلامی نفوذ کرده است و روز به روز هم بر ساختار نظامی جامعه در نهادهای سیاسی افزوده میشود و جمهوری اسلامی و حتی شخص خامنهای خواستار تشدید و تقویت نظامیگری در سطوح مختلف جامعه هستند و طبیعتا با چنین رویکردی نه تنها زمینه را برای کاهش تصدی نظامی فراهم نمیکند بلکه در مقابل هرگونه تغییر که موجب کاهش نفوذ نظامیها و سپاه در ارکان مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی جامعه بشود مقاومت میکنند.
