شعر زیبای روسری سیاه من از هیلا صدیقی با دکلمه ای دلنشین از بهار ایرانی.
ترس نشسته در دلم ، غمزده در نگاه من
سهم من از زنانگي ، روسري سياه من
راز دلم نهان شده ، پشت سر حجاب من
غرق گناهم ، تو بيا ، باز بشو نقاب من
روسري سياه من سهم من از ستاره ها
دور زحل نشسته اي ، در گذر شراره ها
تير نگاه هرزه ها حكم خلاصي كه گرفت
نوبت حبس تو و من، زير گره ها شُل و سفت
روسري سياه من بخواب روي شانه ام
خميده پشت من ، بيا بدون پشتوانه ام
نقش سپيد غصه ها ، زده به تار موي من
پود سياه شو ، بيا ، بباف آبروي من
نجابت شرقي من قفل تنيده روي لب
بر آفتاب صورتم نشسته سايه هاي شب
سهم من از زنانگي روسري سياه من
بپيچ دور گردنم ، ببند راه آه من
ترس نشسته در دلم ، غمزده در نگاه من
باز بكوب بر سرم ، روسري سياه من