انقلاب ۵۷/الهه نفری زاویه

حماقت باورنکردنی
دوباره به ۲۲ بهمن نزدیک می شویم به سالی که درآن ، مردم ایران، بزرگترین حماقت تاریخی نسل خود و نابودی نسل آینده را رقم زدند، کابوسی که، چهل و دو سال از آن می گذرد و در آستانه سال چهل و سوم قرار گرفته است .
بیست‌ودوّم بهمن ۱۳۵۷ را باید سیاه‌ترین روز در تاریخ پر فراز و نشیب مشروطیت ایران به‌حساب آورد، و هر سالگردش را مناسبتی برای یادآوری از فاجعه‌ای بس طولانی و جانفرسا که مانع احیای حاکمیت ملی و استقرار دموکراسی در جامعه دانست.
وقتی صحبت از خمینی و اسلام و آخوند . . . پیش می آید به وضوح روشن می شود که تمام ادعاهای انقلابیون فقط در حد اوهام و خیالاتی بیش نبوده و در واقع واژه حماقت برازنده این اتفاق بزرگ است. مردم ناآگاه آن زمان، نه معنی سیاست را می دانستند ، نه مفهوم انقلاب را می فهمیدند ، نه معنی اسلام و آخوند را می دانستند ، نه معنی مساوات و آزادی و دموکراسی را می فهمیدند، نه متوجه بودند خمینی کیست ، تنها چیزی که می فهمیدند شور و هیجاناتی بود که در پس این واقعه شوم گریبانگیر جوانان آن زمان شده بود . متاسفانه به وقوع پیوستن این اتقاق ناگوار از ناآگاهی عمیق فکری مردم و نبود خرد جمعی شکل گرفت.
انقلاب ایران یک رخداد سیاسی بودکه در۲۲بهمن ۵۷ به اوج رسید و پایان یافت، ولی دستاوردهای زیادی برای تمام مردم ایران داشت این دستاوردها همچون بوجود آمدن دیکتاتوری جمهوری اسلامی،ویرانی، فقر، فساد، فحشا، اعتیاد، طلاق، جرایم خشونت زا، بحرانهای اجتماعی ، عقب گرد به قهقرا، تباهی، سرکوب ، اعدام ، شکنجه ، سانسور، تفتیش عقاید و سلب همه آزادی‌ها و نقض سیستماتیک حقوق بشر، از بین بردن تمامی زیر بناهای تعلیم و تربیت و ارزشهای اخلاقی و معنوی و نابود کردن ارزش تولید،و تولید گران اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و فنی…
از سوی دیگر، برای کسانی که بوسیله انقلاب به قدرت رسیده بودند ، دستاوردهایی همچون، قدرت بی چون و چرا، ثروت های نجومی، رانت های بی پایان، بانکهای خصوصی، اختلاس های هزاران میلیاردی، سمَت های فامیلی، تابعیت های دوگانه، کاخ های رویایی، عناوین تقدس یافته و ……. اینها همه ، منجر به شکل گیری جامعه ای دو قطبی در ایران شد .
انقلاب ما با وعده عدالت ایجاد شد، اما چیزی که امروز با آن مواجهیم، پدیده انباشت و افزایش مستضعفان و بی عدالتی شدید در توزیع امکانات، رفاه، بهداشت، آموزش و تفریحات ….است.
نگاهی گذرا به کارنامه چهل و دوساله انقلاب اسفبار ایران ، در آستانه چهل و سومین سال حاکميتش ، باید بدانیم اکنون، در کجا ايستاده ایم.
از سال ١٣٤٢ تا زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد اقتصادی ايران سالانه بيش از ۸ درصد بود و ايران در تمام آن مدت در ميان سه کشور برتر جهان از نظر رشد اقتصادی قرار داشت، به طوری که در سال ١٣٥٦، درآمد سرانه مردم ايران ۹ برابر سال ۱۳۴۴ شده بود؛ اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد جهشی ايران پايان يافت. همچنین فساد مالی و اختلاس های میلیارد دلاری مانند سرطان، همهُ اندام های جامعه را فراگرفت ؛ و در رأس هرم اين فساد رهبر جمهوری اسلامی که، علاوه بر تسلط بر همهُ شريان‌های اقتصادی کشور، به تنهايی صاحب اختيارات تمامی ارضی ایران است ،که هيچ نهادی نیز، بر آن نظارت ندارد.
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی وجود ميليون‌ها کودک ايرانی که به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی از تحصيل محروم شده‌اند و بر اثر بی‌کفايتی‌ جمهوری اسلامی، آينده‌ای تاريک و دشوار برایشان رقم خورده است. بر اثر سياست‌های ماجراجويانه جمهوری اسلامی، جايگاه ايران در نظر مردم جهان ، رو به افول می رود. ايران در جهان بی‌ارج ، و منزوی شده است و آبرو و اعتبار ايران و ايرانيان به خطر افتاده است. بر اساس برخی نظرسنجی‌ها، اکنون ايران جزو منفورترين کشورهای جهان است.

گذرنامه ايرانی جزو بی‌اعتبارترين گذرنامه‌های جهان است و مرزهای اکثر کشورهای جهان به روی ايرانيان بسته است و تنها برخی از ايرانيان با سختی تمام می‌توانند ويزای برخی از کشورها را بگيرند. اما در سال ١٣٥٧، ايرانيان برای سفر به کشورهای اروپايی ، غير از کشورهای سوئيس و اتريش ، نيازی به اخذ ويزا نداشتند.اکنون باتوجه به وضع اسفبار ایران سالیان سال است که با پروسه پناهندگی مواجه شده ایم .صدها هزار ايرانی به صورت غيرقانونی وارد کشورهای ديگر شده اند و همگی در وضعی بسیار تحقيرآميز قرار دارند. همچنين صدها ايرانی در راه رسيدن به کشورهای ديگر جان خود را از دست داده اند. هزاران ايرانی نيز هم اکنون به دليل عبور غيرقانونی از مرزها ، در شرايطی رقت‌انگيز در زندان‌های دیگرکشورهای به سر می‌برند.
بیشترین دستاورد انقلاب، فرار مغزها از ايران است ،فرار مغزها از کشور مانند خونريزی پيوسته از بدن بيمارمی ماند، که کشور را ضعيف و ضعيف‌تر می‌کند. ايران در حال از دست دادن بهترين سرمايه‌های انسانی خود است. بر اساس آمار و اطلاعات بنياد ملی نخبگان ، ايران اولين کشور در
بین ۹۱ کشوری است که دچار عوارض خروج نخبگان و تحصیلکرده های خود می باشد.
ايدئولوژی جمهوری اسلامی با اکثر هنرها در تضاد است از مجسمه‌سازی و نقاشی گرفته تا رقص و موسيقی؛ و سینما. او سینما را به عنوان مظاهر فساد می شناسد.یکی دیگر از دستاورد های انقلاب بر اساس قانون مجازات اسلامی اینگونه است که انسان‌ها را تنها به جرم داشتن باوری متفاوت ، با جمهوری اسلامی ، می‌توان کشت و زنان را سنگسار کرد؛ در حالی که پدر خانواده اگر کودک خود را بکشد مجازات چندانی نمی‌بيند. بخش مهمی از نيروهای پليس کشور، به جای حفظ امنيت، به تحميل اجباری و خشن حجاب بر زنان ايران می‌پردازند و هر روزه عده‌ای به جرم «بدحجابی» دستگير و زندانی می‌شوند. حقوق زنان و کودکان به صورتی سازمان ‌يافته و خشن پایمال می‌شود و هر روزه فجايع وحشتناکی به علت اجرای قوانين ناقض حقوق زنان و کودکان رخ می‌دهد.
یکی دیگر از دستاوردهای جمهوری اسلامی نیز دشمنی مقامات جمهوری اسلامی با هويت و فرهنگ ايرانی است؛ بسياری از آنان به صراحت به هويت ملی ايران، توهين می‌کنند؛ به دستور آنان، تنديس‌های آرش کمانگير و آريوبرزن را از ميدان‌ها برداشتند، نام کوروش را از خيابان‌های ايران پاک کردند، و شعرهای فردوسی را ازکتاب های درسی حذف و از ديوار ميدان بزرگ در مشهد، پاک و سپس بر روی آن آيات قرآن حک کردند.
آنهایی که در سال ۵۷ انقلاب کرده اند1 اکنون یا در خاک خفته اند یا بسیاری از آنها بازنشسته شده‌اند یا در آستانه بازنشستگی قرار دارند. آنان نه با مشکل بیکاری ومسکن روبروهستند، نه قرار است ازدواج کنند ، نه شرکت‌شان دچار تعدیل نیروی انسانی شده و نه ورشکسته شده‌اند و نه گرفتار هیچ یک از مشکلات نسل‌های بعد از انقلاب هستند. ولی از طرفی، از وضعیت فرزندان بیکار و سرخورده خود رنج می‌برندو پشیمان از آنچه که آنروزها انجام دادند .

الهه نفری زاویه
تحلیلگر و کنشگر سیاسی
مدرس پیشین دانشگاه آزاد
بهمن ۹۹

1 . منظوراین مقاله مردم ایران است جدایی از سیاست های خارجی که در انقلاب دخیل بودند .