این شماره از برنامه را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم. تصور بکنید فکر کنید ۶۰ ، ۷۰ سال پیش یکروز صبح چشماتون را باز میکنید و دیگر خبری از آن درختهای زیبا نیست و از آن جویبار آبی که از جلوی خانه اتان میگذشت خبری نیست و صدای بچه های فامیل نمیآید ای داد مادر و مادر بزرگ کو ؟؟ اینجا کجاست که برای من غریبه است برهوت !!
پدر کجا مرا آوردی ؟ اینجا دوبی است !! دوبی؟؟؟ حالا تو افسانه ها از همه جا گفته اند ؟ ولی دوبی دیگر چه جور جایی است؟؟ انسانی پامیگذارد آنجا و ۳۰ ،۴۰ سال بعد سرشناس ترین تاجر آنجاست ،شمع وجود ایرانی هاست!! عروسی دارند ، گرفتارند ، مشکلی برایشان پیش آمده ، میخواهند برگردند وطن ، احتیاج به کمک دارند برایشان انجام میدهد .
بیمه ایران را هم دارد برای تاجر های ایرانی ، رئیس هیئت تجار مقیم امارات هم هست اهل عوض لار است و تو شهرش دانشگاه درست کرده ، درمانگاه درست کرده،خانه پیران درست کرده ، جاده کشیده، مسجد درست کرده اصلا هم اهل این نیست که بگوید شیعه و سنی ، زرتشتی و مسیحی و همواره ایران برایش اهمیت داشته فراتر از حکومت ها،حکومت ها میآیند و میروند .
درود میفرستم به جناب آقای فقیهی که امروز میهمان این برنامه هستند.
دکتر نوری زاده : تصویر درستی دادم از شما خودتان بگویید؟؟
فقیهی: عرض کنم که من وقتی ششم ابتدایی درس خواندم مرحوم پدرم قصد شفر حج کرده بود از طریق دوبی که منهم همراهش رفتم دوبی ، ۱۶ ساله بودم ، مرحوم پدر به حج رفتند و من در آنجا ماندم وقتی که برگشتند گفتم که من دیگر اینجا می مانم و چون من دوساله بودم که مادرم فوت کرده بود و مادر ندیده بودم ، زن پدری هم داشتم که زیاد با ما خوب تا نمیکرد این بود که ترجیح دادم که در دوبی بمانم اقوام داشتیم آنجا و در یک تجارت خانه ای که متعلق به همشهریانم بودند آنجا من حساب داریشان را بعهده گرفتم و مدتی در آنجا بودم وبلاخره من پرواز زندگی را در دوبی یادگرفتم و ایران دوستی را از آنجا یاد گرفتم.
دکتر نوری زاده: بعد از این سالها اولین باری که به ایران برگشتی چند سال بعد بود ؟؟
فقیهی : عرض شود من بعد از ۶ سال برای خدمت نظام وظیفه به ایران برگشتم و رفتم و در شیراز خودم را معرفی کردم و چهار ماه آموزشی که تمام شد من منشی رئیس رکن دوستاد شیراز بودم و چون ماشین نویسی و عربی و انگلیسی هم یک کم میدانستم منشی رئیس رکن دو ستاد شدم و بعد از خدمت سربازی هم یکسالی دو سالی رفتم اصفهان پیش مرحوم برادرم که تجارت خانه داشت و بعد دوباره بر گشتم به دوبی و از آن موقع دوبی بوده ام .
دکتر نوری زاده: حالا قبل از آنکه دوبی را برایمان تعریف کنی از زندگی خودت میخواهم بگویی و کی خودت صاحب کار شدی؟
فقیهی: در سال ۱۹۶۴ میلادی من به اتفاق باجناقم که تشکیلات حالم فجره را اداره میکردیم آنجا مشغول بودم و دفتر حاکم فجیره در دوبی بود و ما در دفتر کار میکردیم و بعد یک مغازه ای یا بوتیکی هم دائر کردم که آنجا مشغول بکار شدم و بکارها ادامه دادیم .
دکتر نوری زاده: در آن روزگار که داری صحبتش را میکنی ظاهرا دوبی یک خیابان و خانه امیر بود ؟
فقیهی: عرض کنم دوبی در ۱۸۳۲ میلادی بوجود آمد و داستان بوجود آمدن دوبی هم به این صورت بوده که دو قبیله از یمن بطرف ابوذبی و دوبی کوچ میکنند که آل بوفنا و آل بنی یاس که هنوز مانده اند اینها اول به جزیره ابوذبی میرسند چون سوسمار درونش زیاد بوده نامش ابوذبی میگذارند بعد از مدتی حدود هشتصد نفرشان از قبیله بنی یاس در دوبی اعلام حکومت مستقل میکنند اولین حاکم دوبی شیخ مکتوم بوده که بلافاصله که تشکیل حکومت میدهند نامه ای به خان بستک لار مینویسد و تقاضای کمک میکند و خان بستک سی و پنج نفر تفنگچی میفرستد به تثبیت حکومت دوبی و اینها تا یکسال آنجا بودند برای اینکه آل بوفنا ممکن بود حمله کنند در قلعه فهیدی ، این قلعه ساخت نادر شاه است ، در جنوب خلیج فارس قبیله قواسم بوده اند و در راس الخیمه و شارجه بوده اند و اصالتاً از قشم هستند و خراج گذار ایران بوده اند و در قدیم هم راهزن دریایی بوده اند
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.
یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو