پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه 18 شهریور‎

این شماره از برنامه را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم. در ابتدا شما را از خبر درگذشت زنده یاد مانوک خدابخشیان مفسر ورزشی و تحلیل گر سیاسی و اجتماعی مطلع خواهیم ساخت و سپس همراه با شما به گفتگو با آقای ایرج ادیب زاده مفسر و تحلیل گر مسائل ورزشی خواهیم نشست.

مانوک هم به هفت هزار سالگان پیوست .باور کردنش برایم سخت بود ،زنگ میزد معمولا یکشنبه ها، علیرضا چی داری تو کیسه ات ؟؟ میگفتم خیلی چیزها دارم ، چی میخواهی؟؟؟ بیا یک دونه از اون بمب هایت را به زمین بزن ، گاهی میآمد با من حرف میزد و معمولا حرفها گل می انداخت و باهم حال میکردیم ، مانوک خدابخشیان
قصه را اینجوری برایتان بگویم هوشنگ قانعی تهیه کننده من بود در رادیو ۲ و رادیو ۲ هم هنوز آنجوردر نیامده بود و رادیو دو در واقع رادیو تهران بود یک رادیو سراسری بود که مرحوم فرازمند رئیسش بود و مجری اصلیش مانی وفروزنده بود و بچه های دیگر،یک رادیو میدان ارگ بود .

ساعت ده شب هوشنگ گفت جلسه داریم و داریم برنامه ریزی میکنیم برای رادیو تلوزیون دو، داستان چیز دیگری بود ایرج گرگین هم بود . برای ما جوانها یک امکانی بوجود بیاید تا ما بتوانیم خودمان را نشان بدهیم من آنوقت دبیر سیاسی اطلاعات بودم و در دانشگاه خدمات اجتماعی درس میدادم و خیلی کارهای دیگر هم میکردم مقاله مینوشتم و در روزنامه های دیگر هم می نوشتم. اما هوشنگ میگفت این یک کار دیگه است ما در آنجا جمع شده بودیم تا تمرین بکنیم برنامه صبح بخیر ایران را.
ما یک برنامه زنده رادیویی را میخواهیم تمرین کنیم کنارم سعید جان قائم مقامی و آنطرف اسماعیل میر فخرایی، نشسته اند، آدمهای دیگر هم بودند همین خانم درخشنده و خانمهای جوان دیگر هم بودند، ساعت ده شب کلید را زدیم .فضا فضای دیگری بود ، رادیوی من رادیوی تو رادیوی تو !!!!

نزدیکی های بامداد یک تیم وارد شدند غیر از یکیشان مابقی را نمیشناختم هوشنگ گفت اینها تیم ورزش هستند که قرار است بیایند برنامه های ورزشی ما را درست کنند قد بلند و صدای رسا، این کیه؟ مانوک خدابخشیان .!!!! ای مانوک را میشناختم تاجی بود و ایرج ادیب زاده که آمده بود و مجری برنامه بود ما یک تیمی شدیم از رفقایی که عاشقانه کار را شروع کردیم.
دکتر نوری زاده : ایرج ادیب زاده عزیزم یادت هست ؟؟

ایرج ادیب زاده:درود بر شما،من کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم یادآوری این لحظه ها ، عمرتان ماندگار باشد ولی یک شباهتی به مانوک دارید که حافظه اتان گنجینه است و یک چیز هایی شما میگویید که من واقعا تعجب میکنم حتی خودم هم آنجا بوده ام ولی واقعا مرا برد به آن سالها ، اگراجازه بدید من از بوجود آمدن برنامه ورزش دو برایتان بگویم:

یک روز آقای ایرج گرگین من و مانوک خدابخشیان را در دفترش دعوت کرد و گفت که ما میخواهیم گروه ورزش جدید درست کنیم و گفتیم مگر میشود گروه ورزش درست کرد و بهمنش توش نباشه؟؟ و گفت شما هر کاری دلتان خواست بکنید و هرچه دلتان خواست بگویید منتها برنامه ای تهیه کنید که مدرک داشته باشید و بدون مدرک نباشد و بارها پیش آمد برای ما که مسائلی را عنوان کردیم که ایرج گرگین روانشاد پشت ما ایستاد وگرنه ما همه مان نابود میشدیم .

مانوک یکی از پاکترین آدمهایی بود که من تا بحال شناخته ام و ما باهم از ۵۰ سال پیش کار کرده ایم مانوک تازه وارد تلوزیون شده بود یک بار همسر سابق من گفت یک آقایی رو م ندر تلوزیون در صف نهار دیدم که از این مجله ها و روزنامه های ورزشی ایتالیایی و انگلیسی میخواند و خیلی اطلاعات ورزشی او زیاد بود گفتم که اگر میشه منو به او معرفی بکن و از اینجا من و مانوک خدابخشیان باهم دوست شدیم و دوستی مان تا این سالهایی که این اتفاقات افتاد همچنان ادامه داشت و هفته پیش بیش از این ماجراها با او صحبت کردم و گفتم این برنامه تازه ات خیلی مورد توجه جوانهاست و واقعا هم همینطور بود.

دکتر نوری زاده : یعنی قبلاً تو با منوک خدابخشیان اصلاً آشنایی نداشتی ؟؟

ایرج ادیب زاده: نه همین در صف نهار جام جم تلوزیون که میرفتیم از آنجا باهم آشنا شدیم و این دیگر به دوستی خانوادگی و هیچوقت از هم جدا نشدیم در ورزش از نگاه ۲ مانوک طرح میداد منهم طرح میدادم و اجرا میکردیمو گاهاً تا نیمه شب با او کار میکردیم.
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.

یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو