عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی جمهوری اسلامی، در تازهترین اظهارات خود ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را بهگونهای بیسابقه مورد نقد قرار داد و گفت ایران اساساً فاقد «دولت-ملت» واقعی است؛ مفهومی که به گفته او در ماجرای برجام آشکار شد. آخوندی تأکید کرد جمهوری اسلامی با تکیه بر ایدئولوژی مذهبی و حذف هویت ملی، از جایگاه تاریخی خود در جهان اسلام فاصله گرفته و به کشوری تبدیل شده که در آن تصمیمگیری واحد وجود ندارد.
او در نشست «چیستی ایران، روابط خارجی و سیاست منطقهای» در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه گفت: «کشورهای منطقه وقتی با ایران مذاکره میکنند، نمیدانند با چه کسی طرف هستند؛ دولت رسمی، سپاه، یا نهادهای دیگر. این یعنی ما اساساً فاقد دولت هستیم.» آخوندی با اشاره به تجربه برجام گفت، در هیچ کشور دیگری توافقی در سطح ملی با قدرتهای جهان بسته نمیشود و همان روز امضا، جناحهای داخلی آن را نفی نمیکنند. او افزود: «از مشروطه تا امروز ما دولتی نداشتهایم که قانون در آن بالاتر از اراده اشخاص باشد.»
وزیر پیشین راه و شهرسازی جمهوری اسلامی را کشوری معرفی کرد که در نتیجه «غیریتسازی مذهبی» و حذف هویت ملی، خود را از مسیر توسعه و از امکان رهبری فکری منطقه محروم کرده است. به گفته او، این سیاستها موجب شده جمهوری اسلامی از درون ضعیفتر و از بیرون منزویتر شود. او تأکید کرد: «در حالیکه عربستان و امارات با سرمایهگذاری در هوش مصنوعی و اقتصاد دیجیتال سهم خود را از بازار جهانی افزایش میدهند، سهم ایران از اقتصاد دیجیتال تنها چهار درصد است و هیچ برنامهای برای کاهش این فاصله وجود ندارد.»
آخوندی با نگاهی به ساختار قدرت در تهران گفت، ریشه بحران در ناتوانی جمهوری اسلامی از ایجاد یک دولت مدرن است؛ دولتی که بر قانون و مسئولیت پاسخگو استوار باشد، نه بر نهادهای ایدئولوژیک و نظامی. او افزود: «وقتی نهادهای متعدد، هرکدام برای خود قانونگذاری و تصمیمگیری میکنند، وقتی شورای عالی، شورای نگهبان و نهادهای نظامی در کار دولت دخالت میکنند، مفهوم دولت از میان میرود و کشور در وضعیت بیتصمیمی دائمی گرفتار میشود.»
او همچنین با اشاره به تغییرات جهانی گفت: «قدرت امروز دیگر در مرزهای نظامی یا شعارهای انقلابی نیست، بلکه در تسلط بر زنجیره ارزش جهانی و اقتصاد دانشبنیان است.» آخوندی با بیان اینکه نظم لیبرال در حال فروپاشی و جایگزینی با نظم «نئومرکانتیلیستی» است، هشدار داد که اگر جمهوری اسلامی در این دگرگونی جهانی موقعیت خود را تعریف نکند، به حاشیه رانده خواهد شد. او افزود: «قدرتهای بزرگ از منطقه ما خارج نمیشوند، چون اینجا گذرگاه اصلی زنجیره ارزش جهانی است. ما اگر نتوانیم امنیت پایدار و رفتار عقلانی ارائه دهیم، به جای شریک، به تهدید تبدیل خواهیم شد.»
با وجود نکات واقعبینانه در سخنان آخوندی، نقدهایی جدی نیز بر دیدگاه او وارد است. نخست اینکه، هرچند او جمهوری اسلامی را فاقد دولت ملی میداند، اما خود سالها در ساختار همین نظام مسئولیت داشته و در دوران وزارتش نهتنها به شکلگیری این بحران اشاره نکرد، بلکه از منتقدان سیاستگذاری اقتصادی لیبرال و خصوصیسازی بیپایه بود. بسیاری از کارشناسان معتقدند او بخشی از همان سیستمی است که امروز نقدش میکند. دوم آنکه نگاه آخوندی بیش از اندازه به مفاهیم اقتصادی متکی است و ابعاد اجتماعی و فرهنگی بحران را نادیده میگیرد. بحران «دولت-ملت» در ایران تنها ناشی از ساختار سیاسی نیست؛ ریشه در شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت دارد، در بیاعتمادی عمومی، در فساد گسترده، و در انحصار قدرت توسط اقلیتهای ایدئولوژیک.
از سوی دیگر، تحلیل آخوندی از برجام هرچند درست به ضعف تصمیمگیری در جمهوری اسلامی اشاره دارد، اما نقش او و همنسلانش در شکلگیری همین فضای بیاعتمادی را نمیتوان نادیده گرفت. او بهدرستی میگوید که نظام سیاسی جمهوری اسلامی فاقد انسجام است، اما توضیح نمیدهد که چگونه اصلاحطلبان و مدیران دولتی که خود را «عقلانیت» در برابر «تندروها» میدانستند، طی سه دهه گذشته نتوانستند حتی ساختار اجرایی واحدی پدید آورند.
با این حال، بخشهای تحلیلی سخنان آخوندی درباره اقتصاد جهانی و جایگاه ایران، تصویر روشنی از عقبماندگی ساختاری کشور ارائه میدهد. او میگوید سهم اقتصاد دیجیتال عربستان ۱۵ درصد و در حال افزایش است، در حالیکه ایران حتی زیرساخت لازم برای اتصال پایدار ندارد. او هشدار داد که «کشوری که در جهان دیجیتال سهمی نداشته باشد، در آینده اصلاً دیده نخواهد شد.» این هشدار، تصویری دقیق از شکاف فناوری و مدیریتی ایران در مقایسه با همسایگانش است.
آخوندی در پایان تأکید کرد که آینده ایران نه در شرق است و نه در غرب، بلکه در بازسازی مفهوم دولت ملی و بازگشت به عقلانیت است. او گفت: «ما باید بیطرف باشیم؛ نه متکی به روسیه و نه وابسته به غرب. اما شرط بیطرفی، داشتن دولتی مقتدر و قانونی است که بتواند نماینده منافع مردم باشد، نه ابزار دست نهادهای قدرت.»
اما پرسش نهایی این است که آیا بازسازی دولت ملی در چارچوب جمهوری اسلامی ممکن است؟ پاسخ بسیاری از ناظران منفی است. ساختار فعلی نه تنها ظرفیت اصلاح ندارد، بلکه اساساً بر نفی مفهوم دولت مدرن بنا شده است. در نظامی که تصمیم نهایی در اختیار نهادهای غیرمنتخب است و مشروعیت از رأی مردم نمیآید، تشکیل دولت ملی تنها یک آرزوست.
در مجموع، سخنان عباس آخوندی تصویری دقیق و انتقادی از بحران ساختاری ایران ارائه میدهد، اما ضعف اصلی او در این است که راهحل را در اصلاح همان نظامی میجوید که خود علت بحران است. واقعیت این است که جمهوری اسلامی نهتنها فاقد دولت-ملت است، بلکه با سیاستهای خود عمداً مانع شکلگیری آن شده است. تا زمانی که حاکمیت سیاسی بر پایه ایدئولوژی دینی و انحصار قدرت بنا شده باشد، مفهوم دولت ملی در ایران تحقق نخواهد یافت.
