نام کتاب: دوزخ روی زمین قزل حصار63 – 62
نام نویسنده:: ایرج مصداقی
نام ناشر: الفبا ماکسیما سوئد. 1387
پشت جلد کتاب آمده:
تقدیم به زنانی که تجربه ی واحد مسکونی و قیامت را ازسرگذراندند.
این کتاب 300 برگی اخیرا توسط یکی از دوستان دیرینۀ اهل کتاب و قلم به دستم رسید. از آنجایی که نویسنده به «جرم آزاده گی و آزادیخواهی شهرت دارد» کم وبیش با آثار وافکارش نیز آشنا هستم که اهل درد و زندان کشیدۀ دوران حکومت استبدادی آخوندی ست، در نخستین فرصت اثر پربار و سنجیده اش را دست گرفتم.
فهرست مطالب چهاربرگی با : «پیشگفتار» شروع با«نقشۀ زندان قزل حصار، واحد مسکونی بند قیامت وتوضیحات» به پایان می رسد.
درپس پیشگفتارپنج صفحه ای و: «عنوان دکترین شوک » وسپس با عنوان:
«جنایت درپوشش مذهب واخلاق،
شکنجه درجمهوری اسلامی و مبانی ایدئولوژیک آن»
یادآوری این پیام آن مرد سیاه اندیش سیاهیها و . . . ، خواننده را برای تکان های هشدار دهنده آماده می کند:
روزهایی که خداوند تبارک و تعالی برای تنبیه ملت ها یک چیزهایی را وارد می کند یک زلزله ای وارد می کند. یک سیلی وارد می کند یک توفانی وارد می کند که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید، این ها هم یوم الله است. روح الله خمینی، سخنرانی در مدرسه فیضیه به مناسبت اولین سالگرد هفده شهریور 57 ».
پیشگفتار: می گوید:
«درسال 1387 یادآور پایان گرفتن سومین دهه ی حیات نظام جمهوری اسلامی ایران است نظامی که درطول سی سال، کارنامه ای مشحون از بی عدالتی، ظلم وتباهکاری درمعرض قضاوت تاریخ نهاده است».
با درک و حس آگاهانۀ زمان، منادیان فریبکار اسلام و پیشگامان فاسد و متجاوزجمهوری اسلامی را به باد انتقاد گرفته پرده های ننگین غا رتگری آنها را کناری زده و به عریانی سخن از چپاول بیت المال دردوران حکمرانی ملایان عقب مانده و سیاه اندیش می گوید و برمی شمارد.
مقدمه 1
ازصفحۀ بیست در«1 – 4 » با گفتاری درست و سنجیده آمده است:
«در ک این هستی پررمز و راز و همه ی شگفتی های آن برای انسان فانی چنان پیچیده و دشوار است و درک حضور همیشگی و زنده ی مرگ که دست دردست زندکی راه می رود چنان هراس آور که انسان به سختی می تواند خود را از حس نیاز، باور و تکیه به مفهومی ماورایی به نام «مذهب» رها سازد؛ مذهبی که دلداریش می دهد تا با پناه گرفتن درآرامش امن آن، برهراس تنها بودن در این خاک تهی تاریک و سیاه و سرگردان درمیان انبوه ستارگان، و سیارات شناور درکهکشان چیره شود و با دلهره هایش کنار آمده آرام گیرد».
نویسنده و پژوهشگرآگاه، اشارۀ بجایی دارد: به نظرجالب مارکس که دور ازحقیقت نیست، درتآیید عقلانیت وگسترۀ خردگرایی: «درمقدمۀ برنقد فلسفه ی حقوق هگل:
« درتبیین خصوصیات مذاهب، ضمن پرداختن به ابعاد فلسفی پیدایش مذاهب در جوامع مختلف، وجه آرامبخش مذاهب را مورد نکوهش قرار می دهد، نه به خاطر آنکه فاقد زیبائی است بلکه به این خاطر که بجای ظاهری زندگی، زیبایی صوری وفریبکارانه می دهد. لایه های زیرین زندگی واقعی را به همان صورت زشتش بدون تغییر باقی می گذارد . . .».
ازمردم کشور و مذهب می گوید : «درجامعۀ امروزایران، گویا مذهب را به خاطر زیبایی هایش، هرچند ظاهری – بلکه بخاطر زشتیهایش و آنچه که تحت نام آن انجام میگیرد، میباید به ترازوی نقد سپرد و به داوری اش نشست».
در عنوان 2 مقدمه از گذشته های تاریخی هولناک مذهب و قدرتمندان حاکم زمان میگوید:
« قدرتمندان وقتی به لباس مذهب در می آیند جنایات خود را تحت لوای روح اخلاق درجامعه و مبارزه با دشمنان خدا پیش می برند و برای فجیع ترین جنایات خود نیزتوجیه های مذهبی جور می کنند . مسیح می گفت: «حق کسی را نریزید» و اربابان کلیسا بظاهر برای نمایش اطاعت خود ازفرامین مسیح برای مجازات کسانی که مجرم معرفی می کردند به صلابه کشیدن و سوزاندن اچتهاد می کردند . . . مدعی بودند اگرآزار و اذیت می شوید در عوض جادو جنبل وارواح شیطانی از شما دور می شوند.» نویسنده درزیرنویس ص 21 محل و زمان روایت ها و جنایت ها را آورده است.
جالب است که نویسنده دردکشیده و دلسوختۀ، در زیرنویس 17 همین صفحه :
«اینگونه توجیهات مذهبی درابعاد گسترده توسط مقامات جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است و می گیرد. زمانی ازآن جا که معتقد بودند دختران باکره بعد از مرگ به بهشت می روند قبل ازاعدام به آنها تجاوزمی کردند. حجت الاسلام سیدحسن مرتضوی رئیس زندان اوین درسال 67 پس ازپایان پروژۀ کشتار گستردۀ زندانیان سیاسی نزد باقربرزوِیی رهبرگروِه مستضعفان که درمورد کشتار زندانیان مجاهد ازاو پرسش کرده بود، ضمن ادای سوگند جلاله پاسخ داده بود خون ازدماغ هیچ مجاهدی نیامده است. همگی آن ها را به زیر زمین استادیوم آزادی و…انتفال داده ایم. مرتضوی راست میگفت. زندانیان مجاهد را دار زده بودند و خونی ازدماغ کسی برزمین ریخته نشده بود . . . محمد شاه قاجار سوگند یاد کرده بود که به قائم مقام خیانت نکند وتیغ به روی او حرام است . . . دستور خفه کردن قائم مقام درباغ نگارستان را داد. یکی از محرکان این جنایت امام جمعۀ تهران بود». زیرنویس ص 22
3
مقامات سیاسی قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی مدعی هستند در زندان هایشان شکنجه نمی کنند.بلکه مجرمان و دشمنان خدا را تعزیز» می کنند. نویسنده، معنی ومفهوم درست «عزر» را می شکافد: « تعزیر» از«عزر» به معنای ملامت سرزنش کردن، ملامت کردن، تآدیب کردن وجلوگیری کردن به کاررفته است بنگرید زیرنوبس 21ص23 همو، روایت خمینی ومحمدی گیلانی را دربارۀ تعزیزآورده: «اسلام اجازه می دهد حتی اگر زیر تعزیز آن ها جان هم بدهند، کسی ضامن نیست که عین فتوای امام است» زیرنویس ص23 .
مقامات جمهوری اسلامی، با استفاده از فرهنگ مذهبی حاکم، دربخش های وسیعی ازجامعه و برای قداست بخشیدن به انواع و اقسام مجازات های بیرحمانه، بعناوین مذهبی مانند «مفسد فی الارض»، «محارب باخدا» «یاغی، ملحد، کافر ومرتد» . . .متوسل میشوند وبا دستاویز قرار دادن متون مذهبی، ان ها بسادگی می توانند هرگونه جنایتی را
توجیه کنند».
در زیرنویس23 و 24 ازدستور شورای کلیسا بیرون کشیدن جنازۀ جان ویلکیف که فیلسوفی برجسته وعالم الهی دانشگاه آکسفورد محسوب میشد ازخاک بیرون کشیدند واورا نیز به خاطر حمله به کلیسای مسیح محکوم نموده واستخوان هایش را به آتش کشیدند». مآخذ این روایت را نیز آورده است. بنگرید به زیرنویس23ص24
ازگورستان خاوران درجنوب شرقی تهران، به ظلم وستم وحشیانۀ حکومت ملایان اشاره های بجایی شده است. و مهمتر، وسیله قراردادن حکومت، درگسترش دادن وقایع عاشورای عاشورا وذکرمصیبت شهدای کربلاست. ودرست که بنگری: فریب عوام درپوشاندن
برخی وحشیگری های تمام عیار، مراسم مذهبی است!
نویسندۀ آگاه زمانه با تآکید دربیداری مردم می نویسد:
«خمینی بعنوان مرجع تقلید درسال 1360 حکم می کند که همسایه موظف به جاسوسی در موردهمسایۀ خود است. او ازهمۀ مردم میخواهد که نقش جاسوسی خبرچینی حاکمیت را به عهده بگیرند .رسما فتوا می دهد کسانی که ازاین امر سرپیچی کنند همسرانشان برآنها حرام هستند. او مشروعیت پیوند زناشویی را نیز منوط به جاسوسی برای حاکمیت می کند» ص 25
4
آغازاین بخش با گفتار دلیرانۀ نویسنده، که نشانۀ قدرت نقادی در متون مذهبی ست: « برای شناخت پدیدۀ زندان و شکنجه در جمهوری اسلامی ابتدا بایستی ایدئولوژی رژیم را که برخاسته ازنگاهی بنیادگرانه به دین و برپایه ی قرائتی ویژه شکل گرفته است، شناخت دراین بخش، من به مذهب ویا به درستی و نادرستی روایت های مذهبی و نیز قرائت های متفاوت ازآیات قرانی کاری ندارم. بحث من چیزی جدا از گفتمان خشونت در مذهب و یا قرائت های خشن از مذهب است و بیشتر برآنم که نشان دهم رهبران جمهوری اسلامی نظام سراپا شکنجه وکشتارخود را برچه پایه ای و با دستاویز به کدام یک از متن ها و روایت های مذهبی قرار داده اند» رفتارهای مقامات امنیتی ودستگاههای قضایی که بیشترشکنجه وزندان وکشتاراست شرح میدهد با چنین روایت درست و مستند:
« برای اعتلای « دین خدا» با ازخود گذشتگی به انجام هرکاری بودند هرچند درسال های بعد ازتعداد اینگونه افراد کاسته شد وبسیاری از آنها استحاله شدند. نگاهی گذرا براین بخش ازتجارب وحشتناک حاکمیت جمهوری اسلامی و نیزمروری کوتاه از دستاورد های جامعۀ بشری، بیش ازپیش نه تنها ضرورت جدایی دین، بلکه هرنوع ایده ئولوژی حکومت و سیاست را الزامی می نماید».
شقاوت، بی رحمی، خشونت درعهد عتیق
بخشیدن صبغۀ الهی به خشونت صرفا به برداشت تفسیرگرایانۀ منادیان متحجر ازاسلام منحصر نمی شود.
«تورات «21) بعنوان قدیمی ترین متن مذهبی و روایتگر سرگذشت پیامبران و اقوامی که هزازان سال پیش در بین النهرین، کنعان و مصر زندگی می کردند خشونت و شقاوت را که ویژگی آن دوران بوده تئوریزه وتقدیس می کند».
با چنین روایت تاریخی وآوردن نام «یهوه» که خدای یهودیان است، خدای پرقدرت جهانی را معرفی می کند: «”یهوه” خدای بنی اسرائیل درتورات خدایی است پرقدرت، بی رحم و بی گذشت و نمایشگر درک انسان آن دوره ازقدرت و عدالت، که درهیآت خدا به تصویر درمی آِید» پژوهشگرآگاه، سکوت یا دگرگونی های زمان را فراموش نکرده بلافاصله اضافه می کند: «ازآنجایی که درزمان نگارش تورات، ادیان دردوران اولیۀ تکامل خود به سر می بردند دراین کتاب پدیده های متافیزیکی مرتبط با دنیایی دیگر از قبیل قیامت، جهنم و بهشت مطرح نمی شوند. مجازات و پاداش عمل که در واقع نشآت گرفته از قانون حمورایی است در همین دنیا به دست پیغمبر خدا و قوم برگزیدۀ او به بیرحمانه ترین شکل اعمال می شود. تورات نه تنها مورد تآیید یهودیان بلکه مسیحیان نیزهست و قرن ها درکنیسه ها کلیساها ومداریس دینی یهودیان و مسیحیان مورد بحث وبررسی بوده است».
نویسنده، ازبیرحمی های باورنکردنی یهودیت “به فرمان یهوه” روایت های تکان دهنده دارد:
«یوشع ین نوم» (جانشین موسی) وپیروانش به فرمان خدا به شهر”اریحا” حمله آورده «هرآنچه در شهر بود، ازمرد وزن جوان وپیر گاو وگوسفند والاغ زا به دم شمشیر هلاک کردند. شهر را با آن چه درآن بود به آتش سوزاندند»
این روایت نیز شنیدنی ست:
« داوود پیامبراز پشت بام بتشیع همسر زیبای اوریا حتتی را درحال شستشوی بدنش میبیند کسانی را فرستاده، بتشیع را نزد اومیآورند.داود بااوهمبسترشده وبتشیع باردار میشود. داود برای رسیدن به وصالش اوریا را با نیرنگ به جنگ می فرستد وبا خدعه به قتل می رساند و زن را برای همیشه تصاجب می کند.»
این بخش با چنین روایتی به پایان می رسد:
«کلیسای مسیح پس از به دست گرفتن قدرت بااستناد به آنچه درکتاب مقدس آمده و با اقتدا به پیامبران بنی اسرائیل، به سرعت ازمقام کلیسای شکنجه شده و زجردیده به کلیسای شکنجه گر ظالم تبدیل می شود».
مجازات های دینی، توحش دوران بربریت را درذهن مخاطب یادآور می شود.
خمینی، پیشوای شقاوت و بی رحمی درعصر جدید
درایدئولوژی ای که خمینی نمایندۀ شاخص ومعرف آن است نیز رحم وشفقت جایی ندارد وگاه اگر سخنی ازآن می رود معنایی واژگونه می یابد هرچند او برخلاف تفسیر تورات به مفاهیمی همچون بهشت و جهنم و روز جزای فقهی درآن دنیا معتقد است. و به تبلیغ آن می پردازد اما از مجازات دنیوی گناهکاران نیز لحظه ای غفلت نمی کند. خمینی منطق انسان را چنین بیان می کند:
«منطق انبیا این است که “اشدا” باید باشند برکفار و برکسانی که برضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند وآن شدت هم رحمت است برآن ها» 52 . درزیرنویس آمده: صحیفۀ نورمؤسسۀ نشرامام خمینی جلد نوزدهم ص141 اینترنتی».
نویسندۀ آگاه و پژوهشگر جستجوگر اثر، اضافه می کند:
«در شریعت خمینی وپیروانش «یوم الله» روز مرگ و نیستی وعذاب است. او درسخنرانی اش به مناسبت اولین سالگرد هفده شهریورسال 57 خطوط نظام مورد نطرخود را به روشنی ترسیم کرد و از جمله برای آن که در فرمان کشتار مخالفان سیاسی را مشروع جلوه دهد با یک شبیه سازی تاریخی مذهبی چنین می گوید:
«یوم خوارج روزی که امیرالمؤمنین سلام الله علیه شمشیر را کشید واین فاسدهارا این غده های سرطانی را درو کرد، این هم “پوم لله” بود. امام علیه السلام دید که اگر اینها باقی باشند فاسد می کنند ملت را تمامشان را کشت الا بعضی که فرار کردند. این یوم الله بود» با تآکید ازقول خدا درکشتارهای دستجمعی بیگناهان، به نام یوم الله اضافه می کند: «روزهایی که خدا تبارک تعالی برای تنبیه ملتها یک چیزهایی را وارد می کند که زلزله ای . . . توفانی . . . که این مردم آدم باشند این ها هم یوم الله است».
از روایت ها وگفتارهای دین و مذهب پیداست که کار همیشگی خدا ی باریتعالی کشتار مردم است و السلام. وپیام آورانی به مانند امام خمینی که فرمودند اقتصاد مال خراست!
با :«ارتداد زمینه ساز اعمال فشار و شکنجه» این بخش درص 57 به پایان می رسد.
قزل حصاردوزخ روی زمین
مقدمه:« خمینی بنیان گذارجمهوری اسلامی روزی درپاسخ به اعتراض های سازمان ها و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشردرخصوص وضعیت محاکمات، صدور احکام ظالمانه وشرایط زندان های جمهوری اسلامی گفت: «حبس های ما هم مثل حبس های سابق نیست. حبس هایی است که درآن اشخاص به هیچ وجه مورد اهانت، حتا نیستند».درزیرنویس ص60با شماره114 مآخذش آمده است. نویسندۀ با وجدان، و اعتقاد کامل به انسانگرایی با احساس تعهد قلم اضافه می کند که: اوتا آنجا پیش رفت که درجمع سرپرستان هیئتهای عازم به کشورهای خارجی درخصوص زندانیان سیاسی و چکونگی برخورد زندانبان ها یا آن ها به دروغ مدعی شد: «توی حبس هم گاهی وقت ها [زندانیان] مآموران را می زنند، گاهی وقت ها می کشند از این جهت خوب اینها را جزا دادند یک جزای عادلانه . . . زندان قزلحصار یکی ازمحل هایی ست . . . که درآن تحت تربیت زندانی انجام گرفته است».
وسخن آخر اینکه در عنوان «حس فراموش شدگی» مطلبی دیدم که باید گفته شود:
«وقتی اعتمادت سلب می شود و این احساس ریشه می گیرد که هیچ پناهگاهی نداری حس فراموش شدگی غالب می شود. ترکیب احساس عدم اعتماد با احساس درماندگی و ازهمه بدتر فراموش شدگی، زندانی را درموقعیت بسیارخطیری قرار می دهد. دراین شرایط، د ر ذهن تعدادی از زندانیان که به همکاری با بازجویان تن داده بودند تنها بازجو بود که می توانستند آن ها را به دنیای خارج وصل کند. به این ترتیب، انها به صورت بیمارگونه ای به بازجویان
خود وابسته می شدند . . . . . . . واین مجموعه ی متناقض باعث می شد که دریک احساس گناه شدید دست وپا زنند این دست وپا زدنها درعین حال با یک تردید اساسی در دربارۀ اعتقادات وارزهایشان همراه بود» ص 137 .
برای پرهیزازطولانی شدن بررسی باید بگویم که نویسندۀ این اثربا درک و احساس مسئولیت وجدان، و قلم وکتابت، همانگونه که درگفتارهایش آمده، پژوهشگری فاضل وقابل اعتماد، اندیشمندی درستکاراست به دور از وسوسه های روزانۀ حکومتی و پیروان و مهمتر، رها از غل و زنجیر تعصب های ویرانگرعقلانیت تا آنجایی که در این اثر، نه سخن نا روا و ناسنجیده ای آمده نه وعده وعیدی واسباب عافیتی از دنیای نابوده ونیامده. با اطمینان و اعتماد کامل بگویم که این اثر پربار را گنجینه ای پر و پیمان یافتم با اطلاعات مفید واسنادی مستند و قوی، علمی وعقلانی که باید ارج نهاد و حرمت قلمی و اجتماعی صاحب اثر را حفظ نمود.
با آرزوی موفقیت وسرفرازی نویسندۀ این اثرجالب و خواندنی درادبیات تبعید. امید که هموطنان گرامی ازمطالعه ی این کتاب غفلت نکنند.