نام کتاب:
روایت های ازخاک برخاستۀ انقلاب.
نام نویسنده:
فرد هالیدی (گفتگو با کنشگران رهبران سیاسی ایران
نام مترجم :
ترجمه وتالیف: لیلا فغفوری آذر – شاهین نصیری
نام ناشر: نشرباران سوئد
چاپ نخست: 2020 — 1399
این کتاب 126 صفحه ای درپس شناسنانۀ کتاب با فهرست : دیباچۀ مترجمان وگردانندگان، آغاز و با منابغ به پایان می رسد.
معرفی و پیشینۀ شغلی لیلا فغفوری آذر – شاهین نصیری و فردهالیدی، از شیوه های مفیدی ست که درچاپ و نشراین کتاب به کار گرفته شده است. و همچنین:
«ازادی این کلمۀ زیبا و دوست داشتنی را هیچکس نمیتواند فراموش کند. آزادی انسان ازقید گرسنگی، بی سوادی و بی عدالتی، زور و استبداد ، مفاهیم کهنه که حافظ منافغ انسان علیه انسان است […] چگونه می توان درمیان مردمی که درچنگال استبداد، گرسنگی، بی سوادی و وحشت اسیرند احساس آزادی کرد؟ بشریت امروز این واقعیت را درک می کند که تا زمانی که در روی زمین یک انسان زندانی، یک انسان گرسنه، یک انسان مظلوم، یک انسان محروم و یک انسان بی فرهنگ وجود داشته باشد، آزادی آنها یک کلمۀ توخالی و بدون مفهوم است.
(شکرالله پاک نژاد، 1356 دفاعیات صفحۀ 61)
و سپس عنوان:
دیباچه
چهل و یک سال پیش، وقوع رخدادی یکه درایران که درادبیات سیاسی جهان «انقلاب ایران» نام گذاری شد، بستر سیاسی، اجتماعی و طبقاتی این سرزمین را عمیقا زیر و رو کرد. بی تردید، اغلب ایرانیانی که به هر شکل و میزان در وقوع این انقلاب نقش داشتند، قادر به پیش بینی روز دقیق این رخداد در زمستان سال 57 نبودند. کسی تصور نمی کرد که موقعیت زمان مکانی ایرانیان انچنان دگرگون شود که اعلیحضرت همایونی در جستجوی پناهگاهی درفراسوی مرزها باشد و ضرابخانۀ بانک مرکزی تصویر نمایندۀ خدا بر زمین را روی سکه ها ضرب کند. شاید ازهمان روزهای نخستین انقلاب، بسیاری ازایرانیان آرزوی ترسیم و بازیابی جایگاه و شخصیت سرکوب شده وتحقیر شده شان را درجهانی نوین که ازپس انقلاب سر برمی آورد، در ذهن می پروراندند، اما کسی خیال چنمی کرد ضرباهنگ قلب همچنان جامعۀ بپا خاسته با آوای استقلال و آزادی، قراراست در چرخدندۀ
سرکوب واعدام و جنگ از کار باز ایستد . . . . . . . واین انسان است که باید برای رهایی، تاریخ را از بندهای فراموشی و خاطره زدایی برهاند. آنچنان که «والتر بنیامین» آشکارا می دید. سنت سرکوب شدگان به ما می آموزد وضعیت اضطراری ای که درآن زندگی می کنیم، در زندگی سرکوب شدگان، نه یک استثنا بلکه امری همواره حاکم است. (درزیرنویس همان صفحه ماخذ گفتارآمده است). ما به مفهومی ازتاریخ نیازمندیم که این وضعیت را دریابد و به آن پاسخ دهد تاشاید روزی درسرزمین خاوران، زنان ومردانی گرد هم آیند و برسر مزارها از آفرینش شهری خبر دهند که درآن آزادی دیگر یک کلمۀ توخالی بدون مفهوم نباشد».
سال سوم انقلاب
فرد هالیدی
«سومین سال انقلاب ایران شاهد فروپاشی نهایی انقلابی سیاسی ایران است که خمینی را درآغاز انقلاب به قدرت رسانده بود. این دوره همچنین شاهد ظهور یک اپوزیسیون درتبعید است که بسیاری ازنیروهایی را که درسرنگونی دیکتاتوری سلطنتی نقش داشتند دور خود جمع کرده است. بر
اساس اسناد موجود به نظر می رسد که حکومت خمینی فعلا توانسته از طریق سرکوب گسترده، حتی شدید تر ازآنچه شاه به کار می بست، نیروهای اپوزیسیون را محدود کند. نیروهای اسلامی هم که اکنون درقدرت هستند ظاهرا توانسته اند بعد ازبحران سال 1360 مجددا نفس گیری کنند. البته ممکن است انها تنها ظواهری گمراه کننده باشد وانقلاب ایران درآستانۀ تجربۀ یکی دیگر از همان تکان هایی باشد که در روند پر تلاطم که تاکنون را شکل داده است».
درپس حس ودرک درست گفتارهای سنجیدۀ این رجل نامدار سیاسی وادبی، پنداری، روایتگری دلسوز و امین گوشه هایی از درماندگی سرگذشت ملتی کهنسال، آشنا و خودی را یادآور می شود!
همو، از آزادی گروگان های آمریکایی در سومین سال انقلاب می گوید: «این رخداد به یک بحران بین المللی پایان داد و خطر اقدام نظامی آمریکا علیه ایران را دفع کرد. با این حال آزادی گروگان ها به هیچگونه آتش بسی میان جناح هایی از رژیم که بحران گروگانگیری در وهلۀ اول از درون انها سر برآورده بود منتهی نشد. شرایطی که براساس آن گروگان ها ازاد شدند حاکی از یک شکست بزرگ برای ایران بود. باز پرداخت فوری پول هایی که به بانک های آمریکایی بدهکار بودند، درنوع خود یک امتیاز دهی بی سابقه در تاریخ انقلاب های مدرن بود. اسناد اصلی این بحران، با عوام فریبی غیر معمول حزب جمهوری اسلامی از مردم ایران پنهان شد. همچنین توافق الجزایر میان ایران و آمریکا مبدل به فرصتی برای احیای جنگ میان بنی صدر که درآن زمان رئیس جمهور ایران بود و مخالفانش در حزب جمهوری اسلامی شد. در اردیبهشت 1360 خمینی قویا در مقابل بنی صدر قرار گرفت ومجلس هم به پیروی ازاو حکم به برکناری اولین رئیس جمهوری منتخب ایران داد. برخی ادعا می کنند که حزب جمهوری اسلامی از احتمال مرگ قریب الوقوع خمینی به وحشت افتاده و بهمین دلیل به چنین بحران هایی دامن می زنند. برخی نیز معتقدند که مخالفت حزب جمهوری اسلامی با حامیان بنی صدر درنهادهای مختلف حکومتی منجر به توقف عملکرد دولت شده بود. بنی صدر پیش بینی می کرد که نیروهای نظامی با دستگاه های غیر نظامی دربرابربرکناری او مقاومت کنند. اما بعداز اینکه چنین چیزی رخ نداد مجبور شد در خردا ماه مخفی شود. . . .».
از سقوط بنی صدر وپیامدهای ان می گوید:
«درگیری گسترده تری میان رهبری حزب جمهوری اسلامی که آن زمان درقدرت بود با نیروهای اپوزیسیون چپگرا شد 30 خرداد 1360 راهپیمایی های خیابانی بزرگی درتهران و دیگر شهرها اتفاق افتاد. افراد زیادی در درگیری های میان مجاهدین ودیگر گروه های اپوزیسیون با سپاه پاسداران کشته شدند. هفتم تیر و بعد از ان مجددا در 8 شهریور ده ها تن از رهبران حزب جمهوری اسلامی از جمله ایت الله بهشتی (رئیس شورای انقلاب و دیوانعالی کشور)، محمد جواد باهنر(نخست وزیر) و محمدعلی رجایی (رئیس جمهوری) در انفجارهایی کشته شدند. هزاران تن ازحامیان مجاهدین خلق در خیابان ها یا در زندان اعدام شدند وهزاران نفر دیگر نیززندانی شدند . . . . . با پایان سال سوم به نظر می رسید که نظام حاکم موفق شده در برخی ازجبهه های حیاتی پایگاه هایی را به دست اورد» با گفتاری سنجیده از شیوۀ پژوهشی و رفتار حکومتی ایران با مردم اضافه می کند:
« حکومت درحال پی ریزی پایه هایی درحوزۀ اقتصادی بود . درسال 1360 سال حاصلخیزی، برای کشاورزان بود. صادرات نفت به حدود یک میلیون بشکه در روز رسید. که از 400 هزار بشکه دراوایل سال 1360 بالاتر رفته بود. با درنظر گرفتن واردات حدود یک میلیارد دلار درماه، درآمد نفت برای تامین مبادلات با خارج تقریبا کافی بود واقدام رژیم در ملی کردن تجارت خارجی نیز امکان قطع واردات کالاهای لوکس را فراهم کرده بود. بیکاری گسترده و هدر دادن سرمایه ها وتورم ادامه داشت. اما به نظر می رسید روند فاجعه آمیز سال گذشته متوقف شده است. ایران با به کارگیری روحیۀ برتر خود درجنگ با عراق توانست پیروزی هایی کسب کند. نیروهای متجاوز را بیرون راند. و محاصرۀ آبادان را بشکند. با این حال شروط ایران برای صلح درهمان چارچوبی که عراق آن را نمی پذیرفت باقی ماند. تسلیم بدون شرط، پذیرفتن تجاوز ازسوی عراق پرداخت.غرامت جنگی تا 100 میلیارد دلار و بازگشت به توافق 1975 (به معنای نفی هرگونه تعییر درمرزها). ایران اصرار داشت که هیچ ادعای ارضی دربارۀ عراق ندارد. جنگ موجب تخلیۀ بخش بسیار وسیعی از منابع ایران شده بود. کشاندن جنگ به درون مرزهای عراق و تحمیل شرایط ایران برای تحقیر عراق، آن هم در آستانۀ نشست کشورهای جنبش عدم تعهد که برای سپتامبر1982 (مرداد و شهریور 1361) در بغداد برنامه ریزی شده بود، موضوعی بود که سران حکومت ایران را وسوسه می کرد».
نویسندۀ آگاه، سپس از پایان نزاع ایران و آمریکا دربارۀ گروگانگیری امریکاییان ازسوی ایران می گوید و فروش اسلحه ازسوی اتحاد جماهیرشوری، به ایران و عراق در جنگ آن دو کشورهمسایه و مسلمان! و می افزاید:
«شوروی درقالب قراردادهای تجاری دوجانبه و ارائه امکانات ترانزیتی به کشتی های بازرگانی که از طریق کانال هایش به بنادر جنوبی دریای خزر می روند به ایران کمک های اقتصادی می کند. کرۀ شمالی هم برخی از تجهیزات نظامی ایران را تآمین می کند. پیوندهای اقتصادی با تعدادی ازدولت های منطقه ای (مانند پاکستان ، ترکیه و لیبی) توسعه پیدا کرده و پیوندهای دیپلماتیک با سوریه، لیبی و الجزیره گسترش یافته است. درهمان ایام به دنبال درز اخباری مبنی بردریافت کمک نظامی ایران از اسرائیل، روابط با سازمان آزادی بخش فلسطین به شدت رو به زوال است» ص23
ازتغییرات نوپا می گوید و شکل گیری تشکیلات « سپاه پاسدارن»:
«ساختارمنسجم وخشونت امیزی به خود گرفته است. دادگاه های انقلاب تبدیل به دستگاه هماهنگی برای نمایندگی ازطرف قدرت حاکم می شوند. حکومت دستگاه های توده ای خود را (کمیته، شبکه ی مساجد و جهاد سازندگی به ابزارهای سازمان یافته تری تحت تسلط سپاه پاسداران تغییر داده که بطور ویژه برای توزیع منابع در میان حامیان رژیم به کار گرفته میشوند. به نظر میرسید که دولت توانسته ظرفیت بسیج و گردهایی گستردۀ مردمی درشهرهای بزرگ را برای کاربردهای ایدنولوژیک، مشوق های مالی و اجبار به دست بگیرد».
با اشاره به شخصیت آیت الله خمینی: « همچنان برای جلب حمایت انهاییکه میخواهند ازحکومت روی گردانند به کار گرفته می شود. وسرکوب وحشیانه، ترور وعوام گرایی درتحکیم نسبی نظام نقش مهمی داشته است. علاوه بر برخورداری از پشتیبانی نهادهای حکومتی، حزب حاکم و مساجد، حکومت خمینی از حمایت برخی ازاحزاب چپ مانند حزب توده، فدائیان(اکثریت) وشاخه ای از حزب کارگران سوسیالیست ایران بهره می برد . . . ملاحظۀ اصلی آنها، فراتراز دغدغۀ بقای خودشان، باور به ضد امپریالیست بودن حکومت خمینی، وتآکید برضرورت اتحاد حد اکثری دربرابرتهدید ضد انقلاب بود».
نویسندۀ کنجکاو، ازنیروهای اپوزیسیون درخارج، و با تقسیم بندی آنها درسه گروه نظرحود را شرح میدهد که هماهنگ است با ائتلاف و شیوۀ رفتاروتصمیمات آنها: «شاپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی در این ائتلاف حضور ندارد. غیبت بختیار بیشتربرسر لجاجت شخصی است تا اینکه ریشه درمخالفت های سیاسی داشته باشد. ازدیدگاه امینی مشکل اولیه پیش روی ایران برقراری مجدد قانون ونظم است. دستۀ دوم از نیروهای اپوزیسیون شامل بخشی ازگروه های مارکسیست می شود که ازنظرشان رجوی و بنی صدر به راست گرویده اند. فدائیان (اقلیت) برنامه رجوی را رفرمیستی می دانند و از نظرآنها بنی صدر فردی بورژوا است نباید جایی دریک ائتلاف داشته باشد . . . . . این ائتلاف دراکتبر 1981 درپاریس تشکیل شده است».اظهارنظرنویسنده دراین عنوان اینگونه به پایان می رسد: «به نظر نمیرسد که سال چهارم انقلاب بیش ازاین پیش بینی پذیرباشد».
فصل های: «دیکتاتوری تحت نام اسلام – نقشی که امریکائی ها بازی کردند منزجر کننده بود – روحانیت انقلاب رامصادره کرد – من ایدئولوژی رژیم را شکست دادم – ما تنها تهدید موجود برای خمینی هستیم – بزرگترین مانع شخص خمینی است – تمام مخالفان انقلاب را باید کشت – «میراٍث مصدق، امروزگفتگو با هدایت متین دفتری ص 107– گفتگو با شکرالله پاک نژاد.» کتاب به پایان می رسد.
با تاملی کوتاه درسه عنوان پایانی، یکم: محمد مصدق یبن رجال سیاسی ایران از بی نظیران بود. درپاکی و نیک نفسی ودرایت وبینش سیاسی به ویژه در حفظ منافع کشور، ازخادمان و وطن پرستی بیهمتا بود. یادمانده های او سرشاراز حسن نیت، شجاعت وتسلط به قوانین حقوقی درسطح جهان بود دفاعیات قانونی اودرجدال شرکت نفت ایران وانگلیس، دردادگاه لاهه شهرت جهانی اورا گسترش داد. پیشوایی اودرحادثۀ ملی کردن صنعت نفت، ازیادمانده های این رجل شجاع حقوقدان وخیرخواه در تاریح کشوراست. رفتارپهلوی دوم با او، زندانی ومحاکمه اش ذره ای از والایی و او نکاست. دراثر کینه توزی درباروپهلوی دوم، پس از انقضای مدت زندان، محبوس کردن او درخانۀ مصدق در احمدآباد، باحضور تفنگداران ساواک چند سالی طول کشید. سرانجام در 13 اسفند 1345 درهشتاد وهفت سالگی در بیمارستان نجمیه تهران که متعلق به خودش بود دراثرسرطان فوت کرد، در همان خانۀ احمدآبادش به خاک سپرده شد. روانش شاد و نامش در جدول خادمان وطن جاودانه باد.
فردهالیدی، ازهدایت متین دفتری می گوید واین مرد فاضل حقوقدان را معرفی می کند:
هدایت متین دفتری درسال 1312 درخانوادۀ سرشناس باپیشینۀ دیوانی به دنیاآمد (متین دفتری 1984). او نوۀ محمد مصدق، رهبر جبهۀ ملی وفرزند احمد متین دفتری، یکی از سیاستمداران بلند پایۀ دوران پهلوی است (هالیدی 1983). از رفتن او به انگلستان دردوران جوانی و تحصیلاتش: «دیپلم گرفت وسپس در دانشگاه کمبریج انگلستان در رشتۀ حقوق تحصیل کرد. بازگشت او به ایران درسال 1335 با زندانی شدن وتبعید پدربزرگش همزمان شد. (متین دفتری 1984؛ هالیدی 1983). او فعالیت های سیاسی خود را باشرکت درسازماندهی جبهۀ ملی سوم گسترش داد.و نمایندگی سازمان دانشجویان جبهۀ ملی را برعهده گرفت. دراین دوران چندین بار ازسوی ساواک مورد توبیخ و ضرب و جرح قرار گرفت. (سماکس 1968 ) .
ازپیوستن متین دفتری دراواخر دهۀ 40 به وکلای پیشرو وشرکت او دربنیانگذاری جمعیت حقوقدانان می گوید: «درگرماگرم انقلاب به عنوان نایب رئیس کانون وکلا به طور فعالانه شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب به همراه جمعی از سوسیالیست های همفکر، جبهۀ دموکراتیک ملی را بنیان گذاشت و یکی ازجهره های کلیدی این گروه سیاسی محسوب می شد.(هالیدی 1983). جمعیت دموکراتیک ملی ازنخستین گروه های سیاسی بود که به مخالفت علنی با نظام جمهوری اسلامی روی آورد. درمرداد 1358،این تشکل پس ازسازماندهی اعتراضات علیه سانسور مطبوعات مجبورشد به فعالیت مخفی روی بیآورد. (متین دفتری(1984). پس ازبرکناری بنی صدر درپی اوج گرفتن موج سرکوب درسال 60 ، متین دفتری مجبور به خروج ازایران شد». ص108
درعنوان: آیا دیکتاتوری روحانیون، اجتناب ناپذیربود؟
می نویسد: «اگر مردم به ویژه روشنفکران به اندازۀ روحانیون دوراندیشی داشتند اوضاع جنین نمی شد . دور بر فروردین 1356 روحانیت، شروع به سازماندهی کمیته ها و انجمن های اسلامی درایران وخارج کرد. درآن زمان روشنفکران سکولار تنها به فکر مبارزه با شاه، ان هم به صورت پراکنده بودند. تا جایی که من به یاد می آورم تا روزی که خمینی به ایران آمد و بازرگان را بعنوان نخست وزیر معرفی کرد، کسی واقعا تصور نمی کرد که نتیجۀ این انقلاب یک حکومت دینی باشد. البته گروه های مذهبی درایران بودند که شعار مذهبی را سر می دادند. بسیاری ازمردم کتاب خمینی دربارۀ حکومت اسلامی را نخوانده بودند واو را جدی نمیگرفتند»
اشارۀ جالبی دارد به وعدۀ خمینی: «خمینی صریحا اعلام کرد که وظیفۀ بازرگان فراهم کردن شرایط برای ایجاد یک مجلس مؤسسان است، مجلسی که اعضای آن به طور دموکراتیک انتخاب شوند.او دراین مورد به مردم خیانت کرد».
خمینی، وقتی وارد کشور شد دراستقبالی که ازاوشد، بی نظیربود. درهمان اوان گفت :«اقتصاد مال خر است» همگان خندیدند. وقتی جابجا شد وبه قدرت رسید، سرمست از لذت قدرت مقام وعبا وردا، به کشتاروقتل عام هزاران زندانی سیاسی، که بیشترازمشایعینش بودند، آن هم بدون دادرسی پرداخت دست درعمامۀ سیاه، بی کمترین خجالت ازمذهب و مذهبیون، وقتی ازوعده هایی که قبلا از : «آب و برق مجانی و پشتیبانی از مستضعفان چه شد؟ گفت : «خدغه کردم». آیۀ قرانی الله خیرالماکرین را شاهد آورد. و میلیون ها انسان فریب خوردۀ مذهب را به مسخره گرفت، و شگفتا از این باورمندان و انبوه عوام ودانا و جامعه! که برای چنین مرد فریبکار پیشوای مذهبی، بارگاهی ساخته شد با گنبد طلایی که امروزه روز زیارتگاه مسلمین شده است!
با عنوان: درمیان دوموج زندگی می کنیم.
گفتگو با شکرالله پاک نژاد کتاب به پایان می رسد
این اثر خواندنی که بخشی از تاریخ پرماجرای سال های تحول ودگرگونی های سازندۀ بنیادی کشور دردوران پربار پهلوی دوم (باحضور داروطناب) است، آن هم از نظرگاه نویسنده ای خارجی و آگاه، که با درک وحس درست به پژوهش اوضاع ایران پرداخته را باید ارج نهاد و به دقت خواند و از اطلاعات مفید اثرش سود برد.