یادداشت های روزانه ازمحمدعلی فروغی/رضا اغنمی

نام کتاب: یادداشت های روزانه ازمحمدعلی فروغی
۱۲۵۶ – ۱۳۲۱
با کوشش: ایرج افشار:
نام ناشر: انتشارات دکترمحمود افشار. تهران
این کتاب درسال ۱۳۸۸ توسط انتشارات
کتابخانه موزه ومرکز اسناد مجلس اسلامی
منتشرشده است

این کتاب ۴۹۰ صفحه ای همانگونه که درعنوانش آمده شامل یادداشت های روزانه محمدعلی فروغی است. پس ارمقدمه ی واقف و اقای ایرج افشار، از صغحه ی ۱۷ با عنوان یاد داشت های روزانه از محمد علی فروغی شروع می شود . گفتنی ست که دراین بخش ازصفحات کتاب: یعنی همان هفده صفحه، که باعنوان «سرآورد» شروع می شود، اطلاعات مفید درباره ی ویژه گی های خانوادگی«درباره ی خویشان وبرادر»، «افکار اجتماعی او» «ذوق هنری و موسیقی» «تمدن غرب و فرنگی مآبی»، «خریدن کتاب»، «زبان دانی و تالیف»، «فرهنگ ومدرسه»، «معاشران وپانوق» ، «محمد قزوینی» و«گنجینه اطلاعات فرهنگی» دروحله ی نخست پیشزمینه های فاصله ی طبقاتی فروغی و اوضاع زمانه ی او را درذهن خواننده زنده می کند.
« چون ذکاء الملک (پدر) عضو انجمن (مجلس) معارف بود ذکرآن انجمن بارها دراین یادداشت ها آمده وازمبلغ حق حضوری که به ذکاءالمک می داده اند یادشده است». نوشتن این یادداشت ها مقارن با زمانی ست که بین روس و ژآپن جنگ درگرفته:
برادرش، عقیده ی فروغی را درباره ی همین جنگ می پرسد.. پاسخ فروغی قابل تآمل است:
«هیچ هردو بد است. اگر روس غلبه کند قدرتش بیشتر می شود ودرضمن ما مقهورتر می شویم. اگر مغلوب شود چون پیشرفتش درشرق اقصی متوقف می شود احتمال دارد شرق متوسط یعنی ایران و افغانستان را بیشتر مطمح نظرقراردهد که ازاینجا به دریای محیط برسد بنابراین ما خود مان اگرآدم نباشیم و نتوانیم ازخود نگاهداری کنیم عاقبت این جنگ درهرحال برای ما بداست . . . او که ازتسلط روسها برسیاست ایران وحشت داشت نوشته است:
«دوروز دیگرزیرشلاق روس می افتیم چرا نمی گذارید دست وپایی بکنبم».
با یادی از پرخوری ناصرالدین شاه، فضاحت دربار مظفرالدین شاه، بی آدابی های اطرافیان او که همراهش ازتبریز به تهران آورده : ایجاد صندوق مظفری واقدامات مالی عین الدوله، قرض سی وپنج میلیون منات، علاقه نداشتن فرنگی ها به بیداری ایرانیان و شرق، هنرشاهنانه خوانی امیربهادر، شاحسین واخسین[اذری ها] درتهران، که نتیجه ی ورود همراهان مظفرالدین شاه ازتبریز بود. و شیوع تریاک کشی».

یادداشت ها درکل مربوط یه یکصد و پنجاه ویک روز است. نویسنده به سبب بیماری همسرش وکسانی ازخانواده و افسردگی ی روحی خود نتوانسته به نوشتن خاطرات ادامه دهد.
طبعا وقطعا فروغی خرد ورز بود و درسوم شهریور که قوای خارجی به کشورماهجوم آورده و شیرازه حکومت وزندگی روزانه ارهم گسیخته شد. و بسیاری درحال نگرانی شدید وفرارازتهزان بودند، به پشتوانه ی تاریخ دانی وحکمت حکومت رانی – خوب یابد ایران را نگهبانی کرد. اما یک سال پیش ازوقوع مشروطیت روحیه اش ازبیماری خواهر و همسرچنان درهم شکسته شده بود که نوشت «اما این روزها حکم دیوانه دارم ».
وسرآورد به پایان می رسد.

یادداشت های روزانه باعنوان:
متن یادداشت ها شروع می شود
جمعه بیست و ششم شوال ۱۳۲۱ – ۱۹ژانویه ۱۹۰۴
_____________________________________________
غذای صبح شیر- نهار عدسی پلو و خربزه شام چلوخورش کدو و نیمرو
ماست تمام یخ بود. زیرکرسی هم بازنشد. هوا برف میآمد مزاج قدری
سنگین به واسطه راه نرفتن وثقالت غذا
دخل هیچ — خرج هیچ
______________________________________________
ازآغاز روزنامه نویسی می گوید:
امروزکه روزجمعه بیست و ششم ماه شوال سال هزارو سیصد و بیست و یک هجری است شروع به نوشتن این یادداشت ها می کنم. وقایع زندگانی خودم را دراین جا ضبط می نمایم. تا مرآت حیاتم باشد ( وقایع هفت روزرا درکتابخانه دیگرنوشته بودم و درین دفتر نقل کردم).
ازدیدار بامحمد حسین پسرخاله آقا می گوید و معزالدین پسر کمال الملک نقاشباشی . . . وسپس باریدن برف را یادآور شده و اززمستان آن سال می گوید که «چندین سال بود که این قسم نبوده «شب هیجدهم ماه تا . . . یعنی مدت چهل ساعت متوالی برف آمد. چنین برفی درطهران کسی به خاطرنداشت». ازسردی هوا و بارش بیشتر برف پیش بینی بااظهار خوشحالی اضافه می کند که «انشاألله بهارخوش خواهد بود و آب فراوان.
اگر چه نمی توان به این برفها مطمُن شد. سه چهارسال قبل که برادرم و خواهرم اصفهان بودند پنج دفعه برف آمد ومعهذا تابستان قحط آب بود».
ازدیدار با نعمت فسایی – کاتب دیوان ها. روز جمعه، روز پذیرایی آقاست وهوای سرد وبرفی.
از«میرزا محمودخان شاعر فساِیی متخلص به نعمت و ازپرده نقاشی کمال المک می گوید: «آقا به مناسبت صورت کار کمال الملک را که من تازه داده ام قاب کرده اند خواستند و به حضار نشان دادند و اظهارداشتند که من این تصویر و قطعه خط میرزا محمد رضا کلهررا هرکدام به هزار تومان نمی دهم. درصورتی که معطل باشم اما قیمت بازاری آن ها یکی صدتومان کمترنیست. اقا میرزا عبدالکریم ازآقا زمان و آقا عباس وآقا نجف صحبت کرد و گفت آقا عباس دراواخر از آقا نجف هم گذشت».

تعریف شعاع السلطنه ازتربیت
ازتشویق شاهزاده شعاع السلطنه ازآقا سخن رفته است:
«چون خالی از اهمیت نیست تفصیل آن را می نویسم.
«روزی ازماه رجب وزیرعلوم به آقا نوشت که شعاع السلطنه دردربارازشما و روزنامه ی شما تعریف و تمجید زیاد کرده تشکرازاو بکنید. آقا هم مقاله خوبی درروزنامه نوشتند. اوابل شوال روزی من و آقا برکرسی همین اطاق مشغول عذا خوردن بودیم درزدند. آدم شعاع السلطنه بود. یک پاکت شامل صدمنات روس که به حساب نود وشش تومان با چهار تومان اسکناس که مجموعا صد تومان می شود ازجانب شاهزاده اورده و با یک مکتوب که عین آن را اینجا نقل می کنم. ومتن نامه را شرح می دهد. امضای پای نامه ملک منصور اسم اصلی شاهزاده بود.
ازدیگرعناوین این فصل: نامه شعاع السلطنه — شاهزاده ایرانی — مظفرالدین شاه و ذکاءالملک –احترام علماء – خرید چرخ چاپ –غذا عدسی –معزالدین خان پسر کمال المنک – کتابچه نویسی – بازی نبود و شیخ عبدالحسین یزدی. این فصل به پایان می رسد.

۲
شنبه بیست وهفتم – شانزدهم ژانویه ۱۹۰۲
_____________________________________________
غذای صبح شیر- نهار چلوخورش دیشب.قدری کباب شامی سیب زمینی با
سیب زمینی آب پز- شام ننوشته ام -هواصاف وملایمترازروزهای قبل.
مزاج – به قاعده
دخل هیچ — خرج هیچ
______________________________________________

مدرسه خرد
«دیشب حوالی نصف شب برف ایستاد و صبخ که برخاستیم افتاب بود و قریب دوگره برف آمده بود. وقتی که برخاستم ازاطاق خودم به اطاق دیگربروم چون برف حیاط را پاک نکرده بودند وراه نبود روی برها افتادم . . . به مدرسه خرد رفتم طبقه دوم. نصرالله خان پسر مختار السلطنه به آن ها فرانسه درس می دهد. امتحان دادند. تعریفی نداشتند».
وسپس با عناوین:
سعیدالاطبا – سنگ قبر ناصرالدین شاه –- مدرسه سیاسی – چاپخانه بلژیکی – حجره آقا شیخ حسین – شمس العلمای گرکانی – سیدعلی طبیب وبا سنگ قبر ناصرادین شاه :
ازساختن سنگ قبر که صورت شاه درآن دیده می شود و سنگتراش هنرمند که تصویررا به مهارت با تراش کاری روی سنگ پیاده کرده می گوید و اسم ش« میرزاعلی اکبراست. دراین صنعت مهارت دارد. ازقراری که شنیدم مباشرسنگ امیرالامرا است که نمی دانم کیست. صورت شاه را او ازکارهای کمال الملک گرفته اند .دور آن را طبقات رجال ناصرالدین شاه را می سازند. می گویند تا به حال سی هزار تومان خرج آن شده است»

۴۰
سه شنبه ۶ ۲۳ فوریه
_________________________________
غذای صبح شیر- نهار آبگوشت پلو دیشب – شام آبگوشت. هوا صاف ۶۵۹
۴۶ شب میزان الهوا ۶۶ هواصاف و آرام- مزاج خوب بورد۵۰۰ /. اضافه
گلدان سنبل. ۱۵۰/. به آقا شیخ محمد دادم ۱ [قران] به اقا شیخ حسن دادم
دخل هیچ — خرج
______________________________________________
با عنوان: مدرسه مظفریه – منازعه ناظم العلوم و شیخ مهدی
شروع شده و ازاختلاف بین آن دو و می فهمد که :
«شیخ مهدی است که این مدرسه را خراب دارد».
درعنوان : حجرۀ آقا شیخ حسن – لغت آنالوژِیک
از وصول دوتلگراف انگلیسی و ترجمه ی آن سخن رفته و بعداز درس با ناظم بیرون آمده از دردل آن می گوید و رفتن به دیدار سعید الاطبا که نبود. سپس به حجرء ی آثا شیخ حسن: معتمدالممالک هم آمد. کتاب لغت آنالوژیک را که دیشب گغتگو کرده بود آورد دیدم. خیلی خوب کتابی است. منزل آوردم که درست ببینم. بنظرم ازاین کتاب نمی توان بگذرم. کتاب خریدن مرا خانه خراب کرده و نمی گذارد درامور مالیه خودم ترتیبی بدهم جلوگیری
خودم را هم ندارم».

مارگو — شاخص آفتابی و اسطرلاب

ازسیدعبدالباقی نام می برد که دردارالفنون باهم درطب همدرس بوده اند. درحجره همدیگر را می بینند و درباره ی برخی اشتباه های مارگو ازراوی پرس وجومی کند.شبیه اسطرلاب اسبابی به او نشان می دهد با خطوط منقوش حکاکی شده :
«خیلی خوشم آمد اگرسید می فروخت می خریدم».
با دوعنوان : تفاوت اشخاص درفهم تصویر و گل فروشی (بهار جاوید) این بخش به پایان می رسد.

۷۱
مارس ۲۵ جمعه ۷
_________________________________________
. هوا صاف ۶۵۵ /۵۶ گاهی ابر، بعدازطهرباد. میزان شب۶۵۴ – عذای صبح
شیر- نهارابگوشت سیب زمینی. شام سبزی پلو . مزاج : بد نبود .
سینه هنوز سالم نشده
دخل هیچ — خرج هیچ
___________________________________________________

دیدارآمدگان: ناصرلشکر خورندۀ حقوق عساکر کرمان

این فصل به روایت راوی ازبالا کشیدن حقوق نظامیان کرمان توسط ناصرلشکر که به دستور عین الدوله : حاجب الدوله را گفته اورا حبس کند» شروع شده است.

درعنوان: بزرگان و نادرستی
ازفساد رایج در دستگاه های دولتی و نبودن مؤاخده سخن رفته:
«تاکنون همه کس به استظهار اینکه کسی درقید نیست و مؤاخذه نمی شود هرتعدی که می خواست می کرد و چنانکه به اعتقاد من وجود تمام صفات رذیله و عدم صفات حسنه دراین مردم بیشتر به واسطه این است که بزرگان و صاحب اختیارات ما از رذایل متنفرنبوده و به حسنات شایق نبوده» پرده ی ریاکاری زمانه را کناری زده، پنهان کاری و فساد ریشه دار بین برخی ازبزرگان را برملا کرده است.

باغ عشرت آباد
ازدرختکاری ناصرالدین شاه درزمین این باغ و سرودن بیتی توسط راوی سخن رفته:
ای قصرعشرت آباد ای کاخ شهریاری
ایران عدل خسرو، جای امید واری

تغییر سبک شعرو انشاء نظر به ادبیات فرنگی – وضع مزاجی میرزا ابوالحسن خان – رفتن به روضه امیربهادر.

درعنوان پسرآقا غلامحسین هراتی، که دراثر عیاشی های افراطی ورشکست شده و خود راکشته است، شنیدنی هایی دارد قابل تآمل:
« هرشب می و مطرب ودسته خانم منور داشته و هفته ای یک شب زن شجاع السلطنه را که ظاهرا دختر ناصرالدین شاه است می آورد و هر دفعه سیصد تومان به او می داده و روی همرفته ماهی دوهزار تومان خرج عیش می کرده . . . ومثل اعتماد الممالک شهید نفس خود شده است

۱۵۱

دوشنبه ۲۸ ربیع الاول ۱۳۲۲ جون ۱۳

عنوان: «طلب آقای شیخ حسن»
صبح زود به مدرسه علمیه می رود برای گرفتن سیصد دینار پول واگن ازشیخ حسن و حساب خود را با او روشن می کند:
«باری ظهر برگشتم خانه عصربا آقا رفتیم مدرسه سیاسی.(۱۵۱).
پایان یادداشتها

این کتاب را باید به دقت خواند و بیشتر ازاوضاع اجتماعی وفرهنگی زمان درکشور اطلاع حاصل کرد. روایتگر ازرجال سیاسی و خانوده ی اشرافی در کسوت یک روشنفکرزمانه بوده وتوجه اندکی به وضع زندگی ومعیشتی اکثریت طبقه ی پاِیین دست ها داشته است.
این که جسته گریخته درچند یادداشت با ذکر یک قران دادم به شیخ حسن. (بنگرید به ص ۱۲۶ دریادداشت ۴۰ سطرسوم مقدمه) روایت عربانی از فقر و فلاکت معیشی مردم زمان است.
من خواننده ی با استفاده وتمجید ازروایت های کتاب درباره تلاش های نویسنده درباب فرهنگ وکتاب وسایراموراجتماعی، به وقت مطالعه دنبال گفتار و نوشتاری از گرفتاری وراه رهیدن آکثرمردم از فلاکت بودم.که میسرنشد.
توضیح صبحانه و نهار شام خود وخانواده هرگر ازبار مسُولیت «حس انسانی عدل و قلم» نمی کاهد!

پیوست
یادداشت های خصوصی محمدعلی فروغی
ازروزگاربیست و وشش سالگی !
این پیوستها که تا ص ۴۴۲ ادامه دارد

درزیرنویس شماره ۱ ازایرج افشار نقل ازپیام بهارستان، شماره۱/۲/ (زمستان ۱۳۸۷ ) ص۲۶-۳۷

معرفی وبررسی این کتاب همین جا به پایان می رسد.