اقتصاد کشور در دوره پسا ترامپ /دکتر منوچهر فرحبخش

یکی از اقدامات تخریبی حکومت اسلامی که از همان فردای پیروزی و سقوط رژیم به عنوان دستاورد انقلاب در برنامه انقلابی خمینی جایگاهی ويژه یافت و پس از آن با تثبیت نسبی رژیم به اساس کار حکومت اسلامی تبدیل گردید، ایجاد تغییرات بنیادین در ساختارهای جامعه بود. بدین ترتیب خمینی رهبر تازه به قدرت رسیده رژیم اسلامی، سرمست از پیروزی غیر مترقبه ای که بدست آورده بود و در عین حال فارغ از هرگونه تجربه مملکت داری زمام امور را در دست گرفت. او تنها با استفاده از فضای انقلاب‍ی و نفوذ کلام خود، بدون بررسی های کارشناسانه و توجه به خواست به نیازهای واقعی جامعه، صرفا با استفاده از فضای انقلابی و به بهانه اجرای احکام قرآن و اصول فقهی به دگرگونی ساختارهای جامعه پرداخت.
در این رابطه اولین برخورد انقلابیون تحت فرمان او که اکثرا را افراد کم تجربه و کم سواد تشکیل می دادند، ایجاد تغییرات بنیادین در حوزه اقتصاد، یعنی ستون اصلی و حافظ انسجام جامعه بود. در حالی که وظیفه اصلی هر حکومت انقلابی پس از پیروزی، در درجه اول تثبیت نظام اقتصادی و تلاش در جهت افزایش راندمان کاری جامعه، به ویژه در بخش تولید است تا بتواند ثبات را به جامعه بازگردانده هر چه سریعتر جبران خسارت کرده و روند پیشرفت و توسعه را امکان پذیر سازد.
در حالی که خمینی با اطلاعات نزدیک به صفر خود از اقتصاد٬ چنین برداشتی نداشت . یا شاید بهتر باشد که گفته شود اصلا نظری نداشت، تا آنجا که نقل قول شده که او اصطلاحا اقتصاد را منتسب به چهارپایان توصیف کرده و می گفته مال خر است. در حالی که برعکس علم اقتصاد مهمترین عامل در روند زیست بشر به شمار می آید، تا آنجا که حتی از علم پزشکی هم به انسان نزدیک تر است و از گهواره تا گور سایه به سایه انسان در حرکت بوده و در همه زمینه ها مانند کار، معیشت، رفاه، سلامتی، تولید و سایر عوامل موثر در ادامه حیات بشر نقش آفرینی می کند.
متاسفانه این نگاه ساده انگارانه خمینی به مقوله اقتصاد در قوانین حکومت اسلامی هم انعکاس یافته، بطوریکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، یعنی قران سیاسی نظام، اصل بر-حفظ نظام – قید شده است و نه منافع ملی. بنابراین مقوله اقتصاد در حکومت اسلامی برخلاف سایر جوامع عاملی در جهت حفظ و حراست از منافع ملی به شمار نمی رود، بلکه وسیله ای است در جهت حفظ نظام. لذا سرمایه گذاریها و هزینه کردنها و همه تدابیر، ابتکارات و خلاقیت های اقتصادی نه در جهت پیشرفت و توسعه کشور و افزایش کیفیت زندگی نسلهای آینده، بلکه حفظ و حراست از نظام معنا پیدا میکند.
حال اگر با این مقدمه بخواهیم تاثیر انتخابات آمریکا بر حکومت اسلامی را مورد ارزیابی قرار دهیم، میباید تاثیر تحریمها را در سه حوزه برون مرزی، تحولات درون مرزی و فعل و انفعالات اقتصادی در جامعه جستجو کنیم. در حوزه برون مرزی، بیشتر به توقف پرداختهای حکومت اسلامی به سوریه و لبنان و سایر کشورها، گروه ها و عوامل تحت پوشش خود در برون مرز مربوط میشود، که همواره اعتراضات مردمی را هم بدنبال داشته است.
در بخش درون مرزی رژیم با شیوه مستبدانه و جنایتکارانه خود توانسته با پوشاندن سایه ترس بر جامعه سکوت گورستانی برقرار نماید. این در حالی است که اعتراضات خونین مردمی هم توقف بردار نبوده است. بالاخره فعل و انفعالات اقتصادی در جامعه است که بعلت تورم دچار سقوط آزاد شده و با نقش کلیدی خود در جامعه رژیم را به مرز فروپاشی رسانده است.
تحریمهای اقتصادی، به ویژه در زمینه جلوگیری از صدور نفت و قطع ارتباط سیستم بانکی ایران با جهان خیلی سریعتر از آن که انتظار می رفت تاثیر خود را نشان داد و با افزایش نرخ تورم که بطور روزمره رشد دارد و کاهش ارزش ریال در مقابل دلار را که یک دلار بود به ۳۰۰ هزار ریال رسانده واقتصاد کشور را با نوعی عدم تعادل ساختاری مواجه کرده که عادی کردن شرایط را بسیار سخت نموده است.
همچنین انتشار درخواست ۱۲ ماده ای وزارت خارجه آمریکا به عنوان شروط مذاکره و متعاقب آن تحمیل کردن سخت ترین تحریم های اقتصادی، کشور را به حالت نیمه منجمد درآورده است. از این رو حکومت اسلامی در اولین تماس خود با دولت جدید آمریکا ناچار است قبل از هر موضوع دیگری به مقوله تحریمها، یعنی نقطه ضعف بزرگ خود بپردازد. لذا عقل سلیم حکم می کند که رژیم برای دفع این مخمصه بزرگ و عبور از بحران ابتدا به توهین کردن ها، پرچم لگد کردن ها و سایر اقدامات تحریک آمیز خود پایان داده، حسن نیت خود را نشان دهد.
تا کنون دیپلماسی نابخردانه خامنه ای که خود را یک فرد انقلابی معرفی می کند تا سیاستمدار و تاکنون به خیال خود با شعار – مذاکره نمی کنیم جنگ هم نخواهد شد – خواسته است که قدرت نمایی کند، راه به جایی نبرده و آنطور که مسؤولین ادعا میکند نه تنها چندان غرور آفرین نبوده، بلکه تف سربالایی بوده است بر صورت خامنه ای، ضمن آنکه ملتی را هم اسیر این شعار بی معنی و بی محتوای خود کرده است. او با این شعار و لجبازی بی معنا و بی هدف خود آمریکا را واداشت تا با حربه تحریم ها قدم به قدم پیش آید، اقتصاد کشور را به روزمرگی امروز اندازد و حکومت اسلامی را مانند یک روباه در دام انداخته، به تماشای دست و پا زدنهای مذبوحانه او نشیند.
حال چنین به نظر میرسد که گویا کشتیبان را سیاستی دگر آمده و ظاهرا جناحی از رژیم بر سر عقل آمده و در نظر دارد باب مذاکره با رءیس جمهور جدید را باز کند. از منظر آمریکا پیام های زود هنگام و آشتی جویانه ای که از طرف مسؤولین حکومت اسلامی، با واسطه یا بی واسطه و یا از طریق رسانه ها به آدرس جو بایدن رءیس جمهور جدید، اینگونه برداشت می گردد که تحریمهای ترامپ موثر واقع گشته و حکومت اسلامی می خواهد به بهانه برجام باب مذاکره با دولت جدید را بدون واسطه باز نماید.
اکنون با توجه به سوابق کاری جو بایدن، به ویژه در سمت معاونت ریاست جمهوری در دوره اوباما، همچنین وعده صریح و قاطع و بدون پیش شرط او در بازگشت به برجام در جریان مبارزات انتخاباتی، چنین به نظر میرسد که او میخواهد در صحنه دیپلماسی نقش پلیس خوب را ایفا کند و نگاهی ملایم تر از ترامپ نسبت به حکومت اسلامی ایران نشان دهد. طبیعی است که این ژست و همچنین طرف نسبت به یکدیگر می تواند فرصتی برای نزدیک شدن دو دولت به یکدیگر را فراهم آورد. لذا اینگونه پیدا است که اکنون توپ در زمین رژیم و زیر پای خامنه ای است که بازی را در مقابل آمریکا چگونه آغاز کند.
از سخنان اخیر خامنه ای و روحانی که بوی آشتی جویانه ای را به مشام می رساند چنین برداشت میشود که خامنه ای دریافته دیگر زمان بلوف زدن و عربده کشیدن و انقلابی گری سپری شده و جامعه در واقع بیش از این تحمل شنیدن و دیدن ناز و غمزه های رهبر را ندارد و تنها به فکر نجات خویش از وضع موجود است. حال خامنه ای باشد یا نباشد ربط به خودش دارد که میخواهد پایان عمر صدام و چاو چسکو را تجربه کند، یا حداقل آبرومندانه دنیا را ترک نماید.
او اکنون با بیش از هشتاد سال سن و چهل سال تجربه مملکت داری بایستی آنقدر شعور سیاسی پیدا کرده باشد تا نه برای نجات مملکت، بلکه برای نجات خودش از آن لحظات دستگیری که موی بر اندام انسان راست میکند، انقلابی گری را که دیگر خریدار ندارد کنار گذارده، به فکر نجات ملک و ملت باشد. بایستی دل مشغولی با افکار رویایی مانند تشکیل خلافت شیعی و دیدن خود در کسوت خلیفه مسلمین جهان که تا بحال از این بابت زیانهای جانی و مالی غیر قابل تصوری را متوجه کشور کرده است کنار گذارده، در فکر دفاع از منافع ملی (هرچند که اعتقاد چندانی به آن ندارد) باشد. از این رو وظیفه ملی و حتی اسلامی او حکم میکند که برای برون آوردن کشور از درون فضای سیاسی به شدت آلوده به انواع فساد موجود دست بایدن را گرفته و تا رسیدن به یک نتیجه مطلوب رها نکند.
البته آنچه که در بالا مطرح شد، امید به آینده و خوشبینانه نگری ما از پیش آمدها است، که ممکن است بسیار دور از نگاه بایدن باشد. او در مقابل خود رژیمی تروریست پرور، قرون وسطایی، به شدت خشن، به شدت فاسد، به شدت طرد شده از سوی ملت، درمانده در اداره کشور و به لحاظ اقتصادی عملا فروپاشیده، که یک درخواست دوازده ماده ای هم برای باب مذاکره از وزارت خارجه آمریکا در دست دارد را می بیند. بایدن به خوبی متوجه است که رژیم برای بقای خود می جنگد٬ نه نجات مملکت و تنها برگ برنده اش اعمال نفوذ در منطقه و طاعش بازی است که آن هم به شدت ضعیف شده است. بنا بر این جو بایدن بایستی بسیار دست و دل بازی به خرج دهد که بخواهد با چنین حکومت وازده ای از طریق برجام که عملا مرده است به توافق رسد. قدر مسلم اینکه ممکن است بایدن ضعف و نه حسن نیت نشان دهد و با همبن برجام و بازگشت به آن ورود کند، ولی بطور مسلم خروجی از آن برجام دیگری خواهد بود.
نکته قابل تعمق اینکه شاید بیشتر به نفع حکومت اسلامی می بود، اگر باب مذاکره را با ترامپ قبل از ورود به مبارزات انتخاباتی باز میکرد. زیرا درست است که بایدن در سخنرانی های انتخاباتی خود از بازگشت به برجام سخن گفته است، ولی ناگفته نماند که او یک سیاستمدار کهنه کار حرفه ای است که دست خود را به آسانی رو نمیکند. در حالی که ترامپ در این رابطه برای رژیم یک فرصت به شمار می رفت٬ فرصت از این نظر که او بیشتر یک تاجر است تا یک سیاستمدار ورزیده مانند بایدن و تجربه نشان داده که با یک تاجر بهتر می شود به توافق رسید تا یک سیاستمدار حرفه ای. لذا حکومت اسلامی اگر عقل سلیم می داشت که ندارد و دفاع از منافع ملی را وظیفه اصلی خود میدید که نمی بیند، ماجراجویی های عقیدتی را کنار میگذارد و سازندگی کشور می پرداخت، در آن صورت می توانست در جهت حفظ منافع ملی از تیرگی روابط بین آمریکا با اتحادیه اروپا نیز استفاده کرده و از اختلافات جدی این کشور با دو قدرت چین و روسیه بهره برده، در یک رقابت بین المللی سالم سرمایه گذاران و تکنولوژی آمریکایی را جذب بازار ایران کند. متاسفانه کثافت کاریهای خارج از اندازه رژیم سبب گردیده تا استعدادهای ایران به فراموشی سپرده شود. جهت یاد آوری ایران پس از آمریکا ثروتمندترین کشور جهان به شمار می رود، با پانزده کشور همسایگی دارد، با هشتاد میلیون جمعیت بازار مصرفی بزرگی را تشکیل میدهد. دارای نیروی جوان و کاری تازه نفس و خلاق است . لذا بیهوده نیست که دولتها در برخورد با حکومت اسلامی با همه جنایاتش محتاطانه برخورد کرده و پایمال کردن حقوق بشر را نادیده می گیرند، زیرا که چشم طمع به این بازار دارند.
در اینجا نکته قابل ذکر این است که اگر گفتگوها به نتیجه رسید و روابط بین دو کشور به مسیر عادی خود بازگشت که امری تقریبا نزدیک به غیر ممکن به نظر میرسد، باعث نخواهد شد که وجهه حکومت اسلامی در داخل کشور بهبود بخشد و رابطه بین رژیم و ملت حسنه گردد. ملت ایران هرگز از خون هزاران جوان خود را که ناجوانمردانه توسط دژخیمان این رژیم بر زمین ریخته شده، میلیاردها دلار پول این ملت که به یغما رفته، خسارات عظیمی که به محیط زیست کشور وارد آمده و بسیار خسارات دیگر بی وطن ها بر کشور روا داشته اند گذشت خواهد کرد و نه هرگز فراموش میکند. این داغ ننگ بایستی برای عبرت تاریخ در سینه ها حفظ شود. تلاش برای بهبود اقتصادی و عادی سازی روابط بین الملل موضوعی است برای خود ستمگری، اختلاس، کشتار و تاراج منافع ملی توسط حکومتی جنایتکار نیز حساب ویژه خود را دارد.