پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه ۱۶ امرداد‎

این شماره از برنامه را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم. از زمانی که رژیم جهل و جور و فساد روی کار آمده در ماه مرداد چه سرها بریدند و چه سینه ها شکافتند دیروز از زنده یاد دکتر شاپور بختیار گفتیم مرد نازنینی که واقعاً تنها بود و امروز بقول دکتر آموزگار چنان مسیح که از آن دوازده تاهم یکیشان بد از آب درامد حالا مسیح دو و نیم میلیون پیرو دارد امروز هم میلیونها ایرانی به دکتر بختیار نگاه میکنند بعنوان تنها انسانی که در آن گردنه حقه بازی  تقیه و خدعه مردانه ایستاد و گفت دیکتاتوری نعلین هزار بار از دیکتاتوری چکمه بدتر است !!!؟؟؟

امروز یک فاجعه دیگری هم رخ داد ، در چنین روزی اکبر خوش کوشک معروف به خوش گوشت ، جنایتکار و قاتل رژیم به  آلمان آمد ، او در نازی آباد معروف بود به اکبر خر کش آمد و انسانها را به قتل رساند، فریدون فرخ زاد سیاسی ترین هنرمند ایران در دوران معاصر بود یکوقت صحبت از عارف قزوینی و ملک الشعرای بهار میشود و میاید آن ترانه های ملی را میخواند فرخ زاد هم یک پدیده بود ، جوان بود و پر از شور ، و شومن تلوزیونی بود  سابقه نداشت خر را به تلوزیون بیاوری و کلاه مکزیکی سرش بگذاری و به چند زبان میخواند با تقی صحبت کردیم قرار شد من بروم با فرخزاد مصاحبه بکنم ، رفتم مصاحبه ای کردیم و در دو شماره مجله فیلم چاپ شد و فرخزاد زندگیش را باز گفت از همسرش گفت که یک هنرپیشه لهستانی بود و فرزند علیلی که داشت ،و خیلی نارحت بچه اش بود، از فروغ گفت از پوران گفت از پدرش و برادرهایش گفت ، سرهنگ فرخزاد و مادر ش، عشقش به مادرش از همانجا معلوم بود همه ما عاشقانه مادرمان را دوست داریم ولی در بعضی ها تجلی بیشتری پیدا میکند و فرخزاد اینطور بود و چقدر در مورد عشقش به مادرش سخن گفت گمان کنم یکی از بهترین مصاحبه هایی بوده که من در عمرم داشته ام .

یک انسان مهربان و صمیمی، یادم هست که وقتی دو تن از قاتلهای رژیم به مغازه فاضلی آمدند که ویدئو تولید میکرد که فاضلی سریالی  درست کرد که خیلی برای رژیم گران تمام شد چون رضا فاضلی خیلی با عشق اینکار راکرد ، پسرش را کشتند میخواستند او را بکشند اما پسرش در مغازه بود حالا فاضلی چه جوری تحمل کرد خدا میداند .

چندی بعد برای اینکه این جنایت پایان نگیرد قرار شد که برنامه ای گذاشته شود در سالنهای بزرگ لندن و کنسرت هایی که میگذاشت عالی بود فرخزاد در  آن کنسرت بود و عده ای از ماموران رژیم آمده بودند و سخنان رکیکی میپراندند ولی فرخزاد مقتدرانه این برنامه رااجرا کرد و شماری از هنرمندان برجسته آمدند و ستودند فاضلی و فرزند ناکامش را بیژن را،.

فرخزاد آنشب غوغا کرد آبرو برای آخوند ها نگذاشت ، یادتان باشد خمینی زنده بود  هنوز برای بعضی ها او امام بود و اسمش سه تا صلولات دنبالش بود  ، ولی فرخزاد قدرتمندانه رژیم جنایتکار را کوبید و از کودکان ایرانی گفت که در جبهه اسیر میشوند و در جبهه چه بلاهایی  سر اینها میاورده اند میگفت و میگریست!!! گذشت فرخزاد فعالیتش را ادامه داد  تا اینکه ماجرای زلزله یا یک همچین چیزی در ایران بود فرخزاد جلو افتاد  و واقعاً تلاش کرد کمک رسانی بکند ولی بعضی از این دهانهای باز بی اهمیت حرفهایی راجع به او زدند که درست مقارن با بیماری شدید مادرش بود هر بار با هم حرف میزدیم میگفت من مادرم را باید ببینم نمیشود مادر را ندید.

چه جوری؟؟ در همین گیرو دار و در جریانات خودشان، رژیم متوجه این امر شد و یکی دو تا آدمش را به سراغش فرستاد که آقا شما که کاری نکرده ای بیا و ما کارت را درست میکنیم و برو مادرت را ببین !! یکیشان که همین اکبر خوشکوشک بود، فریدون  حرفهای اینها را میشنید و میامد به دکتر گنجی خبر میداد ،یک مدت زیادی فریدون در دستگاه دکتر گنجی بود  جبهه نجات ، دکتر گنجی هم به پلیس خبر داد  که این آقا که با فرخزاد صحبت میکند نقشه اش کشتن گنجی و بنی صدر و چند تن دیگر است ، پلیس راه را بست در نتیجه اکبر خوش کوشک به پاریس نمیتوانست بیاید به بلغارستان رفت و از آنجا به آلمان رفتند.

حالا چه میگفتند اینها ؟ میگفتند ما کارت را درست میکنیم و تو هیچ نگران نباش  ومیتوانی مادرت را ببینی و حق تو هست یک شهروند ایرانی هستی و میتوانی مادرت را ببینی، عجیب است که فرخزاد بنوعی باور کرده بود من یک بار به او گفتم و خیلی تلخ بود و نشست گریه کرد و گفت من اگر مادرم را نبینم نابودم ، گفتم مادر را بگو پوران بیاورد در یک کشور همسایه ،گفت مادر حرکت نمیتواند بکند از همین نقطه ضعف او استفاده کردند و یک روزی حاج آقا به او خبر داد که داریم میآییم پیشت داریم به بن میآییم ، فرخزاد به ایستگاه راه آهن به استقبالشان رفت ، به حاج آقا میگوید این کیست میگوید این از دوستان است و شما را خیلی دوست دارد واقعاً التماس کرد که شما را ببیند .

آنطور که بعداً تشریح شد و گفته شد اینها به محض رسیدن به فرخزاد میگویند ما نسبت به سگ حساسیت داریم و او هم سک را در حمام  میکند و درب را میبندد، او از قاتلان پذیرایی میکند  حال چه میگذرد او فردی درشت اندام و قوی بود اکبر خوش گوشت بیست سی تا چاقو به فرخزاد میزند بهمراه رفیقش  فرخزاد را لخت میکنند برای اینکه به قتلشان جنبه جنسی بدهند و به فرخزاد لطمه بزنند، آنها همان روز از آلمان خارج میشوند و پلیس آلمان حیرت زده که چه اتفاقی و چطور شده است، دولت آلمان موضع تندی گرفت عملاً رابطه را با رژیم قطع کرد و حاضر نبود  که در خیابانهایش کشت و کشتار بشود  و رژیم هم غیر از موارد معدود اکتفا به آدمکشان ایرانی نمیکرد و از لبنانی ها و دیگر کشور ها استفاده مینمود

در بخش دوم برنامه  اشاره ای به فریب کاری و نیرنگ بازی رژیم جهل و جور و فساد در ارتباط با ارز مسافرتی حجاج خواهیم نمود و در ادامه شما را از  چند خبر خارجی و داخلی آگاه خواهیم ساخت و در پی آن نگاهی به تاریخ معاصر و دوران سیاه کنونی خواهیم افکند و توضیحاتی تقدیم حضورتان خواهیم نمود

.با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.

یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو