این برنامه از پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از آقای دکتر ماشاالله آجودانی آغاز مینماییم و سپس به گفتگو با ایشان در رابطه با جامعه کنونی ایران خواهیم پرداخت
دکتر نوری زاده : من سخنم را با ایشان از آنجا آغاز میکنم که دکتر آجودانی در یک گفتگو با همکارم آقای علی لیمونادی عزیز اشاره کرده بود که مردم شاید با تحملشان و یا با کوتاه آمدنشان این رژیم را به چهل سالگی رساندند و این رژیم را ادامه دادند ، و این حرف برای بعضی ها سنگین بود ولی بعضی ها این را درک کردند و متوجه شدند اجازه بدهید من از همانجا شروع کنم، این دکتر آجودانی را باید از جنبه های مختلف شناخت و من می شناسم.
دکتر آجودانی وقتی نگاه به مردم میکنی و مقایسه میکنی با رژیم گذشته وضعشان مثل حالا نبود و خیلی بهتر بود ولی هر روز داد و بیداد و گله بود ولی حالا اینجا آیا ترس است ، مماشات است ، مذهب است ؟چیست؟
دکتر آجودانی: پاسخ دادن به این قضیه خیلی مشکل است که چه چیز عامل اصلی است که ملت ایران این همه سال چنین رژیمی را تحمل کرده و در پاره ای موارد با آن همکاری به معنی واقعی اش کرده با یک رژیم شبه فاشیستی همکاری کرده است، و اینکه چه دلائلی پشتش است من واقعا نمیدانم ولی چیزی را که میدانم اینست که این ملت چهل سال یکی از بدترین رژیم های روی زمین را تحمل کرد با بردباری تمام و الان هم وقتی بخشهایی از جامعه ما به خیابان میایند دیگه کارد به استخوانشان رسیده به خیابان میریزند و شعار میدهند و آدم دلش میسوزد که این مردم از ناچاری به خیابان میایند و دست به تظاهرات میزنند و اعتراض میکنند . حرف من اینست که ساله پیش باید این اتفاق میافتاد این صحنه غم انگیزی که من شاهد هستم هر روز به حقوق این ملت تجاوز شده است مفهوم استقلال را مخدوش کرده اند ما الان جامعه ای داریم که ظاهرا میگویند درآن استقلال سیاسی است و اینها همه قصه حسین کرد شبستری است بنابراین همه چیز مخدوش شده است حتی حاکمیت ملی نقض شده آشکارا آزادی های مدنی تان را از شما گرفته اند حتی نوع معاشرتتان را گرفته اند اینها را از شما دزدیدند و ثروت ملیتان را بر باد داده اند شما را بد نام کرده اند در عرصه دنیا و آبرو برای این ملت نگذاشته اند و بعد شما همچنان تحملش میکنید ،این برای من پرسش برانگیز است اینجاست که میگویم ملت ها مقدس نیستند این حرفی که بیشتر چپ های ایران این را دامن زدند که خلقها مهم و مقدسند خیر، ملت ها اشتباه میکنند، ملت ها در شرایطی بدترین حکومتها را در تاریخ آورده اند و ببینید وقتی به آن گوشه تاریخ نگاه میکنیم ما در دوره حکومت پهلوی ما آزادی های مدنی را داشتیم و در دانشگاهها کسی را به اتهام بهایی بودن و یهودی و مسیحی بودن از دانشگاه اخراج نمیکردند و جلو کارش را نمیگرفتند اما مسئله چیز دیگری است شما چیزی را به نام آزادی های مدنی نابود کردید برای رسیدن به سراب آزادی سیاسی . این سرنوشت غم انگیز یک ملت است که بعد از چهل سال من نگاه میکنم و پرسش میکنم چرا یک ملت باید چنین رژیمی را تحمل بکند نه تنها تحمل بلکه با آن همکاری میکند و در انتخابات رای میدهند به بچه هایشان در زندانها تجاوز میکنند و باز اینها رای میدهند این پرسش بر انگیزی را نتوانیم در وجدان جامعه تسری بدهیم به جایی نمیرسیم.
دکتر نوری زاده : آیا فکر نمیکنید اپوزیسیون هم مقصر بود که نتوانست یک فردی را معرفی کند و جایگزین این حکومت کند شما میگویید این رژیم باید برود مردم میگویند جایش چه کسی میاید اگر بیاید وضع ما بدتر خواهد شد آیا سوریه میشویم و رژیم هم تبلیغ میکند ؟
دکتر آجودانی: بگذارید این جور بگویم که مشکل من هم مثل خود شماست اما ساده نیستم درست است که آملی هستم ولی با رفتن یک رژیم مشکل همه ملت حل نمیشود مشکل ما اساساً مشکل فرهنگی است ما دو قرن دنبال راه حل سیاسی بودیم فکر کردیم با تغییر نظام و با تغییر حکومت ها وضع ما بهتر میشود، نشد!!! ما فرهنگ لازم را بوجود نیاوردیم ما حزب و سازمان سیاسی درست میکنیم ولی یک رساله نداریم که در نظام آموزش و پروش ما معنای حزب شناخته بشود ،چه جور شما میتوانید در غیبت این مفهوم حزب درست بکنید و بگویید ما سازمان سیاسی داریم ، مشکل این نیست که اپوزیسیون ایران مردم با فرهنگی اند، اینها هم نتوانستند یک نهاد فکری و یک فرهنگ ملی دمکراتیک و فرهنگ مدنی ایجاد بکنند، یک اندیشه ای را بوجود بیاورند که بشود یک درک مدنی از تاریخ ایران داشت، از حضور خودمان در دنیای امروز داشت بلاخره باید این حضور خودمان را تعریف بکنیم کجا ایستاده ایم، اینکار کار اندیشمندان است و متاسفانه ما در غیبت روشنفکر در معنای واقعی و غیبت اندیشه، دور خودمان میچرخیم، اپوزیسیون دور خودش میچرخد و ملت بیچاره هم همینجور دور خودش میچرخد!!!.
دکتر نوری زاده : دکتر طبیعتاً مذهب هم در نقش یک فرهنگ است چقدر عامل مذهب در این حیرت و سرگشتگی ما تاثیر گذار بوده است؟
دکتر آجودانی: بگذار بگویم تاریخ ایران را میشود نگاه کرد مذهب شیعه در دوره صفویه مذهب رسمی شده است وقتی مذهب رسمی شد با زور سرنیزه شد آنموقع این مذهب که رسمی میشود اندیشه رسمیت یافتن مذهب شیعه از سالها پیش در ایران انجام گرفت فکرش مطرح شد مثلا در متون عرفانی پلی زدند بین تصوف و تشیع برای اینکه شیعه همیشه فکر میکرد که تصوف مایه انحطاط است و با آن مخالفت میکرد و تصوف هم با شیعه خیلی خوب نبود، ولی واقعیت این بود که عده ای از عرفا آمدند و گفتند نه،حقیقت تصوف همان تشیع است و چرا این را میگویند ؟ این مبنای نظری در تاریخ ما چه نقشی داشته است ؟، برای اینکه در تشیع میگوییم ما ۱۲ امام داریم و همه هستی آن در این ۱۲ امام خلاصه میشود، ولی در تصوف آنها هم بعد از پیغمبر باب فیض را نبستند و گفتند ادامه دارد و در دوازده نفر محدود نکردند و گفتند هر انسانی میتواند بشود……………………………………….
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.
یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو