این برنامه از پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم . سپس به گفتگو با میهمان عزیز برنامه امروز جناب آقای دکترکاظم کردوانی خواهیم پرداخت ونظر ایشان را در ارتباط با مسائل مهم سیاسی جویا خواهیم شد.
دکتر نوری زاده : بعنوان فردی که برای رسیدن به آن مدینه فاضله یا دهکده فاضله که همه ما آرزوداشتیم امروز که در خارج از وطن نشستی و میبینی که مبارزات به دیوار خورده و رژیمی در وطن حاکم است که تمام ابعاد زشت استبداد و سرکوبگری را با خودش دارد و حتی به اندازه رژیمهای سرکوبگری که به مردم اجازه عاشق شدن میدهند و اجازه توی کافه نشستن میدهند حتی آن را هم دریغ کرده است ، شما بفرمایید چرا ما به اینجا رسیدیم؟، انقلاب شد بسیار خوب ،ما رفرم میخواستیم چرا انقلاب نصیب خمینی شد ؟ چرا بعد اینها با وحشی گری توانستند همه را پس بزنند ، آیا کوتاه آمدن ما بود باید مردانه تر میایستادیم؟!!! چه بود دکتر دلم میخواهد برای نسل جوان ما بیان کنی که از ما سئوال میکنند.
دکتر کردوانی: شاید نخستین حرفی که می توان زد اینست که اجازه نداریم ناامید باشیم ، و همه کوشش حاکمان در ایران این است که ما دست از امیدمان بکشیم این امیدی که فکر میکنم بیش از ۱۰۰ سال است که در دل روشنفکران و اهل سیاست ملی و وطن خواه ایران وجود دارد و تمام این سالها بعد از مشروطه تا امروز در مرحله های گوناگون زندگی و جامعه ما فعالیت کردند وجانفشانی کرده اند و بعضی ها جانشان را از دست دادند ولی ماهمیشه این شم امید را زنده نگه داشته ایم و جماعت روشنفکر اصولا اجازه دارد که ناامید باشد .
اصولا روشنفکر نمیتواند ناامید باشد چون چیزی را در جامعه میبیند که خیلی فراتر از امروزاست که در جامعه میگذرد . یعنی شما فکر کنید از روز انقلاب مشروطیت تا به امروز که صدو خورده ای سال میگذرد با رقم و عدد صحبت بکنیم یک دوره ۱۵ ساله بعد از انقلاب مشروطیت است که آزادی هایی در جامعه موجود است و جامعه سیاسی و مطبوعات و روشنفکران آزاد هستند با خودش طبعات منفی هم دارد آشوب هست و ناامنی هایی هست همه اینها هست ، بعد رضا شاه سر کار میآید من نمیخواهم خدمات رضا شاه را زیر سئوال ببرم ولی در حوزه آزادی هیچ کارنامه مثبتی رضاشاه ندارد در حوزه پیشرفت و توسعه تمام چیزهایی که همه ما میدانیم گامهای بسیار اساسی برداشته شده و کماکان ما امروز داریم ثمره آن کوشش ها را استفاده میکنیم. حتی در حوزه اهل فکر و کسانی که به خارج فرستاده شدند توسط رضا شاه همه چیز خوب است ولی در حوزه آزادی هیچ گشایشی که نشد هیچ، آزادی به محاق رفت و سرکوب شد بعد از شهریور بیست تا ۱۳۳۲ حدود ۱۲ سال ما یکدوره آزادی های نسبی در جامعه داریم.
دکتر نوری زاده : ببخشید من همین جا میخواهم یک جمله ای رابگویم در مورد انقلاب مشروطیت ما با یک دوره بعد از مشروطیت روبرو هستیم که تقریبا آزادی ها در حدود ممکن وجود دارد و مطبوعاتی هست و دولت ها بر پایه تصمیم مجلس انتخاب میشوند و پادشاه نظر میدهد و اون فرد نخست وزیر میشود و پادشاه مداخله نمیکند و فضا مقداری دموکراتیک است. اما بدلیل عدم وجود قدرت مرکزی مقتدر ایران دچار ملوک الطوایف است مملکت تکه پاره است قدرت های خارجی هر نوع دخالتی میخواهند میکنند ، در چنین شرایطی که روشنفکرانی مثل داور مثل تیمور تاش وفروغی حتی آدمی مثل مدرس دکتر مصدق و غیره اینها رضا شاه را وجدش را یک ضرورت میدانند ، حالا هرکدام در هیئتی یکی بعنوان رئیس دولت یا وزیر جنگ یا رئیس جمهور و کمتر بعنوان پادشاه ، حالا من میخواهم سئوال بکنم آیا در ایران ۱۳۰۰ دمکراسی اهمیتش بیشتر بوده یا امنیت؟؟ یا جلوی ملوک الطوایف را گرفتن ؟ آیا رضا شاه در ۱۶ سال توان و وقت این را داشت که در عین یکپارچه کردن ایران امنیت و کارهای دیگر به مسئله دمکراسی هم بپردازد ؟ با این حساب که وقتی ۵۳ نفر را به عنوان توده ای میگیرند با وجود پیوند اینها با مرام اشتراکی اجازه محاکمه اینها را در محاکم نظامی نمیدهد و مخالفت میکند و میگوید دادگاه نظامی اینها را میکشد و بعد عملا میبینید که با معیار های آنوقت معتدل با آنها برخورد میکند ، همه اینها را میخواهم بگویم نه اینکه خودم اعتقاد دارم حرفی را که دیگران میزنند که در آن شرایط برای مردم امنیت و یک پارچگی مهمتر بوده است تا آزادی و دموکراسی، که تجربه بدی داشتند در آن ده دوازده سال احمد شاهی، بخاطر رفتار روزنامه ها و توهین هایی که میکردند باجگیری که میکردند که موجب کشته شده بعضی روزنامه نگاران شد، ولی میخواهم شما کامل به آن بپردازید چون بحث بسیار مهمی است.
دکتر کردوانی: کاملا درست است در اون دوران روشنفکران بزرگی داریم مثل علی اکبر خان داور این تنها نبود و عده ای بودند که پایه گذار دادگستری نوین ایران بودند و اینها طرفدار این بودند که باید مطلقا به آزادی کاری نداشت و باید با دیکتاتوری جامعه را اداره کرد تا به یک جایی برسد منتهی ببینید اینها بحثی را آوردند تحت عنوان دیکتاتوری صلح ها اما ما همین دیکتاتوری صلحها را در همین آلمان داشتیم که اینجا میخواستند که قصری بسازند و سر راهش کلبه پیر زنی بود که او نمیخواست ملکش را بفروشد امپراتور آلمان نتوانست بعلت موقعیتی که داشت آنرا بدست بیاورد ، ببینید ما با انقلاب مشروطه که یکی از بزرگترین کارهایی بود که روشنفکران کردند و در آن تاریخ چند در صد مردم ده در صد هم نبودند در جامعه ، و کاری که روشنفکران کردند و بقول زنده یاد آدمیت که میگوید بدون بسیج ملایان نمیشد کاری از پیش برد ولی رهبری دست روشنفکران ایرانی است و برای نخستین بار توانستند این غول استبداد سلطنت را در شیشه کنند………
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.
یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو