این برنامه از پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم.
ابتدا نگاهی به روز شمار انقلاب در ۱۶ بهمن ۵۷ خواهیم افکند و با شما به سخن می نشینیم. هفت روز دیگر مانده تا خمینی بر تخت جلوس کند و ۸ روز مانده تا قتل عام را آغاز بکند، چهار نفر هم قتل عام است، چهار نفس را بر بام مدرسه علوی گرفتن و ژنرالها بیایند و جاوید شاه بگویند و خسرو داد فرمان تیر را صادر کند و ناجی گریه کند و نصیری اصلا در این دنیا نباشد، ولی در همین پنج شش روزه اتفاقات جالبی رخ میدهد حکایت غریبی بود .
و اهالی قلم و اندیشه هم خواسته های خودشان را داشتند هرکس به فکری بود جبهه ملی یارش در نخست وزیری بود و چریکها بفکر آینده و یک جمعی هم ماها بودیم که در کانون نویسندگان ایران بعد از مدتها خاموشی و به فراموشی اجباری سپرده شدن، اگرچه بعد از شب شعر گوته دیگر نمیشد کانون نویسندگان را زیر پا گذاشت و یک جوانی که در آن محفل بود و پر از قابلیت و استعداد کسی نبود بغیر از آقای اسد سیف ، اسد جان سلام .
اسد سیف در آلمان زندگی میکند و به لندن آمده برای یک سفر کتابخوانی و و افتخار داد و اغنمی به من خبر داد و من هم گفتم باید حتما اسد راببینم.
دکتر نوری زاده : خوب چه خبر از خودت بگو این مدت چکار میکردی؟
اسد سیف: خبرها اینجاست و آنجه که من میدانم بیشتر سرم در ادبیات و فرهنگ و حاشیه ای سیاست را هم دنبال میکنم
دکتر نوری زاده : الان در جای بخصوصی مستقر هستی و درسی میدهی کاری میکنی؟
اسد سیف: کار که مثل بسیاری از دوستان که بیش از سه دهه و یا جهار دهه خارج از کشور زندگی میکنن و البته کار میکنم و کارمند شهرداری کلن ، خوب توانسته ام در کنار کارم به ادبیات و فرهنگ بپردازم و کتابهایی را هم که در این عرصه نوشتم و نقد ادبیات و فرهنگ که دیدید .
دکتر نوری زاده: یعنی به زبان آلمانی هم چیزی نوشته ای؟
اسد سیف: آنچه از من منتشر شده فارسی است ، و در واقع این خانه که زبان فارسی باشد را حفظ کرده ام، با مجامع ادبی آلمان ارتباط زیادی ندارم و بعلت کمبود وقت، و یک زمانی ارتباط زیاد بود آنزمانی که تو انجمن قلم فعال بودم در نتیجه با انجمن قلم آلمان در رابطه بودیم و حال چند سالی است که کمتر شده است
دکتر نوری زاده : من بعضی وقتها هموطن هایی را میبینم که آدمهای فرهنگی بوده اند و بعد مجبور شده اند کارهایی بکنند که برایشان ارزش ندارد و اینکه میبینم شما کار خودت را میکنی این با ارزش است برای من.
اسد سیف: البته من جیزی که خودم را راضی میکند این بوده است که بیست وپنج یا سی سال پیش به این نتیجه رسیدم که ما ادبیاتی داریم که در تبعید منتشر میکنیم که این ادبیات بخشی از ادبیات ایران است و نباید از بین برود و بایستی حفظ بشود، و از همان زمان روی این ادبیات کار کردم و با ادبیات داستانی ایران در تبعید و در این عرصه تا حال سه کتاب از من در آمده و فکر میکنم دو سه ته تا دیگر هم در راه است.
دکتر نوری زاده: اهالی قلمی که در این حوضه با هم کار میکنید چه کسانی هستند؟
اسد سیف ک البته در عرصه ادبیات تبعید خانم ملیحه پیر گلهاست در آمریکا، که یک کتاب از او منتشر شده و دارد کار میکند و آقای بهروز شیدا هست ساکن سوئدکه ایشان هم کار میکند، و متمرکز در این کار که صرفا این کار را بکند نمیشناسم البته جسته و گریخته هستند کسانی که در ادبیات داستانی در خارج از کشور کار میکنند و دوستمان آقای رضا اغنمی هم هستند
دکتر نوری زاده : دوستمان عدنان قریشی هم مثل اینکه در هلند مشغول بکار هستند البته ادبیات فولکلور،یک عرب ایرانی است و بچه ها هستند اینور و آنور و تلاش میکنند و همانطور که اشاره کردی زمانی کانون نویسندگان در تبعید یک محفل خوبی بود که ما از کار هم مطلع میشدیم به اضافه اینکه تبادل رای و نظر میشد .متاسفانه هرکجا تجمعی بود به تفرقه انجامید و چقدر جلسات کانون خوب بود و من هیچوقت یادم نمیرود که هر سال دور هم جمع میشدیم خیلی تاثیر میگذاشت.
اسد سیف: خوب یک واقعیتی است که بهر حال تشکل کمک میکرد به ما از چند نظر اول اینکه خودمان را پیدا میکردیم و از کار همدیگر آگاه میشدیم و از طرفی دیگر بهر حال جمعی بود که میتوانست یاری برساند به دوستانمان در داخل کشور و ما میتوانستیم صدای سرکوب شده آنها باشیم در خارج از کشور و این کار را تا بحال کردیم بفرض از سانسور گفتیم از دستگیری ها گفتیم و صدای آنها را در مجامع بین المللی منعکس کردیم و این کار خیلی خوبی بود و متاسفانه دریغ و درد که ادامه پیدا نکرد و یا کمرنگ شد.
دکتر نوری زاده : از نسیم خاکسار چه خبر داری؟
اسد سیف: نسیم خاکسار البته اطلاع دارم ازش و مدتهاست که دیگر داستان نمینویسد بعلت بالا رفتن سن ولی رو آورده به متون کلاسیک فارسی و خیلی جدی میخواند متون کلاسیک را و توی همین زمینه هم تا به حال چند تا مقاله منتشر کرده و در صدد اینست که این مقالات را به شکل یک کتاب منتشر کند .
دکتر نوری زاده : یک عزیز دیگری هم داشتیم که رفت، داریوش کارگر، و کم کم داشت راهی برای خودش پیدا میکرد.
اسد سیف: خوب داریوش واقعیت اینست که یکی از نویسندگان خوب ما در خارج از کشور بود و ببینید خارج از کشور به ما یک امکان داد نه تنها به هنرمندان به نویسندگان در تمامی موارد و هر که توانست یاد گرفت ما از ایران پرتاب شدیم به غرب دنیای بزرگی بود. ازاین دنیای بزرگ میشد آموخت آنهایی که توانستند بیاموزند موفق بودند و داریوش کارگر یکی از اینها بود که جدا رفت یاد گرفت و این کارهای آخرش بسیار زیبا بود افسوس دریغ و درد که زود از بین ما رفت .
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.
یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو