پنجره ای رو به خانه پدری جمعه ۵ بهمن

این برنامه از پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم . سپس همراه با شما خوبان به گفتگو با دکتر کاظم کردوانی می نشینیم و با ایشان در ارتباط با مسائل مهم سیاسی روز به تبادل نظر خواهیم نشست و نظر ایشان را جویا خواهیم شد.

دکتر نوری زاده: دکتر عزیزم این کینه شتری نسبت به کانون نویسندگان چیست که هر از گاهی گل میکند،کانون درسالهای اخیر فعالیت چشمگیری نداشت، چرا دوباره به کانون بند کرده اند ؟

دکتر کردوانی: ببینید این کینه دیرینه از یکسو به روشنفکر جماعت سکولار است، در حقیقت این کینه از زمان مشروطیت در واقع شروع شده است. و بر خلاف انچه دوستان اصلاح طلب امروز میگویند خیلی خوب است که بیاد مصدق افتادند ولی در واقع امروز میگویند ما مصدق را اگر الگو داشتیم چنین چیزی نبود ، این انقلاب با الگوی شیخ فضل الله نوری شکل گرفت و نه مصدق و مصدق ها،در نتیجه یک بخشش این کینه تاریخی است که این آقایان نسبت به روشنفکران جدید ایران دارند و حقیقت آنست که از زمانی که این روشنفکران جدی ایران در این تاریخ معاصر ما شکل گرفتند ملایان قدیم دیگر نتوانستند سلطه ای که در پیش داشتند داشته باشند.
دوم اصولا این حکومت با تشکل بسیار مشکل دارد و همیشه فکر میکند که این تشکل اگر باشد روزی روزگاری میتواند کار دست این حکومت بدهد ، یک روزی یکی از دانشجویانم که الان مقام بالایی در دولت روحانی دارد هفته ای یک بار میامد ومینشست در دفترم و صحبت میکردیم . یک روز بعد از آن دستگیری بود که در واقع در زمان آقای رفسنجانی سحابی و بازرگان و جبهه ملی ایران راانجام دادند این آمد و من میدانستم که به مقامات بالای کشور وصل است گفتم فلانی دیگر چرا سراغ اینها رفتید اینها که نه براندازند و نه اسلحه دستشان گرفته اند چرا اینها را گرفته اید؟. گفت درست میفرمایید ولی ما مشکلمان با فردا است که اگر متینگ ۴۰۰ هزار نفری تشکیل دادند چکار کنیم . در نتیجه این ترسی که از تشکیلات دارند بلاخره عمل میکند و یک نوع تربیت اجتماعی به مردم میدهد ، یکی از بخش های مهم تشکیلاتی و چه حزبی و چه غیر حزبی یک تربیت منسجم مدنی به انسانها میدهد و این خیلی برای حکومت و نظیر حکومت ما بسیار خطرناک است که مردم یک تربیت منسجم پیدا بکنند. مورد بعدی اینست که کانون نویسندگان در واقع دیر پا ترین نهاد مدنی امروز ایران است شما هیچ نهاد مدنی فرهنگی نمیتوانید در ایران با چنین سابقه ای پیدا بکنید با تمام بالا پایین ها و فراز و نشیب ها ، همه ما میدانیم که همه کارهای کانون درست نبوده است ولی در مجموع عملکرد مثبتی داشته است و از سال ۴۶ هم در این مملکت حضور دارد و در یک دورانی هم برجسته ترین روشنفکران تاریخ ما در این بوده اند.

دکتر نوری زاده: دکتر الان گفتی سال ۴۶ بگذار نکته ای را برایت بگویم فکر کن من یک جوان هفده هجده ساله در این تالار دانشگاه رفتیم پایین و من به عنوان جوانترین عضو کانون نویسندگان آنجا را امضاء کردم یعنی آل احمد و دکتر نوری اعلا که بعدا هیئت مدیره را تشکیل دادند یعنی من جوانترین عضو کانون شدم و حال که مینگرم به مثابه عمر من است و طول عمر فعالیتم با کانون بوده ام حال یک موقع شدیدتر و گاهی کمتر با کانون بودم و زمانی هم که بیرون آمدیم با تبعیدش دنبال کردیم. شما راست میگویید قدیمی ترین نهاد مدنی است که سرشکسته هم نیست.

دکتر کردوانی: ببینید شما شخصیتهایی داشتید مثل غلامحسین ساعدی اینها آدمهای متعهد کاملا سیاسی هم بودند ولی در حوضه کانون در چهار چوب کانون کار میکردند و حزبی نمیکردند کانون را، کسانی در این کانون بوده اند که جزو برجسته ترین روشنفکران ایران بوده اند در نتیجه این سرمایه فرهنگی در طول تاریخ عمل میکند و همین آقای ساعدی گفته بود که کانون باید پوست بیندازد تا با ما کنار بیاید که البته من همان موقع گفتم شما پوست کانون را کنده اید و دیگر پوستی ندارد یعنی این دوستان ما را که کشتند و با آن وضعیت فاجعه بار محمد مختاری و جعفر پوینده و زالزاده را کشتند و در همه سالها تا زمانی که ما در ایران بودیم همینطور به دادگاه انقلاب می رفتیم و این سه دوستی که الان به دادگاه انقلاب برده شده اند حقیقت یک وثیقه سنگین برایشان قرار داده اند هیچ دلیل منطقی ندارند اینها نظرشان را ابراز نموده اند بنظر من کانون ماندنش به نفع آقایان نیست و خاریست در چشمشان و فکر میکنند که با سرکوب میتوانند کارشان را پیش ببرند چه زمان شاه که دوره ای کانون نمیتوانست فعالیت بکند و چه زمان ایندوره که ما حضور داشتیم در وجدان نویسندگان وجوددارد .

دکتر نوری زاده: دکتر دفعه پیش که با هم صحبت میکردیم اشاره ای به ماجرای قتلها و احضار شما شد آخرین باری که با اینها برخورد داشتی پیش از خروجت از ایران کی بود ؟

دکتر کردوانی: ببینید یک دوره ای بود که اینها ترسیده بودند ما را بکشند بعد انموقع معاون امنیتی وزارت کشور تماس گرفت و گفت ما فکر میکنیم که برای شما باید گارد و محافظ بگذاریم و من خندیدم و گفتم ما به این گارد های شما مشکوکیم و گفت دو تن از دوستانتان را معرفی کنید که ما به آنها تعلیمات نظامی بدهیم تا آنها مواظب شما باشند
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.

یوتیوب دانلود فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو