در این شماره از برنامه تفسیر خبر نگاهی خواهیم داشت به:
در چهلمین سالگرد جمهوری اسلامی و شعارهای استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی ، چهل سال پس از انقلاب که بقول بعضی ها توسط روحانیون مورد سوء استفاده قرار گرفت و منعقد شد آنگونه که برخی مدعی هستند ایران به کجا رسیده است دستاوردهای انقلاب چه بوده است؟ و آیا اساساً بعد از چهل سال کافی نیست،آیا این حکومت دینی دینی قادر است کشوری را در قرن بیستم و بیستو یکم اداره کند حکومت دینی هر دینی؟
ایران با حکومت دینی چنانچه ادامه یابد به کجا خواهد رسید و ایران و نسلهای آینده را به کجا خواهد برد ؟ آیا آنگونه که گروه کثیری به انقلاب اسلامی یا انقلاب در ایران دخیل بسته بودند دین اسلام مسیحیت و یا هر دین دیگری به هم زیستی و تولید نظامی دموکراتیک و دموکراسی در کشوری هستند همچنان که در ایران نیز!!!؟؟؟
چه باید کرد و چه راهی باید رفت که نسلهای آینده ایران و نسلهای جوان و کودکان امروز از آینده ای بهتر برخوردار باشند؟
میهمان این برنامه جناب آقایان استاد بهرام مشیری نویسنده و پژوهشگر تاریخی و در تهران مهدی خزعلی دبیر کل جبهه آزادی ایران
چالنگی:بعد از چهل سال دستاورد این انقلاب برای مردم براستی چه بوده ؟ چه چیزهایی را برای مردم ایران آورد و چه چیزهایی را گرفت و روحانیت شیعه در ایران چه نقشی داشته که ایران به وضعیت امروز رسیده است؟؟
خزعلی: سئوال بسیار گسترده ای است،من فکر میکنم که از دیدگاه چه کسانی نگاه کنیم ؟ آقای محمد یزدی میگویند در این چهل سال بقدر چهار صد سال پیشرفت کرده ایم این قیاس به نفس است، حضراتی که توانسته اند به منابع ملت و سرمایه های ملت و پول نفت دسترسی داشته باشند نه چهار صد سال بلکه هزار سال هم اگر میخواستند کار کنند به این تطاول عظیمی که از بیت المال و هزاران هزار میلیارد اختلاس نمیرسیدند ، شما آقای یزدی اگر هزار سال هم میدویدی هرگز نمیتوانستی لاستیک دنا را به ثمن بخس بدست بیاوری، یعنی کارخانه ۶۰۰ میلیاردی را ۱۰ میلیارد بدهند آنهم بطور اقساط . اما آنچیزی که شعار ما بود استقلال بود و آزادی و جمهوری اسلامی یعنی چهار رکن دارد من میخواهم بگویم که متاسفانه به هیچکدام از این ارکان نرسیده ایم، نه استقلال داریم و وابسته تر از همیشه در صنعت وکشاورزی و حتی ضروریات حیاتی مان وابسته ایم. وزیر بهداشت ما استعفا میدهد و نگران دارویی است که به مردم نمی رسد، از نظر آزادی که مشخص است یک موقعی دادمان هوا بود که کمونیست ها هم آزادند امروز شیعه ها هم در این کشور آزاد نیستند که عقایدشان رابگویند یعنی من شیعه که رفتم جبهه و ترکش خوردم آزادی ندارم که هرچه میخواهم بگویم و ما مجبوریم از سبد آقای جنتی که بیرون میگذارد انتخاب بکنیم. اما این چهل سال را پای اسلام و شیعه نگذارید و ربطی به اسلام ندارد. اینها نه به سنت نبی عمل کردند نه به سیره علی (ع).
چالنگی: تصور من اینست که شما از چهار رکن سه تای آن را گفتید و حکومت را دورکن حساب کردید.تفسیر شما را میشنویم جناب مشیری ، آیا به حساب اسلام نباید گذاشت و به حساب روحانیت شیعه نباید گذاشت و هر آنچه که ایشان میگوید؟
مشیری: اجازه بدهید بقول مولا : یک دهن خواهم به پهنای فلک ، ببینید در پاسخ جناب خزعلی دو نکته میخواهم عرض کنم اولین نکته مهم اینست که در موضوع پیشرفت ما دچار اشتباه شدیم دستاورد های مادی اینها پیشرفت واقعی نیستند و دیکتاتورها ی گذشته ایران هم در این باب اشتباه میکردند یعنی تصور میکردند اگر چهره شهرهای ایران مثل مغرب زمین بشود و مظاهر جدید تمدن مثل رادیو تلوزیون را وارد بکنند کافه تریا و هتل های بلند قامت و از این صحبتها این پیشرفت است ، در حالی که پیشرفت حقیقی در بلوغ سیاسی مردم است و این حاصل نمیشود مگر با آزادی بیان و درواقع آزاد بودن روزنامه ها و این مهمترین رکن آزادی است که ما در سایه این دیکتاتوری ها نه در زمان آخوندها و نه در زمان سابق پیدانکردیم و بهمین دلیل نبود بلوغ سیاسی بود که مردم ما به چاه آخوند و ملا افتادند ، دوم اینکه وقتی که ما اینجا داریم صحبت میکنیم قریب ۴۳۰۰ دین در جهان وجود دارد و همه اینها هم سوگند میخورند که حقیقت دست اینهاست ودینشان کاملترین و جامعترین ادیان الهی است، چرا این میزان ما دین داریم چون در هیچ دینی حقیقتی وجود ندارد عقیده است نه حقیقت. در واقع ایشان اشاره به صدر اسلام میکنند اینها توهمات است نفس نیک است آقای خزعلی اینجور فکر میکنند اگر چیز بدی هم هست ندیده میگیرند اما حقیقت اینست که اسلام با دیکتاتوری و استبداد شدید وارد شد و استبداد اسلام هنوز بر جهان اسلام حکومت دارد و مسلمانان بیچاره یعنی این پنجاه و دو سه کشور در ادبار دست و پا میزنند و یک حکومتی بود که با پیشرفت اروپا داشت به یکجایی میرسید و در واقع رهبران اصلی آنها در اروپا تحصیل کرده بودند ترکیه بود که این هم آخر نشد یعنی دمکراسی نیم بند آنجا هم با زور نظامی و ارتشی اداره میشد که زور اسلامیش بیشتر شد. و خدمت شما عرض میکنم وقتی حضرت رسول ادعای پیغمبری کرد دچار مشکل شد یعنی قرآن خدا و کلام خدا آنچنان استدلال نداشت که عربها را متقاعد کند به این دین !!و وقتی که ایشان مهاجرت کرد مدینه بشکل یک کمپ تروریستی بوده و با راهزنی کارها آغاز شده، و من ازاول تا آخر هیچ آزادی در این دین ندیدم و میخواهم برای شما عرض کنم که در آیین اسلام سایه خدا آنقدر وحشتناک و نیرومند است که انسان دارای هیچ شخصیتی نیست یعنی اینکه تصور اینکه انسان میتواند منشاء اثری هم بشود ، همه چیز مربوط به اونیست و خدا میگوید من جان شما را خریدم و به شما بهشت را فروختم، بنابراین اثاث تعلیم و دین شرک هست در مقابل توحید و پیامبر اسلام بشیر و نظیر است یعنی بشارت بهشت میدهد و میترساند بنابراین اصل جهاد یک اصل مهم است در اسلام از همان ابتدا کسانی که مسلمان نبودند کافر و منافق نامیده میشدند همین برچسب هایی که امروز به مردم میزنند در اسلام هست اینها فحش است یعنی هرکسی از ما نیست برماست.
با ما باشید و برنامه تفسیر خبر را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.