این برنامه از پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم . سپس همراه با شما خوبان به گفتگو با میهمان عزیز برنامه جناب آقای دکتر محسن سازگارا خواهیم نشست.
سالروزقتل شیخ علی اکبر هاشمی بهرمانی ملقب به رفسنجانی و به همین سادگی اورا کشتند. همانطور که احمد خمینی را کشتند و همانجور که خمینی صادق قطب زاده را اعدام کرد وهمانجوری که خیلی ها را کشتند. حالا باید پرونده انفجار حزب جمهوری را نگاه کرد نخست وزیری را نگاه کرد داستان آقای لاهوتی را نگاه کرد که دو پسرش داماد های رفسنجانی بودند.
دکتر نوری زاده: از مرگ هاشمی رفسنجانی یکسال گذشت و حالا فائزه آمده و سخن می گوید در واقع بنوعی دارد رنگ معصومیت به پدر میزند و به زبان بی زبانی میگوید کشتندش. شما چجور به این قضیه نگاه میکنید؟
دکتر سازگارا: والا هاشمی رفسنجانی یکی دوتا خاطره و نکته عرض کنم راجع به ایشان ،اول اینکه وقتی خمینی در پاریس تصمیم گرفت که اعضای شورای انقلاب فرهنگی را انتخاب کند دکتر یزدی بیشتر در مورد دکتر بازرگان و دوستانشان اعلام نمود و آقای خمینی به هاشمی گفت اینکار رابکند و نزدیکترین کس به خمینی بود و وقتی هاشمی لیستی را فرستاده بود اسم خامنه ای هم در لیست بوده است ،خمینی گفته بوده که این شخص کیست و هاشمی میگوید که این شخص در مشهد می باشد و در تحصن در بیمارستان امام رضا نقش مهمی داشته است و ایشان میتواند به کمک انقلاب بیاید. مرادم اینست که هاشمی خامنه ای را در شورای انقلاب آورد ، هاشمی خامنه ای را پشتیبانی کرد در حزب جمهوری اسلامی ، و بهشتی کشته شد که ایشان رئیس جمهور شد و خود خامنه ای هم به برادر هاشمی گفته بود که او مرا رهبر کرد. چون در مرگ خمینی قرار بود رهبریت شورایی باشد لاکن چون هاشمی متوجه شد که خبرگان قبول نمیکند خامنه ای را به عنوان رهبر معرفی نمود بنابراین به هر نحوی شما بگیرید هاشمی ولی نعمت خامنه ای و تاج بخشش بود کسی بود که دستش را گرفته بود و در دهه چهل او را به سیاست آورده بود و بعد هم به شورای انقلاب و بعد ریاست جمهوری و بعد رهبرش کرده بود اما مثل همه تاجبخش های تاریخ سرنوشت خوبی پیدا نکرد آقای هاشمی، خامنه ای از همان فردایی که رهبر شد شروع کرد بساط قدرت خودش را پهن کردن و دور را از دست هاشمی که آن موقع نفر اول کشور بود گرفت اول از همه نیروهای مسلح را به او نداد بعد بنیاد مستضعفان را گرفت و رفیقدوست را آنجا گذاشت ، بعد رادیو تلوزیون را از دست برادر رفسنجانی گرفت و روزنامه ها و اطلاعات وووو و غیر از اختیارات وسیعی که بنا به قانون اساسی داشت کاملا حساب شده مراکز قدرت مثل نیروهای مسلح و پول و اطلاعات را همه در دست خودش گرفت و هاشمی آرام آرام خلع سلاح شد ، آنچه که برای هاشمی باقی مانده بود یک اعتباری از انقلاب بود و تبلیغات درون سپاه و اطلاعات و کر سخت حکومت بشدت علیه هاشمی بود و در ذهن این افراد که اطلاعاتی و بازجو بودند او سمبل هرچه مشکل برایشان بود شده بود او را ایزوله کردند و هاشمی مانده بود و یک نفوذ اجتماعی ، البته آقای هاشمی تمام کارهایی که در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده بخصوص دهه اول و دهه دوم که بیشترین ترورها انجام شده مسئولیتش گردنش است بدون شک، فجایع جنگ با عراق گردن آقای هاشمی است ، همه جنایتهایی که خمینی کرده ایشان هم شریک بوده چون نفر دوم مملکت بوده است ولی آخر کاری از ایشان شنیده شد که گفته بود ولایت فقیه کار نکرد و ما اشتباه کردیم اینرا در قانون اساسی گذاشتیم و من آرزویم اینست که این را از قانون اساسی بیرون بیاورم. و اصلا ولایت فقیه را برداریم در واقع تغییر عقیده داده بود هاشمی و از طرف دیگر باید گفت نمی ترسید خودش را به رای مردم بگذارد و در آخرین انتخابات خبرگان رای خوبی آورد بدین ترتیب او در ابزارهای قدرت کیش و مات شده بود و تمام مهرهایش را خامنه ای زده بود و مثل یک شاه سرگردان در صفحه شطرنج بود و فقط یک نفوذ درون حکومتی و درون اجتماعی داشت که میتوانست برای آقای خامنه ای خطرناک باشد من فکر میکنم بین دلائل متعددی که خامنهای برای از سز راه برداشت هاشمی داشت از همه مهمتر جانشینی برای پسرش بود که اتفاقا دونفراز بیت رهبری در هفته گذشته شروع کردند به مطرح کردن مجتبی خامنه ای یکی محمدی گلپایگانی از پسران خامنه ای صحبت نمود ولی گفت ببینید یکیشان نخبه است دومی این آقای خوشوقت برادر عروس آقای خامنه ای که در وزارت ارشاد مدیر کل است گفت مجتبی شبیه ترین فرد به آقای خامنه ای است و شروع کردند به اینکه این آقا مجتبی که سکان بیت رهبری را دارد و در پشت تمام کشتار ها حضور داشته است و پشت پرده بوده است و همیشه آن پشت نشسته بوده است میخواهم عرض کنم هاشمی قربانی زود هنگام جانشینی شد که این صندلی خون آلود ولایت فقیه باید دید که سر از کجا در می آورد.
دکتر نوری زاده: دو روایت در تعریف حرفهای شماست مرحوم غلامحسین صالح یار سلسله مطالبس در روزنامه اطلاعات سالروز انقلاب نوشته در پانزدهمین یا شانزدهمین سالروز انقلاب ، در اون داستان روزهای انقلاب را بیان کرده است از جمله محبتی که به من داشت نوشته نوری زاده هر روز میامد با یک خبر تازه ماهی شک میکردیم میدیدیم درست است و داستان نخست وزیری بازرگان را میگوید که نوری زاده آمد و گفت بازرگان نخست وزیر است و او منبع خبرش را هاشمی رفسنجانی اعلام نمود گفتم هاشمی رفسنجانی کیست گفت همان آقایی که چند هفته پیش اینجا آمدند و از آن به بعد شد منبع خبر من یعنی میخواهم بگویم اینقدر با خمینی نزدیک بود که از پاریس خبر نخست وزیری بازرگان را به من داد و نکته دوم مربوط به حکم مرگ آقای هاشمی است یک آقایی که با مهدی هاشمی در رفت و آمد بود در ایران در یک نشستی هاشمی رفسنجانی میگوید که من اطلاع دارم که جان شما در خطر است و این که فائزه میگوید منظورش همان است یا کسان دیگری بوده اند
با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.