این شماره از برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز مینماییم. ابتدا شما را از چند خبر مهم داخلی باخبر خواهیم ساخت و سپس همراه با شما خوبان به گفتگو با دکتر سیروس کنگرلو خواهیم پرداخت و با ایشان از سفرشان به آذربایجان و آنچه در آنجا دیده اند به سخن خواهیم نشست.
دکتر کنگرلو: آذربایجان کردستان و بلوچستان همه یکی هستند. مقداری از آذربایجان برایتان بگویم. تعداد کمی از اهمیت آذربایجان آگاه هستند.اسمش برمیگردد به زمانهایی بسیار پیش از قرون ابتدایی آتروپاتینا ..آدربایجان..و آذربایجان.این اسمها به عصر سنگی برمیگردد. طبق تحقیقاتی که برای اجداد خودم کردم دیدم افرادی مثل مصدق خان کنگرلو و سردار اسدخان کنگرلواینها از افرادی بوده اند که همگی در نگاه داری و پاسداری و جانبازی برای این خاک کوتاهی نکرده اند. این دلیلی شد که به دنبال آن بروم.
دکتر نوری زاده: بعضی از دوستان آذربایجانی می گویند و اصرار دارند که ما ترکیم و ریشه اشان را به ترکهای آسیای میانه وصل میکنند که از آنجا آمده اند. درحالی که ما در تاریخ داریم در آن زمان به فارسی صحبت میکرده اند.مطابق تحقیقات شما از چه زمانی زبان ترکی مسلط شده است آیا از زمان صفویان بوده است که این زبان ترکی سلطه کامل پیدا میکند؟؟؟
دکتر کنگرلو: از زمان شاه اسماعیل اول .او که میاید آنجا را به یک به یکپارچگی مذهبی میکشاند و زبان یکی میشود. در چهار صد سال پیش هیچکس به زبان ترکی آذری صحبت نمیکرد و زبان آنها فارسی بوده است.
ما دعوتی داشتیم در آذربایجان و در یک میهمانی بودیم و به من یاداشت داده بودند که اگر صحبت از آذربایجان شد شما نگویید آذربایجان ایران. به محض اینکه ما نشستیم گفتند شما کنگرلو هستید ومن گفتم بله. می خواستیم بگوییم که این آذربایجان جدید ما بدهکار اجداد شما هستند. گفتم چطور؟؟
گفت گنجوی که ایشان اثرات زیادی در فرهنگ این سرزمین گذاشته است.و من گفتم لطفا یک توضیحی در ارتباط با هفت پیکر اثر ایشان بدهید .اهمیت آن چیست؟؟ هر شاعری در نوشته هایش جغرافیای خودش را بیان میکند . او به سرعت گفت خوب آن زمان اینجا متعلق به ایران بوده است. ولی استاد گنجوی متعلق به اینجا بوده است.!!!
سپس از شمال بطرف جنوب حرکت کردیم.
دکتر نوری زاده: شما برای یک پروژه اقتصادی رفته بودید؟؟
دکتر کنگرلو: بله برای پرورش ماهی و چند پروژه دیگر.
در ادامه سفر در یک مکانی برای خرید پوتین توقف کردیم و مرد پوتین فروش چون برای پای من پوتین نداشت اسمم را پرسید و وقتی فهمید که من از چه خانواده ای هستم مرا به میدان آن روستا برد و مجسمه ای متعلق به سردار اسد کنگرلو را با یک پوتین بزرگ نشانم داد و گفت خون او با شجاعت درحال دفاع ازاین سرزمین ریخته شده است. و خلاصه پلاستیکی به پای ما کرد تا در گل و لای مصون بمانیم.
از آنجا به کنار رود ارس به منزل یک وزیر سابق رفتیم و او در آنجا کتابی را که شهبانو فرح به او هدیه داده بود را نشانم داد و ارادت و علائق بسیاری نسبت به شهبانو فرح داشت.
نمیدانم این ره کجاست که تکه پاره فرهنگ ما در آنجا موجود است .
خوشحال می شوم که که معرفی کنم کشورمان را نه در جنگ و نه در خونریزی بلکه درادبیات و فرهنگ برتری طلبی کرده است.
دکتر نوری زاده: من در تفلیس روی سر در یک حمام عمومی شعر سعدی را دیدم و هر کجا که میروید این فرهنگ را میبینید. متاسفم که رژیم جمهوری اسلامی قدر این فرهنگ را ندانست.
از قوم شما بگویید که چه شد هم قبل از رضا شاه و هم بعد از آن چه سرنوشتی پیدا کردند.؟
دکتر کنگرلو: در همان خانه که بودیم من در حال نگاه کردن به عکس رضا شاه که در آن منزل بود بودم که میزبان که وزیر سابق آن کشور بود گفت میدانید ما رضا شاه را پدر آذربایجان میدانیم !! و من حیرت زده شدم که از یک وزیر اسبق کشوری چنین حرفی را بشنوم.
در ادامه سفر به چین به یکی از روستاها رسیدیم و در حال گرفتن جشن عید نوروز بودند دیگر من نمی توانم بگویم عید نوروز ما ، چون در تمام این نقاط این عید نوروز را گرامی میدارند وجشن میگیرند. در آنجا به منزلی تو درتو رفتیم و زنی سالمند رادیدم که تنها کلمات سلام و درود را به فارسی بلد بود ولی تا نیم ساعت برایمان اشعار فردوسی را ازبر خواند و سپس از نوه اش خواست که او هم بخواند و این اشعار نسل به نسل در بین این خانواده مانده است. سفره هفت سینی دیدم که هیچ سینی در آن نبود وادامه اش به سفره غذا ختم میشد. نوه هایش دعای نوروز را بزبان فارسی خواندند بدون داشتن لهجه و سالها و سالها این دعا را به آنها یاد داده بود که چطور بخوانند.
دکتر نوری زاده :در روستای باغستان در چهار صد کیلومتری تاشکند. با بهروز آفاق و تاجی بای و مطلوبه شیرعلی آقا در سفر بودیم و نوروز بود. دوتا بچه کوچک ویک جوان با ارگ همراه با دیگر بچه ها در مدرسه جمع شده بودند و سرود ما فرزندان ایرانیم را خواندند و او میگفت حضرت فردوسی بچه هایمان را حفظ میکند و خانم گوگوش فارسی آنها را تکمیل میکند. یادش بخیر محی الدین عالم پور از ولایتی پرسید جناب ولایتی سرانجام کی خانم گوگوش به اینجا می آیند؟ ولایتی گفت انشاالله موسیقی سنتی و او گفت موسیقی سنتی نمیخواهیم ما گوگوش را میخواهیم. حالا غرضم اینست که یک چیزهایی در این سفر کشف میکنید مثلا در ارومچی پیرزنی را میبینید که فردوسی را حفظ است و به نوه هایش یاد داده است و شما چقدر کلمات مشترک فارسی آنجا دیده اید و یادمان باشد که فرزندان یزدگرد به انجا میروند و کلنی ایرانیان را میسازند.
دکتر کنگرلو : من وقتی از این نقطه به نقطه ای دیگر در جهان میروم ایکاش میتوانستم مردم کشورم را برشانه هایم بنشانم تا ببینند که ذره ذره های اشعه فرهنگ کشورمان پنهان کردنی نیست .نور پوشاندنی نیست
در ادامه صحبتمان بر سر خانواده کنگرلو چه آمد؟ در سفر به آذربایجان به نخجوان رفتیم و دیدم عده ای با ساز و دهل به پیشواز آمده اند ولی آنها دنبال قطعه گم شده کنگرلو ها آمده بودند نه به دنبال من. در زمان کریم خان زند دستور داده میشود به مصدق خان کنگرلو که ارامنه را از آنجا عبور بدهید و آنها را به اصفهان می آورند و در زمان رضا شاه هم آنها را در محلهای مختلفی اطراق میدهند.
دکتر نوری زاده : انوشیروان کنگرلو در کجا جای میگیرد.؟
دکتر کنگرلو: پدر انوشیروان از همین سلسله بوده است که در تهران وشمال آذربایجان جای میگیرند
دکتر نوری زاده :چند نفر بوده اند اینها؟
دکتر کنگرلو حدود پنج هزار نفر بوده اند. بقولی گفته میشود که تبعید است . اما هرگز نگفته اند اینها سردارانی بودند که برای این سرزمین جانفشانی کرده اند. با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم
یوتیوب فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو