پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت

در این شماره از برنامه پنجره ای رو به خانه پدری برنامه را با شعری از دفتر اشعار دکتر نوری زاده آغاز مینماییم و سپس اشاره ای به گفتگوی دکتر نوری زاده با تلوزیون اسراییل خواهیم نمود.
ایشان در این باره میگویند : این رژیم تمام گوشه هایش پر از سوراخ است. معاون وزارت دفاعش پناهنده اسراییل میشود. اینقدر که شما خط می کشید که ترامپ از برجام بیرون بیاید کنارش چی گذاشتید؟ شما قبل از کندن چاه مناره را تکان میدهید و میخواهید بدزدید.
در برابر آلترناتیو آقای ترامپ چه راه حلی وجود دارد.؟ جمهوری اسلامی ترسیده و وحشت زده است . کاری که ترامپ دارد با کره شمالی میکند بیشتر اینها را ترسانده است. تا دیروز خیالشان جمع بود و میلیون میلیون دلار به کره ای ها میدادند تا فناوری موشک بخرند . اما حالا کره شمالی بلبل شده و تمام اسرار را در اختیار آمریکا گذاشته است. اینها وحشت کرده اند. تلوزیون ها و خبرگزاری های حزب الله و العالم مرتب از خشم ایران حرف میزنند اما خود ایران حملات به پایگاهایش در سوریه توسط اسراییل را تکذیب میکند.
آقایان اپوزیسیون اینقدر منم منم نکنید. برایمان آشی پخته اند و میخواهند مریم رجوی را به ایران بیاورند. اسنادی که نتانیاهو ارائه داد همان اسناد منتشر شده توسط مجاهدین است. حواسمان جمع باشد مملکت را دست آنها نسپاریم.

در ادامه برنامه همراه با شما خوبان به گفتگو با میهمان عزیز برنامه جناب آقای دکتر کاظم کردوانی عضو کانون نویسندگان ایران خواهیم پرداخت و با ایشان در ارتباط با کانون نویسندگان به سخن خواهیم نشست.

دکتر نوری زاده : کانون نویسندگان کجاست ؟؟ کانونی که امید خیلی ها بود هم اکنون در کجا قرار دارد؟
دکتر کردوانی:

حقیقت این است که تصادف بسیار میمون و خوبی در مملکت ما اتفاق افتاده یعنی تشکیل کانون نویسندگان. البته نخستین قدمهایش در سال 1346 برداشته شد و اولین جلسه اش در اردیبهشت سال 1347 آغاز شد.و تقارنش با اول ماه می روز جهانی کارگران خوب تقارن خوبی است.
الان دارم متنی را می نویسم که در پنجاه سالگی کانون چه در دست داریم و چه برای ما مانده است.
حقیقتش این است که هم میتوانیم به گذشته کانون ببالیم و هم از خودمان بپرسیم در کجای کار ایستاده ایم. و در آینده ایران آیا سهمی داریم یا نداریم!!!
من تصور میکنم در این پنجاه سال که از عمر کانون میگذرد از سال 1355 دوره دوم فعالیت کانون شروع شد و شبهای شعر آغاز شد. و هنوز کسی تصور اینکه شاه خواهد رفت را نداشت. حدود ده هزار دانشجو می آمدند تا به این شعر خوانی ها گوش بدهند.
تا اینکه خمینی نامه ای نوشت که نویسندگان به میدان آمده اند چرا شما هنوز به میدان نیامده اید؟ شاید این آقایان از خودشان باشند.در سال 1356 جریان آخوندی در راس معرکه نبود.

دکتر نوری زاده:
در آن ده شب آقای خامنه ای هم با لباس مبدل حضور داشتند و آقای گرمارودی هم همراه تعدادی از همراهانشان به آنجا می آمدند.
دکتر کردوانی : حرف کانون و شعار کانون که آزادی بیان و آزادی اندیشه و مخالفت با سانسور بود دیگر بعد از انقلاب آن کانون نبود. دوره بعد از انقلاب کانون با حضورروشنفکران دنبال شد. دبیران کانون هم اشخاص مهمی بودند. کانون نویسندگان قبل از انقلاب یک کانون فرهنگی صنفی بود و ایدئولوژیک نبود. اما دوره بعد از انقلاب دوره طرفداری از ایدئولوژیک است در حقیقت میشود این وضعیت را توضیح داد اما توجیه نمیتوان نمود. انشعابی که در کانون صورت گرفت و اعلامیه در جهت تایید تسخیر سفارت آمریکا سمت و سوی کانون را عوض کرد

دکتر نوری زاده : در واقع کانون نویسندگان تبدیل به حزب میشود

دکتر کردوانی:آقای به آذین میخواست کانون را زیر مجموعه حزب دمکرات کند که آقای خمینی آب پاک روی دست همه ریخت و محل حزب را تصرف کردند

حکومتی که اپوزیسیون علنی نداشته باشد و نتواند با آنها گفتگو کند آن حکومت یکی از حقیر ترین حکومت های جهان محسوب میشود. متاسفانه حکومت های ما از این جهت همیشه جزو حکومت های حقیر و کوچک بوده اند. کانون بدنبال مسائل سیاسی نبوده است کانون بدنبال این بود که این کتابی که میخواهد منتشر شود سانسور نشود و انسانها بتوانند حرفهای خودشان را بزنند.

در قبل از انقلاب کانون را رسما ثبت نکردند و حتی در جواب نویسندگان آمریکایی که از هویدا پرسیده بودند چرا کانون را برسمیت نمی شناسید. در جواب گفته بود که این کانون هنوز ثبت نشده است.

ولی بعد از انقلاب سرکوبها قابل مقایسه نیست. ببینید بعد از حمله سال 60 13دیگر کانون جلسات علنی نداشت تا زلزله رودبار که از وزارت ارشاد تقاضای شب شعر کردند. این کم کم شکل گرفت و یازده سال کوشش کردیم این مجموعه نزدیک به صد نفر هر ماه یک بار جلسه داشتیم. و بخاطر فشارهای موجود در جامعه ممکن بود ده الی پانزده نفر در این جلسات شرکت میکردند.

دکتر نوری زاده : نقل قولی از سیمین بانو بهبهانی است که ایشان می گفتند رفتم پیش مهاجرانی و گفتم ما میخواهیم دور هم جمع بشویم و ایشان نامه ای داد که دور هم جمع شدنتان اشکالی ندارد.

دکتر کردوانی:
ما یک جمعی بودیم که بعد از کشته شدن بچه ها یک نامه به آقای مهاجرانی نوشتیم و در خواست تشکیل جلسه در یک جای عمومی کردیم و دوبار تقا ضا را تکرار نمودیم لاکن جوابی ندادند و اعلام نمودیم چون به دو درخواست ما پاسخ ندادید ما جلسه را در منزل خانم بهبهانی برگزار خواهیم نمود. قصد ما تشکیل هیئت مدیره پس از یازده سال بود و واقعا کسی مشکلات ما را نمیداند.

تنها نهاد مدنی دیر پای ایران کانون نویسندگان است. هر اشتباهی که ما بکنیم ضربه بزرگی خواهد بود. مشکل بزرگ کانون نویسندگان که همیشه بوده است این است که جایگاه کانون را بعنوان یک نهاد مدنی هضم نمیکنند.

دکتر نوری زاده : بیایید برگردیم به آن شب کذایی که آقای به آذین و یارانش از کانون جدا شدند. و کانون بعد از آن را بیان کنید.

دکتر کردوانی:
دوستان آقای به آذین همراه سیاوش کسرایی و سایه و فریدون تنکابنی می گفتند ما باید برویم. البته آقای سپانلو نظرش این بود که آنها را اخراج نکنیم بلکه تعلیق کنیم. اما آقای به آذین آنزمان دبیر حزب اتحاد دموکراتیک مردم بود و وارد بازی قدرت شده بود و نگاهی به حکومت داشتند. و برایش خطرناک بود که در سازمانی باشد که حرف حکومت را نمی خواند که هیچ. بلکه مقابل حکومت ایستاده است.
آن اعلامیه ای که راجع به اشغال سفارت نوشتند در واقع به خمینی نوشتند.
یکی از بزرگترین گره های این مملکت نشناختن ظرفیت های نهاد های مدنی است.

با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید. منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.

یوتیوب فایل صوتی فایل صوتی کم حجم گوگل درایو