محبوبی که منفور شد/علیرضا نوری‌زاده

سرنوشت آینده عراق کجا رقم خواهد خورد؟ تهران، واشنگتن، ریاض یا بغداد؟

علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار پنج شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ برابر با ۱۶ دِسامبر ۲۰۲۱ ۱۶:۳۰

اگر آمریکا در ایران،افغانستان و عراق از بختیار،نجیب‌الله و علاوی حمایت کرده بود،سه کشور محوری منطقه امروز چه وضعی داشتند؟-Asaad NIAZI / AFP

اولین انتخابات عراق پس از سقوط صدام حسین در دسامبر ۲۰۰۵ برگزار شد که در آن ائتلاف ملی عراق به ریاست ابراهیم جعفری بیشترین کرسی‌ها را در اختیار گرفت (۴۱ درصد). دومین انتخابات در مارس ۲۰۱۰، با پیروزی جبهه ملی دکتر ایاد علاوی پایان یافت اما کار عراق به سامان نرسید و پشت پرده دولت اوباما و جمهوری اسلامی ایران (مذاکرات ظریف-البیاتی) با یک «شامورتی‌بازی» سیاسی و برخلاف قانون، نوری المالکی از حزب الدعوه را در راس یک ائتلاف لرزان، پیروز انتخابات اعلام کردند.

اگر پل بریمر، حاکم عراق پس از اشغال این کشور، ارتش و دستگاه امنیتی عراق را منحل کرد و به رژیم اسلامی ایران مجال داد پنجه‌های خود را در شمال و جنوب عراق فرو برد، این بار با برکشیدن نوری المالکی و خروج ارتش آمریکا، عملا عراق به ولی‌فقیه واگذار شد اما مردمی که فردای سقوط صدام در خیابان متنبی کتاب‌فروشی‌ها، کافه‌ها و میخانه‌های دیرین را برپا داشتند، حکم محتسب را رد کردند؛ با این همه، دادن شغل‌های نان‌وآب‌دار به شیعیان وابسته به ولایت و طرد سنی‌ها عملا زمینه را برای برپایی دولت سیاه داعش در شمال عراق هموار کرد.

شجاعت کردها از جمله پیش‌مرگه‌های کومله و حزب دموکرات کردستان ایران در نبرد با داعش در کنار بخشی از نیروهای حشدالشعبی که به فتوای آقای سیستانی تشکیل شد و ارتش و نیروهای حشد سنی و البته آمریکایی‌ها داعش را تارومار کردند. نقش قاسم سلیمانی و واحدهایی از سپاه در نبرد با داعش بیشتر نمایشی بود و بعدها آشکار شد که سپاه بیش از سرکوب داعش در اندیشه کسب و جذب داعش بوده است. اسنادی که اطلاعات نظامی عراق همین هفته منتشر و کانال الحدث بخش‌های مهمی از آن را بازنشر کرد، از ارتباط پنهان سپاه با القاعده و سپس داعش پرده برداشت.

در ماه‌های اخیر، رژیم یک‌ بار دیگر کوشید به جسد داعش روح تازه‌ای بدمد اما در این راه با هوشیاری مصطفی الکاظمی و واکنش سریع آمریکایی‌ها و کردها، موفقیت چندانی نداشت؛ ضمن اینکه طرح سوءقصد به جان نخست‌وزیر عراق هم بی‌نتیجه ماند.

پایگاه‌های رژیم جمهوری اسلامی ایران در عراق

بعد از سرنگونی صدام حسین، رژیم ایران در مرحله نخست، چند صد تن از عوامل خود از جمله شماری از وابستگان سپاه بدر و قدس را به عراق اعزام کرد. در جریان سفر محمدباقر حکیم به عراق، بیش از شش هزار نفر از سپاه بدر و اعضای مجلس اعلا به همراه شماری از کماندوهای حزب الدعوه که بیشتر را در کادرهای تروریستی آموزش‌ دیده بودند، به عراق بازگشتند.

با حضور رهبران الدعوه و مجلس اعلا در شورای حکومتی و وزارتخانه‌ها، تعداد کثیری از این افراد در ارگان‌های نظامی، امنیتی و اقتصادی جذب شدند. تیپ گرگ‌ها (الذئاب) در نیروهای امنیتی عراق که به دستور آمریکایی‌ها منحل شد، به تمامی از وابستگان سپاه بدر تشکیل شده بود. افراد این تیپ صدها تن از سنی‌ها و نیز روشنفکران و نویسندگان، وکلا و زنان آزادی‌خواه عراق را به قتل رساندند.

در طول سال‌های گذشته، علاوه بر ورود عوامل رژیم به ارگان‌های نظامی و امنیتی، سه ارگان وزارت اطلاعات، سپاه قدس و اطلاعات سپاه گاه به‌صورت مشترک و زمانی جداگانه اداره ستادهایی را در حداقل ۱۱ شهر عراق عهده‌دار بودند. الکاظمی ۹۰ درصد این عوامل را تسویه کرد. البته بیرون راندن بزرگان و رهبرانشان از دستاوردهای مهم دکتر ایاد علاوی در دوران نخست‌وزیری موقتش بود.

حسن کاظمی قمی، نخستین سفیر رژیم بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین که خود از سپاه قدسی‌های سرشناس و دارای سابقه کار اطلاعاتی در لبنان و خلیج فارس بود، به همراه صفری، مسئول اطلاعات سپاه که با عنوان وابسته بازرگانی فعالیت می‌کرد، با بعضی از شبکه‌های سه ارگان مذکور ارتباط برقرار کردند. عمده‌ترین مراکز تمرکز فعالیت‌های اطلاعاتی رژیم بصره، نجف، کربلا، کوفه، کاظمین، مدینه الصدر، العماره، الناصریه، الدیوانیه و شهرهای سلیمانیه و اربیل در شمال عراق در منطقه کردستان بودند (و در ابعاد محدودتر هنوز هم هستند و سردار ایرج مسجدی، از فرماندهان سپاه قدس و سفیر نظام در عراق، بر همه آن‌ها اشراف دارد).

در نجف، علاوه بر این مراکز، رهبر جمهوری اسلامی ایران با اعزام محمدمهدی آصفی، رهبر معنوی الدعوه، به این شهر به‌عنوان نماینده اصلی، وکلایی هم چون نورالدین اشکوری را هم مامور کرد تا با دلار، سلطه او بر این شهر را برقرار کنند (با مرگ آصفی، نمایندگان دیگری به نجف اعزام شدند که هیچ‌یک تاکنون اعتبار لازم را احراز نکرده‌اند).

در این میان، آقای سیستانی که علاوه بر مخالفت با اصل ولایت فقیه، کلا آبش با سیدعلی آقا به یک جوی نمی‌رفت، از چند سو محاصره شد؛ نخست آنکه آقازاده ایشان سیدمحمدرضا با عمار حکیم، رئیس مجلس اعلا، یک جان در دو قالب شدند. تکلیف آقای شهرستانی داماد آقای سیستانی که دستش زیر ساطور دادگاه ویژه قم است، نیز کاملا روشن است. از سوی دیگر، اطلاعات سپاه تمام خانه‌های نیمه ویران اطراف خانه آقای سیستانی را خرید یا اجاره کرد و آخوندهای وابسته به رژیم را در آنجا اسکان داد. گفته می‌شود، کلیه وسایل استراق‌سمع نیز بر درودیوار خانه سیستانی نصب شده است. روزی موفق الربیعی، مشاور امنیت ملی نخست‌وزیر عراق، به دیدن آقای سیستانی رفته و مسائلی را از جمله ابعاد دخالت‌های رژیم ولایت فقیه در امور عراق را با ایشان در میان گذاشته بود. چند هفته بعد، او به تهران سفر کرد و در اولین دیدارش با محسنی اژه‌ای، وزیر وقت اطلاعات، اژه‌ای به او گفته بود، نزد آقای سیستانی شکایت از ما نبرید! حرفی دارید مستقیم به ما بگویید. موفق الربیعی در دیدارش با آقای سیستانی حتی خواهش کرده بود محمدرضا، فرزند آقا، در اتاق نباشد و در تهران فهمید که دیوارها واقعا موش دارند.

رژیم به‌سرعت مردم را از دست می‌دهد

علی‌رغم هشت سال جنگ بین ایران و عراق و بر جای ماندن یک میلیون کشته و زخمی، نه عراقی‌ها دشمن ایران بودند و نه ایرانی‌ها از عراقی‌ها کینه‌ای در دل داشتند. اصولا عراقی‌ها به علت نزدیکی با ایران و تماس‌های مستمر با ایرانیان سخت به ایران دلبسته بودند و بعد از سرنگونی صدام حسین، برای بیشترعراقی‌ها، فارغ از دین و نژادشان، ایران پایگاه معنوی والایی بود؛ اما امروز از برکت جنایات و فساد و دزدی عوامل و وابستگان رژیم به‌ویژه عصائب اهل حق، حرکة نجباء، حزب‌الله و… نفرت جای احترام و لطف گذشته را گرفته است.

در بسیاری از شهرهای عراق، از جمله کربلا، مردم عادی که شیعیان متعصبی نیز به شمار می‌روند، رژیم را لعن و نفرین می‌کنند. با کمی تامل می‌بینیم که همین وضع در لبنان نیز به وجود آمده است؛ به‌ طوری که لبنانی که ایران را به علت شباهت‌های دو ملت و جامعه مدنی پیشرفته هر دو، نزدیک‌ترین و بهترین متحد و دوست قرن گذشته خود به‌حساب می‌آورد، حالا با آتش‌افروزی‌های حزب‌الله و گروه‌های وابسته به سوریه و رژیم در لبنان و حمایت عجیب‌وغریب جمهوری اسلامی ایران از حزب‌الله اعتبار آن را زیر سوال برده و در یک همه‌پرسی که سایت لبنان آزاد به چاپ رسانده، ۸۴ درصد مردم این کشور از جمله گروه کثیری از شیعیان، از رژیم ایران و سوریه به‌عنوان مسبب اصلی بدبختی‌های خود یاد کرده‌اند و حزب‌الله را که تا پیش از جنگ اخیر با اسرائیل محبوبیت زیادی داشت، تشکیلاتی در اختیار تهران و دمشق و زائده‌ای از ولایت فقیه و بعث سوریه می‌دانند. همین نکبت در نقاط دیگر نیز در انتظار رژیم است.

جمهوری اسلامی ایران این‌همه پول به جیب حماس و جهاد اسلامی ریخت و حتی در جهاد اسلامی یک گروه شیعه هم درست کرد، اما فلسطینی‌ها پس از اعدام صدام، در سوگ سردار قادسیه دوم اشک ریختند و تصاویر او را بالا بردند؛ دریغ از یک تصویر خمینی و خامنه‌ای.

احمدی‌نژاد نیز که با هوا کردن فیل نفی هولوکاست و تهدیدهای توخالی‌ علیه آمریکا و متحدانش و البته اسرائیل نزد برخی در عراق محبوبیتی کسب کرده بود، امروز با گزارش‌هایی که درباره عملکرد او به چاپ رسیده و نیز متهم شدن جمهوری اسلامی ایران به اینکه فقرای اهل سنت در کشورهایی مثل سودان، یمن، سوریه، مغرب و شماری از کشورهای آفریقایی آن‌ها را با پول شیعه می‌کند، محبوبیت خود را از دست داده است.

روحانی نیز نه جذابیتی در بین توده‌ها یافت و نه در جمع روشنفکران جایی پیدا کرد. قتل‌های خیابانی آبان ۹۸ به‌خصوص در عراق و لبنان، به‌حساب او نوشته شده است.

اینک هم با ریاست مردی که صفت قاتل را پیش از نامش ذکر می‌کنند، دیگر نباید انتظار داشت حاکمیت بتواند اعتبار ازدست‌رفته خود در جهان عرب را احیا کند.

مصطفی عبداللطیف مشتت، معروف به مصطفی الکاظمی متولد ۱۹۶۷ در شهر بغداد است. سابقه مبارزاتی او به اوایل دهه ۱۹۸۰ بازمی‌گردد. او در سال ۲۰۱۴ از یکی دانشگاه‌های خصوصی در عراق مدرک کارشناسی حقوق گرفته است. الکاظمی در طول دوران مبارزه علیه رژیم صدام به‌عنوان یک خبرنگار معارض شناخته می‌شد. او تاکنون چند کتاب به رشته تحریر درآورده و ادعا می‌شود که اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۰ یکی از کتاب‌های او را به‌عنوان بهترین کتاب یک پناهنده سیاسی برگزیده است.

الکاظمی بعد از ۲۰۰۳ به عراق آمد و در سلیمانیه به کار رسانه‌ای خود ادامه داد و در همین برهه نیز با دو حزب عمده کردستان (دموکرات و اتحادیه میهنی) رابطه خوبی برقرار کرد. او در ۲۰۰۷ با همکاری برهم صالح، رئیس‌جمهوری کنونی عراق، نشریه‌ای به نام «الاسبوعیه» (هفته‌نامه) را منتشر کرد.

الکاظمی در ایام معارضه، مدیرعامل بنیاد «الذاکره العراقیه» بود که برای مستندسازی و بایگانی جنایات رژیم صدام تاسیس شد. بر همین اساس گفته می‌شود که او در زمینه تهیه اسناد به‌ویژه فیلم از قربانیان جنایات رژیم سابق تجربه زیادی دارد. او پس از مدتی مدیر بنیاد «الحوار الانسانی» (گفتمان بشری) شد که یک بنیاد مستقل برای حل اختلاف‌های اجتماعی و فرهنگی و رواج گفت‌وگو به‌جای استفاده از خشونت برای حل بحران‌ها است.

با توجه به تجربه‌ این چهره در جمع‌آوری و طبقه‌بندی اطلاعات، حیدر العبادی، نخست‌وزیر (۲۰۱۴ – ۲۰۱۸)، او را در ۷ ژوئن ۲۰۱۶ (۱۸ خرداد ۹۵) به‌ سمت رئیس سازمان امنیت و اطلاعات عراق برگزید.

الکاظمی با نشان دادن استقلال خود، در حالی که شورش در شهرهای شیعه‌نشین عراق علیه زمامداران شیعه وابسته به رژیم ایران بالا می‌گرفت، از پس پرده دستگاه امنیتی ظهور کرد و با قبول نخست‌وزیری بعد از شکست حداقل شش نامزد در کسب رای عام و خاص، در زمانی کوتاه توانست امنیت را به کشورش بازگرداند و با برگزاری یک انتخابات آزاد زودرس، زمینه بقای خود در سپهر سیاسی کشورش را فراهم کند. تلاش ناکام وابستگان سپاه قدس برای کشتن او محبوبیتش را به‌شدت افزایش داده و این احتمال که بار دیگر در نخست‌وزیری ابقا شود، بیشتر از هر زمان است.

با وجود همه این‌ها، از الکاظمی به‌عنوان دوست آمریکا که قصد دشمنی با جمهوری اسلامی ایران را هم ندارد، یاد می‌شود و برخی معتقدند که می‌تواند در کاهش تنش بین ایران و آمریکا نقش ایفا کند.

برخی از گروه‌های مقاومت اسلامی عراق الکاظمی را متهم می‌کنند که در مسئله ترور قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به دست نیروهای آمریکایی، در انجام وظایف خود کوتاهی کرده است. به او این اتهام وارد شده است که برای ممانعت آمریکایی‌ها از اقدام به این عملیات جنایتکارانه نقشی جدی ایفا نکرده است؛ امری که خود الکاظمی آن را رد می‌کند و می‌گوید که از اصل عملیات بی‌اطلاع بوده است.

واشنگتن در غیاب مردان مستقل و ملی در بغداد سخت به الکاظمی دلبسته است. سعودی‌ها نیز از او حمایت می‌کنند. کار مهم الکاظمی برگزاری انتخابات پارلمانی پیش‌ازموعد کشورش زیر نظر سازمان ملل و نهادهای نظارتی بین‌المللی بود که به بهترین وجه انجام شد. در عین حال باید به توفیق او در برقراری گفت‌وگو بین ریاض و تهران در بغداد برای مصالحه هم اشاره کرد.

در انتخابات، جبهه‌ مقتدی صدر بیشترین کرسی‌ها را در مجلس به دست آورد و سهم خود را از ۵۴ به ۷۳ کرسی افزایش داد. این در حالی است که کرسی‌های رقبای اصلی جبهه‌ صدر یعنی گروه‌های جناح فتح، مرتبط با شبه‌نظامیان طرفدار تهران، از ۴۸ کرسی به ۱۴ کرسی کاهش یافت.

البته نوری المالکی و الدعوه او هنوز برای جذب دیگر شیعیان تلاش می‌کنند اما نه سیستانی از او حمایت می‌کند و نه عمار الحکیم. برای او هادی العامری مانده است که خود از منفورترین‌ها است.

صدر که خود دنبال ریاست نیست، در یک ائتلاف با کردها، سنی‌های گروه الحلبوسی، رئیس مجلس و چند مستقل می‌تواند کابینه را تشکیل دهد. چشم او تا اینجا به مصطفی الکاظمی است.

راستی اگر آمریکا در ایران و افغانستان و عراق، از دکتر شاپور بختیار، دکتر نجیب‌الله و دکتر ایاد علاوی حمایت کرده بود، سه کشور محوری منطقه امروز چه وضع و حالی داشتند؟