جنبش های برابری طلبانه زنان مجموعه ای از حرکت های اجتماعی و اندیشه های فلسفی است که با هدف تعریف و ترویج برابری (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی) بین زنان و مردان برای کسب حقوق واقعی در جامعه، مدنی و خصوصی، انجام می گیرد. هدف چنین جنبشی از بین بردن تبعیض ها علیه زنان و نابرابری های زنان و مردان در زمینه های مختلف است. این جنبش تا کنون شمار زیادی از تحلیل های جامعه شناختی و فلسفی ایجاد کرده است و پروژه آن مبارزه علیه فرهنگ مردسالاری، سنت های کهنه اجتماعی، ایدئولوژی های دینی و برابری حقوقی و واقعی می باشد.
حقوق زنان در غرب و سیاهی در ایران
در این جنبش های برابری طلبانه پیوسته سلطه و ایدئولوژی مردان به چالش کشیده شده اند. ولی روشن است که مردان و زنان در درون یک تاریخ و در یک ساختار بوده و بناگزیر در این مجموعه ساختاری فرهنگ پدرسالاری و فرهنگ دینی شکل گرفته و همه جا حاضر است و افراد متاثر از آنند. در فرهنگ مسلط موجود جنسیت گرایی بنفع مردان توسعه یافت و موضع ممتاز برای چیرگی مردان فراهم گشت.
ادبیات جنبش برابری خواهانه به ویژه در فرانسه به لطف انتشار کتاب «جنس دوم» در سال 1949 توسط سیمون دو بووار، رونق یافت و بدنبال خود موج های آگاهی بخش را در سراسر جهان پخش کرد. در اواخر دهه 1960، موج جدیدی از فعالیت های فمینیستی در ایالات متحده و اروپای غربی در فضای سیاسی و فرهنگی ایجاد شد و با جنبش دانشجویی گره خورد و هنجارهای رسمی به چالش کشیده شدند. در غرب برای کنشگران و متفکران زن بدست آوردن حقوق با کنترل بدن زن توسط خودآنان، پیوند خورده و یگانه است. از دیرباز موضوع کنترل بارداری به یکی از بارزترین خواسته های آنان تبدیل شده است. دسترسی رایگان به روشهای پیشگیری از بارداری، مانند حق سقط جنین، یکی از تلاش های مهم آنان بوده است. با پس راندن مداخله کلیسا، با پس راندن سلطه مردانه و با پس راندن سنت ها و محافظه کاری های قانونی و واپسگرایی اجتماعی، امروز زنان در کشورهای صنعتی رای می دهند، در اکثر پارلمانها قوانین طلاق تصویب شده اند و استقلال اقتصادی و اجتماعی زنان یک قاعده عمومی است. زنان برجسته مانند خانم «سیمون وی» در مدیریت پارلمان اروپا، خانم «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان، خانم «کریستین لاگارد» در مدیریت صندق بین المللی پول، خانم «فن در لاین» در مدیریت کمسیون اروپا و صدها زن دانشمند در در عرصه دانش و فرهنگ و سیاست و اقتصاد نمونه هایی از رهایی نیروی زنان است. در اجتماع مدرن غربی و صنعتی، زنان در تمام فعالیت ها نقش حساس و تعیین کننده ای دارند. دستاوردهای بیشمار در تمام عرصه ها یک واقعیت آشکار است ولی مبارزه برای حقوق سیاسی و اجتماعی و تلاش علیه نابرابری جنسیتی برای بسیاری از آنها ادامه دارد.
در همان زمانی که غرب زیر فشار مبارزه و خواستهای زنان باز میشد و زنان به مسئولیت های بزرگ دست می یافتند، جامعه ایران با انقلاب ارتجاعی 1357 بازگشت به عقب را آغاز نمود. اغلب دستاوردهای زنان مورد تعرض اسلامگرایان قرار گرفت. ایدئولوژی اسلامی و فقه شیعه همراه با دستگاه سرکوب سیاسی، تلاش نمودند تا الگوی منحط اسلامی و قرآنی بعنوان «ارزش برتر» نشان داده شود و سرکوب حقوق زنان و تخریب تلاش های برابری خواهانه آنها با سرعت انجام گیرد. در همان زمانی که در جهان مترقی و دمکراتیک حقوق زنان به هنجار جامعه تبدیل می شد، زنان ایران به حجاب اجباری اسلامی و فقه شیعه محکوم گشته و دوران سیاهی را آغاز کردند. تاریخ وارونه شد.
قرآن و حجاب بردگی
قرآن پایه فقه شیعه و قانون در جمهوری اسلامی است. چکیده دیدگاه قرآن در باره زن در آیه ای از سوره نسا آمده است. در الگوی اسلامی مرد قوام و سرپرست زن است و استقلال اقتصادی زن بی معناست. زن در خانه ماندگار است و در وابستگی اقتصادی مرد باقی می ماند. در خانه نیز زن در خدمت مرد و نیازهای جنسی او می باشد. مرد هرگونه ناخشنودی و سرکشی زن را خاموش کرده و با تنبیه و خشونت زن را وادار به پذیرش اراده خود می کند.
این الگوی اسلامی در آیه ای از سوره نسا چنین مطرح می گردد:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء بِمَا فَضَّلَاللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیّا کَبِیرا»(نساء: 34)؛ مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و (نیز) به دلیل آنکه از اموالشان خرج میکنند. پس زنان درستکار فرمانبردارند و به پاس آنچه خدا (برای آنان) حفظ کرده اسرار (شوهران خود) را حفظ میکنند. و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (بعد) در خوابگاهها از ایشان دوری کنید و (اگر تأثیر نکرد) آنان را بزنید، پس اگر شما را اطاعت کردند (دیگر) بر آنها هیچ راهی (برای سرزنش) مجویید که خدا والای بزرگ است.
این حکم قرآنی در قانون مدنی جمهوری اسلامی هم، که در حقوق خانواده بیشتر برگرفته از فقه اسلامی است، تأثیر فراوان داشته و موادی از قانون مدنی به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر اساس این آیه نوشته شده است. برای نمونه:
یکم، ماده 1105: در روابط زوجین، ریاست خانواده از خصایص شوهر است.
دوم، ماده 1114: زن باید در منزلی که شوهرش تعیین میکند مسکن نماید، مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.
سوم، ماده 1117: شوهر میتواند زن خود را از حرفه و صنعتی که منافی مصالح خانواده یا حثیت خود یا زن باشد، منع کند.
چهارم، ماده 976: هر زن تبعه خارجی، که شوهر ایرانی اختیار کند، تبعه ایران محسوب میشود.
پنجم، ماده 1005: اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهر است.
اسلامگرایان با نیرنگ می خواهند اثبات کنند که اسلام «بهترین» بوده و یک تحول بشمار می آید. این نگاه یک پرپاگاند دروغپردازانه و جعلی است. کافی است در تمدن های کهن مصر و یونان و روم و ایران پیش از اسلام توجه شود. نارسایی ها و آسیب ها در مورد زنان در این تمدن ها هرگز پروانه ای را برای تائید برتری اسلام نمی دهد. در فرهنگ ایرانشهری، در کنار اهورامزدا، ایزدان زن نیز حضور دارند و در دوران پایانی ساسانیان پادشاهان زن به قدرت می رسند. اسلام و احکام قرآن در همان عصر نگارش آنها متحجر بوده و زن را به دو فونکسیون بازتولید و خدمت به نیاز جنسی مرد محدود می نموده است. حکم قرآن برای چندهمسری، حق داشتن کنیزان متعدد، تصاحب اسیران جنگی زن، و در شیعه افزون بر این حقوق مردانه، تصاحب زنان صیغه ای متعدد، همه و همه در خدمت هوسرانی سکسی مرد است. در این بینش قرآنی زن همچون «ابژه» ای مصرفی است و بدن او فقط گوشتی برای تجاوز است. چنین خواست افراطی سکسی در اسلام مدام روانشناسی مرد را به جدا سازی زن از اجتماع سوق می دهد.
مسئله حجاب در اسلام در راستای تسلط مطلق مرد بر زن است. در این بینش زن باید محروم از اجتماع و محروم از هر دیداری باشد. جامعه شناسی و روانشناسی انسان ها را در پیوند می بیند و چهره های باز را نشانه ای از آشنایی اجتماعی و مداراسالاری و مهربانی انسانی ارزیابی می کند. حال آنکه دیدگاه قران برای تصاحب گری مردانه و مطلق زن است، برای منزوی کردن زن درجامعه است، برای نابینا نمودن زن در تاریخ است، برای تخریب شخصیت زن است و برای تبدیل آن به بنده و برده مرد است. حجاب نفی بدن زن، نفی استیک زنانه و نفی آزادی زن است. حجاب مالکیت مطلق مرد بر زن است. در الگوی قرآنی، زنی که در زیر پوشش اسلامی است نیازمند خرد نیست، او خود شرایط برده داری را پذیرفته است و از «گناه» بدور است. حجاب پوششی برای هویت از دست رفته زن در اسلام است.
حجاب زن در قرآن در آیه های گوناگون طرح شده است:
در آيه 30 سوره نور مى خوانيم: «اى پيامبر! به بانوان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه كردن به نامحرمان) فرو بندند و عورتهاى خود را بپوشانند، و زينت هاى خود را جز آن مقدارى كه نمايان است، آشكار نسازند و با روسرى و چادر، سر و گردن و سينه و اندام خود را بپوشانند و زينت و (برجستگي هاى اندام) خود را هم از زير چادر ظاهر نكنند، مگر براى شوهرانشان و پدرانشان و پدر شوهرانشان و پسرانشان و پسران همسرانشان و برادرانشان و پسر برادرانشان و پسران خواهرانشان و زنانِ هم مذهبشان و كنيزانشان و مرداني كه به هر دليل تمايلى به زن ندارند و كودكانى كه از امور جنسى بى اطلاعند (غير از مميّزين). و پاهاى خود را به زمين نكوبند تا زينتهاى پنهانشان ظاهر شود و همگى به سوى خدا توبه كنيد اى مؤمنان، باشد كه رستگار شويد.»
آيه 59 سوره احزاب مى گوید:«اى پيغمبر! به همسران و دخترانت و بانوان مومن بگو: با روپوشها و روسرى ها و چادرها و جلبابها خود را بپوشانند. زيرا اين كار (چادر پوشيدن) موجب مى شود كه بهتر به عفت شناخته شوند، و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند. (و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند، زيرا) خدا همواره آمرزنده، و مهربان است.»
آيه 53 سوره احزاب می گوید: «هر گاه از زنان (پيامبر) متاعى يا چيزى را از وسايل زندگى خواستيد از پس پرده و حجاب بخواهيد زيرا اين كار براى قلبهاى شما و ايشان پاك و پاكيزه و بهتر است».
آيه 32 و 33 سوره احزاب می گوید: «اى همسران پيامبر شما مثل زنهاى معمولى نيستيد، تقوا پيشه كنيد، و به طور هوس انگيز حرف نزنيد تا بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد و در خانه هاى خود بمانيد و مثل دوران جاهليت ميان مردم ظاهر نشويد.»
در بحارالانوار از جانب محمد آمده است: «اِنَّ مِن خَیرِ نِسَائَکُم اَلمُتَبَرَّجَةَ مِن زَوجِها الحصَانَ عَن غَیرِه؛ بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند» (بحارالانوار، ج 103، ص 235).
اسلامگرایان برای انحراف از مطلب اصلی انتقادی، در باره واژه و معنای «حجاب» به بحث می پردازند و فضل فروشی میکنند. حال آنکه قرآن محصول چهار قرن نوشتن و دستکاری توسط کاتبان خلفای عرب بود و بناگزیر جغرافیا و سنت ها و رسوم مربوط به پوشش، در نوشته قرآنی بطرز گوناگون طرح شده است. مطلب مرکزی در اسلام، پوشاندن زن توسط ارباب و اسارت زن در خانه است. این محروم سازی را قرآن «عفت» می نامد. این یکی از پایه های «استدلال و برهان» آخوندها و نواندیشان و روزنامه نگاران دینی و شارلاتان ها می باشد. حوزه و نواندیش دینی در باره زن یگانه فکر میکنند. خرده اختلاف های ناچیز آنها، نمی تواند این واقعیت را بپوشاند که همگی مدافع اسلام و مخالف آزادی بدون قید و شرط زن هستند. آنها همه خود را قیم زن می دانند. حال آنکه قادر به فهم ارزش های انسانی و حق برابری طلبی زن نیستند. آقایان سروش پدر و پسر در باره زن هم نظرند و دستخوش عقب ماندگی فرهنگی ناهنجاری هستند. آنها می گویند: حجاب اجباری مورد قبول نیست و حجاب اختیاری بیان عفت و پاکدامنی می باشد. ذهنیت آرکائیک آنها به گفتمان در باره فمینیسم و برابری طلبی زن در عصر کنونی، آشنائی ندارد. آنها با واژه های نارسا و مبهم و دوپهلو وارد جدال می شوند و جز پریشانی و سردرگمی کاردیگری نمی کنند. گفتمان زنان پیشرو و متفکران جامعه جدا از حرف های جانبدار اسلامگرایان رنگارنگ است. گفتمان سیمین دوبوار، بیان یک گسست و برش در ساختار مردسالاری موجود است. همین روحیه و همین خواست باید در سراسر ایران واقعیت پیدا کند.
سروش و «قصه جزیی» زنان
نظر آیت الله های بزرگ در مورد زن همان اعتقاد های ارتجاعی قرآن و روایت است. حال آیا فکر نواندیش دینی نسبت به اعتقاد آخوندها متفاوت است؟ از نظر آقای سروش موقعیت زنان در ایران مسئله کلان نیست، بلکه یک مسئله عرفی جزئی بشمار میاید. اولین پرسش اینستکه چرا در زاویه نگرش فیلسوف اسلامی و طبقه بندی مقوله ها مسئله زن جزئی تلقی شده و همپای مسائل ناب و برجسته ارزیابی نمیگردد. البته ایشان میگویند در این بیست سال اخیر به مسائل جزئی نیز پرداخته و هزینه اش را نیز پرداخت کرده اند. نگاه اسلام به زن سلطه گرا و مردسالار است و نتیجه تحمیل این ایدئولوژی دینی جز دشواری های متعدد برای زنان و خشونت در مناسبات اجتماعی و فرهنگی علیه زن چیز دیگری نبوده است. علیرغم پیکارهای فراوان زنان و رشد گرایش دمکراتیک برابری جویانه، کل جامعه دینی در برابر آزادی زن ایستاده است و نخبگان مذهبی و سیاسیون و ایدئولوگهای دینی با حمایت از مبانی قرآنی و معیارهای مذهبی کهنه خود خواهان ادامه اسارت زن و کمترین امتیازها برای زنان هستند. مخالفت با آزادی و حقوق زن به اسلام محدود نمیشود، دین یهود و مسیحیت نیز با اسلام همگرایش میباشند؛ ولی در جامعه ما فشار اسلام علیه زن بیکران است و این دین بعنوان یک عامل اساسی تاریخی و ایدئولوژیکی ستمگری علیه زن عمل میکند
در کنفرانسی که توسط بنیاد سهروردی و کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو در ژوئن 2014 برگزار شد و در سایت “خود نویس” بازتاب یافت، ما یکبار دیگر با مواضع عبدالکریم سروش در باره زن آشنا میشویم. آقای سروش حکمت میداند و صوفی طرفدار مولوی میباشد در محیط سیاسیون و نخبگان مذهبی و نیز خیل فرصت طلبان سیاسی و چپی غیر مذهبی دارای نفوذ و اعتباراست. در این گفتگو گرداننده بحث از دکتر سروش میپرسد نظر شما در باره یکی از موضوع های روز جامعه ایران، مانند «آزادیهای یواشکی» زنان چیست؟
عبدالکریم سروش در پاسخ به این پرسش میگوید: «روشنفکرها انتخابهای مختلفی دارند. در مسائل کلانتر جامعه شرکت و اظهارنظر میکنند. در مسائل عرف هم وارد میشوند. من شخصا در دو دهه اخیر در مسائل جزء هم علاوه بر مسائل کلان وارد شدهام و قلم و قدم زدهام و هزینههایی را هم پرداختهام». سروش ادامه میدهد: «قصه زنان در کشورما البته قصه ویژهای است. یعنی از دو ناحیه به مسئله زنان نظر کنیم. یکی از مقوله فقه است که جامعه و حکومت ما بر این مطلب پا میفشارد و یکی هم از ناحیه اخلاق است که آنهم منظر و موضعیست که گاهی فراموش میشود و باید مد نظر قرار گیرد. رایی که روشنفکران در این خصوص دارند این است که از سلطه فقه جلوگیری شود و توجهی هم به اخلاق بشود و از طرف دیگر هم آزادی رعایت شود. یعنی من به هردوسوی مسئله نظر دارم. الان در جامعه ما، هم در میان ایرانیان خارج نشین و هم ایرانیان داخل مواجه میشویم که آزادی زنان یک سویه است. یعنی چنان میگویند و مینویسند که گویی حجاب داشتن یک رفتار قرون وسطایی و نوعی عقب افتادگی است. این برخورد با زنانی که حجاب و پوشش دینی را انتخاب میکنند ناصواب است. من به آزادی زنان در امر پوشش معتقدم. به منزله یک امر اخلاقی آنها که خارج از حوزه دیانت هستند میتوانند انتخاب خودشان را صورت بدهند. اما از این جهت که گمان ببرند یا این اندیشه را پیدا کنند که در مقام تحقیر کسانی باشند که انتخاب دیگری دارند، آنرا هم باید مورد توجه و انتقاد قرار داد.»
از نظر آقای سروش موقعیت زنان در ایران مسئله کلان نیست، بلکه یک مسئله عرفی جزئی بشمار میاید. اولین پرسش اینستکه چرا در زاویه نگرش فیلسوف اسلامی و طبقه بندی مقولات مسئله زن جزئی تلقی شده و همپای مسائل ناب و برجسته ارزیابی نمیگردد. البته ایشان میگویند در این بیست سال اخیر به مسائل جزئی نیز پرداخته و هزینه اش را نیز پرداخت کرده اند. روشن است برخورد از بالا و غرورآمیز و ابهام گوئی ایشان باید بطرز جداگانه از زاویه روانشناسانه و روانکاوانه مورد بررسی قرار بگیرد. ولی اینکه چرا در نگرش آقای سروش “آزادی های یواشکی” زنان، حجاب زنان و بقول ایشان «قصه زنان» ایران، در گروهبندی مسائل جزئی قرار میگیرد، یکی از مسائل اساسی مورد اختلاف با ایشان است. مسئله زن از نظر جامعه شناسی، اقتصادی، تربیتی، خانوادگی، سیاسی، جنسیتی، روانکانه، فرهنگی، یک امر اساسی در تمام جوامع بشری بشمار میاید. هرچند که دین و فرهنگ مردسالار و سنتی در بسیاری از کشورها موقعیت و فشار علیه زنان را نادیده گرفته و سلطه بر زن را امری طبیعی قلمداد نموده است. در بسیاری از موارد بخاطر فرهنگ و تربیت غیردمکراتیک و عقب مانده، در قبال وضعیت دلخراش و نابرابر زنان سکوت شده و ذهنیت های حاکم مردسالار به نفی واقعیت پرداخته اند. در جوامع گوناگون و در دین های متفاوت بیعدالتی و تحقیر آشکار و “محترمانه” زن و در کردار تلقی نمودن زن بعنوان فرد دست دوم و فرعی واقعیتی رایج و آشکار است. در جوامع اسلامی بیشترین اجحاف و فشار علیه زنان اعمال شده است زیرا قرآن با برخورد تبعیض آمیز خود زن را از حقوق برابر با مرد محروم کرده، سرچشمه فرهنگ عامیانه ضد زن بوده و با فضا و پیام خود ذهن مرد و زن را هرچه بیشتر آلوده کرده است. کارخانه ایدئولوژیک اسلامی و عقاید متحجرانه رایج در جامعه مسلمان، براحتی اساس حقوقی خود را بر پایه نابرابری ارثی قرار داده، زن را در مالکیت مرد جای داده، زن را در خدمت نیاز سکسی جنس برتر نشانده و در بهترین حالت رابطه با زن را با برخورد پدرسالارانه آراسته ساخته است.
حال در نظر یک ایدئولوگ مهم اسلامی مسئله زن چرا جایگاه برجسته ندارد؟ چرا اقای سروش در نوشته های خود به نقد فلسفی و اجتماعی و سیاسی از جایگاه زن در ایران نپرداخته است؟ البته او توانایی این امر انتقادی را ندارد. خاموش بودن ایشان در مورد زن ستیزی اسلام و مردان مسلمان و غیر مسلمان چگونه قابل توجیه است؟ باور فکری و رفتار اجتماعی ایشان نسبت به مسئله زن ناشی از باور وفادارانه ایشان به اسلام و حسابگری ایشان است. با توجه به اتوریته خود چرا در باره زنان عربستان و مصر و پاکستان و افغانستان و زنان ایران سکوت کرده اند؟ مسئله زن در کنار مسائلی مانند دین و شیعیگری و مهدی و مولوی و ملاصدرا و قرآن، فاقد برابری و ارزش است؟ برخلاف نظر آقای سروش، تحلیل از موقعیت زن و نقش او در جامعه دینی خرافه زده ایران اساسی بوده و عدم پرداخت به آن بعنوان یک مطلب اساسی ناشی از ذهنیتی است که توسط مذهب و کهنگی فکری میخکوب شده و ناتوان است
دکتر سروش میگوید “قصه زنان” را از دو ناحیه فقهی و اخلاقی میتوان برخورد کرد. ایشان میگوید جامعه و حکومت بر ناحیه فقهی پامیفشارند. دکتر سروش خود را روشنفکری میداند که مخالف سلطه فقه و جانبدار جنبه اخلاقی است. اولین پرسش اینجاست که ایشان چرا سیاست حکومتی را به نقد نمیکشد و سرکوب زنان و حجاب اجباری را آشکارا و عریان محکوم نمیکند. قلم ایشان گاه از یک استراتژی آشفته پیروی میکند و گاه با شگرد و زرنگی پنهان کردن یک مطلب اساسی را دنبال مینماید. در بخشی از این گفتگو پرسش در باره حجاب در ایران است و تمام بار دینی و سمبولیک ویرانگر و شرم آمیز آن در جامعه است. حال میتوان این سئوال را مطرح کرد چرا وضعیت زنان ایران “قصه” معرفی میشود و در عرصه فقهی چرا سروش سرکوب زنان از دوران خمینی تا خامنه ای توسط حکومت و آخوندکراسی را مورد انتقاد قرار نمیدهد. نظام ولایت فقیه و تمام سلسله مراتب روحانیت حجاب را واجب دانسته و بر محدود کردن حقوق و سرکوب زنان تاکید دارند. ایشان سرکوب حکومتی نسبت به زنان و اجبار حجاب را «پای فشردن» حکومتی مینامد. حال آنکه واژه ها بار ویژه در زمان و مکان معین دارد و فشار ماشین سرکوبگر ولایت فقیهی، پافشاری نیست بلکه شکنجه روحی و محرومیت است. افراد باید در کلام خود با ادب باشند ولی ادب کاذب و عوامفریب زیان آور است. زبان فلسفه با شخصیت و با صراحت است، زبان جامعه شناسی نقاد و تیز است، زبان انتقاد سیاسی از جباران دینی و حکومتی زبانی نافذ و عدالت جو است. زبان سروش گاه با پیرایه های سنگین و ساختگی همراه است و گاه با عدم دقت علمی و شفافیت مشخص میشود. کلی گوئی ایشان برای برخی خمار کننده است و برای بسیاری خسته کننده است، زیرا انبوه سخنانی گل و گشاد بدون روح علمی است. صراحت در سخن یک ویژگی کیفی و حرفه ای و روشنفکرانه است حال آنکه گفتار سروش مبهم و فخرفروشانه و بی محتوا می باشد.
آشفته فکری در باره اخلاق
آقای سروش خود را مدافع اخلاق میداند و میگوید لازم است هم اخلاق و هم آزادی زنان در امر پوشش رعایت شود. پرسش در اینجاست که اخلاق برای دکتر سروش به چه معناست و تفاوت آن با فقه چیست؟ فقه در تبعیت از قرآن و پیامبر، به “اصول” دین، ایمان به خدا، امر مقدس و نامقدس، گناهکاری انسان و اطاعت او از الله و اعتقاد فرد به جهنم و بهشت، پای میفشارد. در فقه، احترام و اعتقاد به خاندان محمد و علی ضابطه اصلی در رفتار انسان میباشد و کردار افراد در تمامی امور فردی و اجتماعی باید مطابق با احادیث و گفتار و کردار امامان باشد. فقه یک نظام تعبدی و واپسگرا در جهت نفی آزادی انسان و خردگرائی اوست. در برابر فقه، اخلاق یا اتیک قرار دارد. فقه دینی به آسمان نظر دارد حال آنکه اخلاق اتیک به زمین نگاه میکند. اخلاق یا اتیک بر عقل بشری و احترام به همگان و مسئولیت افراد و جستجوی زندگی بهتر باعتبار رفتار انسانی، متکی بوده و ارزش های اجتماعی و انسانی را راهنمای فرد در جامعه قرار میدهد. اخلاق یا اتیک پیوند زنده انسان با اجتماع، با راستکاری، با صداقت و با طبیعت است. هر جامعه ای به ارزشهای اخلاقی نیازمند است. روشن است پدیده دین یک امر تاریخی و روانی است و در تمامی جوامع بشری نوعی از دین وجود دارد، ولی اساس عمیقتر در جامعه اخلاق اجتماعی یا ارزشهای پیوند دهنده ای است که رابطه فرد با جامعه و دیگری را توضیح میدهد. انسان برای زندگی به ارزش و اخلاق نیازمند است ولی به دین و نجات دهنده آسمانی باجبار نیازمند نیست. در اجتماع زمانی که اخلاق ناتوان و ضعیف است، نیاز به دین و تمایل به فساد بیشتر است.
حال در این گفتار اخلاق برای سروش به چه معناست؟ به مضمون گفتار سروش دقت کنید، “حجاب و پوشش دینی” با تردستی در مقوله اخلاق جای داده میشود. جای دادن حجاب اسلامی در عرصه اخلاق فقط بیان وابستگی ذهنی شدید آقای سروش به اسلام و آیات ضد زن در قرآن است. در قرآن ترجمه قمشه ای در سوره احزاب و آیه 59 آمده است:«ای پیعمبر با زنان و دختران خود و زنان مومنان بگوخویشتن را به چادر فروپوشند که این کار برای اینکه آنها به (عفت و حریت) شناخته شوند تا در تعریض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند». روشن است آقای سروش دستخوش تنگنای فکری بوده و حجاب که یک حکم دینی میباشد را اخلاق جا میزند. دین با حمایت دینداران فعال و جامعه مذهبی و آخوندی و طبقات حاکم مستولی شده و جزمیات و احکام قرآنی باعتبار فشار روانی مذهب در جامعه به زندگی روزمره تحمیل گردیده است. بخش مهمی از جامعه و ذهنیت سنتی در اجتماع، عقاید واپسگرای دین اسلام در باره زنان و از جمله حجاب را از آن خود نموده است. در بستر دینی، پدیده خود باختگی و فقدان استقلال ذهنی و نبود خردگرائی، حجاب را به ارزش تبدیل نموده و نفی شخصیت زن و آزادی رفتاری و جنسی و جسمانی زن را باوج رسانده است.
آقای سروش میگوید: “در جامعه ما، هم در میان ایرانیان خارج نشین و هم ایرانیان داخل مواجه میشویم که آزادی زنان یک سویه است. یعنی چنان میگویند و مینویسند که گویی حجاب داشتن یک رفتار قرون وسطایی و نوعی عقب افتادگی است. این برخورد با زنانی که حجاب و پوشش دینی را انتخاب میکنند ناصواب است.»
بطور مسلم اکثریت ایرانیان در داخل و خارج موافق آزادی در زمینه پوشش هستند و انتخاب آزادانه را مورد پسند خود میدانند. این آزادی یعنی آزادی پوشش داشتن یا نداشتن، آزادی نقد پوشش در جامعه دینی، آزادی نقد آیه قرآنی و شریعت در ترویج و تحمیل حجاب اسلامی میباشد. ما میدانیم که دستگاه جهنمی دولت اسلامی ایران و نظام حوزه و عقاید دینی مذهبی های فناتیک و ایدئولوگ و سنت کهن خانوادگی و محلی، هرگونه آزادی رفتار را نفی کرده و زن را به محرومیت در انتخاب محکوم نموده و حقوق او را سلب میکنند. ما موافق آزادی و انتخاب واقعی شهروندان هستیم حال آنکه همه شهروندان مورد هجوم تبلیغاتی و سیاسی مذهبیون میباشند. چرا آقای سروش به حجاب اجباری استبدادی در جامعه ایران انتقاد آشکار نمیکند و در نوشته ها و کنفرانسها و اعلامیه های خود دست به کارزار ضد حجاب اجباری نمیزند؟
آقای سروش باید بداند حجاب اخلاق نیست یک بردگی است، نفی هویت زن و آزادی اوست، حجاب نفی زیبائی جسمی زن است و سرکوب جلوه های زیبائی شناسانه و اروتیک است. اخلاق مورد نظر دکتر سروش دین است و اعمال آئین های دین اسلام و حکم قرآنی است. آقای سروش شما بیائید ثابت کنید که حجاب قرآنی ارزش های انسانی را ارتقا میدهد، به ثبات جامعه کمک میرساند، تربیت جامعه را تقویت میکند، مناسبات اجتماعی و انسانی را تحکیم بخشیده و پاکیزه میسازد و زن را به آزادی راهبری میکند. زنان تصویر شده در قرآن شما نصف مرد ارث میبرد، تا چهار نفر از آنان زیر قدرت و لذت جنسی مرد منکوب هستند و اگر نافرمانی کنند شوهر پیرو پیامبر میتواند آنها را کتک بزند. این ننگ بشریت است و شما مذهبی ها مسئول پوشاندن این اعمال دینی هولناک هستید. باید آشکارا گفت هرکسی که در قبال آیات جنائی و تبعیض آمیز قرآنی کوتاه میاید یا میپوشاند، دستخوش سرسپردگی ایدئولوژیک است. مذهبی ها و چپ ها و جمهوری خواهان و ملیون و راستها و لیبرالهائی که در این زمینه سکوت میکنند در کردار خواهان اسارت زنان هستند. اسلامگرایان «اسلام رحمانی» متحدین سیاسی چپ و متحدین دانشگاهی اسلاموفیل دارند و همیشه در تولید ایدئولوژی مخرب خود علیه زن، حمایت فرصت طلبها و اسلاموفیل ها را با خود دارند.
حجاب اسلامی، سدی در برابر پیشرفت
حجاب زن در جوامع کنونی یکی از منابع فساد اخلاقی و ادامه باور سلطه گری مردانه در جامعه است. همه زنان عقب مانده که طرفدار سلطه مردانه هستند حجاب دارند، تمامی زنان آسیب دیده روسپی در ایران زیر حجاب هستند، تمام زنان صیغه ای که در کنار حرم امامان جمع اند با حجاب میباشند، تمام زنان آخوندها و حاجی آقاها و بازاری ها و مسئولان دولتی و حکومتی زنان با حجاب هستند. حجاب سمبول مثبتی نیست. حجاب نشانه مذهب و عوامفریبی و دروغ و نیرنگ در جامعه است. در کشور ما زنان شرافتمندی که حجاب بر سر دارند بسیارند که هنوز به آگاهی لازم نرسیده و زیر نفوذ احکام مذهبی و فشار اجتماعی مانده اند. در عین حال زنان مدرن و آزادیخواه و آزار دیده و متنفر از حجاب اسلامی بسیارند و آنها مجبورند زیر توتالیتاریسم سیاسی، حجاب اجباری را بر سر کنند. اینان انتخاب نکرده اند، اینان زیر فشار جامعه و استبداد حاکم و گروههای نظامی و اوباشان، باجبار پوشش اسلامی دارند. آقای سروش، کجاست فریاد بلند شما در اعتراض علیه حجاب اسلامی اجباری؟ شما میگوئید موافق آزادی حجاب هستید، ولی در طی 43 سال چرا در رسانه ها کارزار برای دفاع از آزادی امر پوشش و برای اعتراض علیه حجاب ننگین قرآنی و آخوندی بر پا نکرده اید؟
آقای سروش در حمایت از حجاب مطرح میکند که به نظر برخی گوئی حجاب نشانه قرون وسطائی و عقب ماندگی است. بله جای تردید نیست، بطور مسلم این حجاب نشانه عقب ماندگی و ارتجاع فکری است. فقط یک فکر کهنه پرست و غیرمدرن، حجاب را ارزش اخلاقی نشان میدهد. آقای سروش در این زمینه همانند بسیاری از آخوندهای کشور ما فکر میکند. ایشان فیلسوفانه فکر و عمل نمیکند. یک فیلسوف امروزی و واقعی طرفدار دمکراسی رفتار آزاد منشانه دارد و حقوق بشر را رعایت میکند و حجاب اسلامی را نشانه ستمدیدگی و انقیاد میداند و از حجاب تجویز شده توسط رئیس نظامی و سیاسی اسلام پیروی نمیکند. یک فیلسوف خردگرا به عقاید واپسگرای تولید شبه جزیره عربستان رجوع نمیکند تا درس زندگی برای جامعه باز امروزی بدهد. دکتر سروش دارای افکار بسیار عقب مانده است و برخلاف ادعای ایشان در ارادت نسبت به کارل پوپر، فکر و رفتارش با افکار و منش کارل پوپر بسیار متفاوت است. فلسفه پوپر که فیلسوفی دمکراسی خواه و مدافع تجربه و علم در رسیدن به حقیقت است در برابر دستگاه توتالیتر اسلام و جامعه محمدی قرار میگیرد. ذهنیت کارل پوپر در برابر ایدئولوژیهای تمام خواه مانند نازیسم و کمونیسم و اسلام دست به مقاومت میزند. جزمگرائی دین هرگز مورد توافق کارل پوپر نیست و بطور مسلم حکم قرآنی در باره حجاب و نابرابری زن در نقطه مقابل اندیشه انتقادی پوپر قرار میگیرد. جامعه اسلامی برپایه یک الگوی بسته و تبعیض گراست حال آنکه جامعه پوپری جامعه ای باز، علم گرا، تجربه گرا و آزادی گراست.(جامعه باز و دشمنانش)
اینکه بدلایل تاریخی فرهنگی و سنتی در نزد بخشی از زنان در برخی کشورها مانند یونان و ایتالیا و روسیه پوشش روسری وجود دارد قابل بررسی است. اینکه در مناطقی از ایران بدلایل فرهنگی و سنتی و مذهبی کشاورزان زن دارای پوشش روسری بوده نیز قابل تحلیل است. ولی حجاب اسلامی بمثابه حکم قرآنی به لحاظ تاریخی دینی بیانگر انقیاد زن در جامعه مردسالار میباشد. بعلاوه اجبار در حجاب توسط حکومت استبداد اسلامی و تبلیغ حجاب توسط روشنفکران و ایدئولوگهای مذهبی و آخوندها و قشرهای اجتماعی ناآگاه جامعه نفی آزادی پوشش زنان و گسترش ایدئولوژی اسارت آمیز است. ما در عصر مدرن زندگی می کنیم و معیارهای ما منشور حقوق بشر و دستاوردهای زنان معاصر است. اسلامگران ما را به جامعه قبیله ای و مردسالار پیامبر خود رجوع می دهند.
مبارزه علیه این عقاید آخوند و نواندیش دینی و حجاب اسلامی، بمعنای مبارزه با کهنه گرائی و عقاید زیان آور خرافی و غیر علمی است. حجاب، زن را از جامعه جدا کرده و شفافیت در مناسبات انسانی را کور و کدر کرده و مناسبات همزیستی مستقیم را نامیسر میسازد. در جامعه افراد نیاز دارند همدیگر را ببینند و مشاهده کنند و به یکدیگر اعتماد کنند و از نظر روحی و فکری و جسمانی به انتخاب دست بزنند. حجاب چهره ها را میپوشاند و واقعیت انسانی را پنهان میکند. جامعه شناسی به رازگشائی کمک میرساند، حال آنکه حکم دینی حجاب بر چند چهره گی افراد میدمد و به راز ها و دروغ جامعه را میافزاید
آقای سروش شانتاژ میکند و تلاش دارد تا از طرح انتقاد علیه رسوم بسته و کهنه اسلامی جلوگیری نماید. برای او اشخاص حجاب را “انتخاب” کرده و انتقاد به انتخاب آنها بی احترامی به حرمت آنانست. ما میپرسیم در تاریخ اسلام و حاکمیت های اسلامی کجا امکان انتخاب وجود داشته است؟ خشونت و سانسور و کشتن دیگر اندیش خط اصلی اسلام بوده است و بعلاوه تربیت های دینی سنتی در خانواده و جامعه بطرز آشکار و ناآشکار روان انسانها را شکل داده است. دیسیپلین مذهبی و خانوادگی و جامعه اسلامی تحمیلی آخوندها و تکنوکراتهای مذهبی، هرگونه آزادی و انتقاد به اسلام و نقد حجاب را ممنوع ساخته است. انسانها در جامعه در الگوهای فرهنگی دینی زاده میشوند و رشد میکنند و میمیرند. بازتولید دین و ایدئولوژی در بافت اجتماعی باعتبار فعالیت حاملین و امکانات مالی و مادی و مجموعه دستگاههای دینی و ایدئولوژیک تکرار میشود و افراد در این ساختار پرداخته میشوند.
تنها جنبش فکری و فضای باز فرهنگی و دمکراتیک و شناختن الگوهای گوناگون فکری و جستجوی فردی اجازه میدهد تا فرد از دترمینیسم و جبر دور شود. کسانی که از این خطوط جدا میشوند با کسب فرهنگ باز و ارتباط با جهان و اندیشه باز و شهامت فردی خود به آزادی نسبی خویش میرسند؛ ولی تردیدی نیست که آنها باز تحت فشار توانفرسای جامعه و خانواده و مذهب قرار دارند. آقای سروش از “انتخاب” حجاب در جامعه اسلامی صحبت میکند. این طرز فکر یا بیانگر برخورد سطحی و ندیدن بار سنگین عوامل متعدد در تربیت ذهن و رفتار و نیز عوامل فشار مستقیم در جامعه است و یا بازتاب اعتقاد دگماتیستی به مبانی قرآنی و حمایت ایدئولوژیک از دین اسلام است. موضع آقای سروش در باره حجاب با خردگرائی و مدرنیت در تناقض است و تمایل به کهنگی دینی دارد. خواست آقای سروش انتخاب آزاد نیست بلکه ادامه حجاب و انتخاب اسلام است. حال آنکه زنان ایران از حجاب اسلامی بستوه آمده و نظام دینی فضای نفس کشیدن را تنگ کرده است. تجربه سیاه جمهوری اسلامی و موج های آگاهی و نقد اسلام، همه باورهای اسلامی را به پرسش کشیده و پایگاه اعتقادی سست نموده است. مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب و زوگوئی اسلامی بسیار متنوع بوده و بیش از پیش زنان آگاه درمی یابند که حجاب را باید لغو نمود و این خواست با نفی کل جمهوری اسلامی گره خورده است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
1- نویسنده از دیر باز در نقد اسلام و قرآن مقاله ها و کتابهای گوناگونی انتشار داده است و هر هفته برنامه های رسانه ای (مانی، میهن، کانال یک، رنگین کمان) در نقد اسلام و شیعه گری پخش می کند. او بزودی آخرین اثر خود را در باره تئوری های اکولوژیکی و چالش های زیست محیطی در جهان و ایران، در 600 صفحه منتشر می کند. ولی تا کنون از نویسنده کتاب های زیر انتشار یافته است: کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، 310 صفحه، جلال ایجادی، نشر مهری، لندن»، کتاب «جامعه شناسی آسیب ها و دگرگونی های جامعه ایران»، 400 صفحه، جلال ایجادی، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، 380 صفحه، جلال ایجادی و «اندیشه ورزی ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، 720 صفحه، جلال ایجادی، چاپ نشر مهری.