انکار گفتگو با آمریکا توسط عراقچی، سردرگمی در سیاست خارجی تهران، و سکوت سنگین درباره وضعیت شمخانی

به گزارش منابع بین‌المللی، در حالی‌ که جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل وارد دومین هفته خود شده، تهران همچنان با اصرار بر مواضعی مبهم و متناقض، از هرگونه گفت‌وگوی مستقیم با ایالات متحده ابراز انکار می‌کند. این در حالی‌ست که نشانه‌هایی آشکار از تمایل قدرت‌های غربی به برقراری کانال‌های دیپلماتیک وجود دارد—کانال‌هایی که تهران ظاهراً از یک‌سو آن را رد می‌کند و از سوی دیگر، به واسطه‌های اروپایی برای چانه‌زنی متوسل شده است.

عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی که راهی ژنو شده تا با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزرای خارجه بریتانیا، فرانسه و آلمان دیدار کند، در گفت‌وگویی با تلویزیون دولتی ایران مدعی شد که «هیچ تماس و گفت‌وگویی با آمریکایی‌ها صورت نگرفته» و تأکید کرد که جمهوری اسلامی «درخواست مذاکره نداده است».

اما شواهد چیز دیگری می‌گویند. در آستانه برگزاری نشست ژنو، ژان‌نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه، تماس تلفنی مهمی با مارکو روبیو، وزیر خارجه دولت دونالد ترامپ، برقرار کرد. در این تماس، دو طرف درباره اهداف این نشست گفت‌وگو کردند و وزیر خارجه آمریکا تأکید کرد که ایالات متحده آماده تماس مستقیم با ایران است. این موضع‌گیری روشن، آشکارا نشانه‌ای از تمایل دولت ترامپ به یافتن راه‌حلی سیاسی پیش از هرگونه مداخله نظامی مستقیم است—چیزی که رژیم ایران تلاش می‌کند از افکار عمومی داخلی پنهان نگه دارد.

در همین حال، رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی، مسعود پزشکیان، نیز در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، با تکرار مواضع تبلیغاتی نظام، نوشت: «در شرایط فعلی تنها راه پایان جنگ تحمیلی، توقف بی‌قیدوشرط تجاوز دشمن است.» عبارتی که در ظاهر دعوت به صلح است، اما در واقع ادامه همان رویکرد انکار و فرافکنی‌ای‌ست که تهران سال‌هاست در مواجهه با بحران‌ها دنبال کرده است.

در بخش دیگری از سخنان خود، عباس عراقچی ایالات متحده را «شریک جنایت» در حمله اسرائیل به خاک ایران خواند و گفت تا زمانی که به تعبیر او «تهاجم» ادامه داشته باشد، جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره نخواهد بود. این در حالی‌ست که درست هم‌زمان با این اظهارات، آمریکا و متحدانش آشکارا از تداوم تلاش‌ها برای مهار بحران خبر می‌دهند.

در یک موضع‌گیری جنجالی دیگر، عراقچی در واکنش به حملات موشکی سپاه به اسرائیل مدعی شد که «هیچ منطقه مسکونی یا بیمارستانی در فهرست اهداف ما قرار ندارد». اما تصاویر منتشرشده از جنوب اسرائیل خلاف این ادعا را اثبات می‌کنند. حمله موشکی جمهوری اسلامی به بیمارستان سوروکا در شهر بئرشبع و انتشار تصاویر اصابت موشک به ساختمان‌های مسکونی در همان منطقه، بار دیگر نفاق گفتاری رژیم را در زمینه حقوق بشر و اصول جنگی برملا کرده است. با وجود ادعای هدف قراردادن مراکز نظامی، منابع مستقل تأکید دارند که اسرائیل اطلاعات دقیق اصابت به تأسیسات نظامی خود را منتشر نمی‌کند و عمدتاً تمرکز رسانه‌ها بر تلفات غیرنظامیان است.

از سوی دیگر، تنش‌ها در درون حاکمیت نیز در حال آشکارشدن است. نورنیوز، وب‌سایت نزدیک به شورای عالی امنیت ملی، پیامی منتسب به علی شمخانی، مشاور ارشد خامنه‌ای و رئیس سابق این شورا، منتشر کرده که ابعاد جدیدی از وضعیت وخیم او پس از حمله اسرائیل را نمایان می‌کند. شمخانی، که در نخستین روز حملات در اقامتگاهش هدف حمله قرار گرفت، به گفته منابع نزدیک به دولت دچار جراحت شدید شده و وضعیت هوشیاری‌اش به حدی وخیم گزارش شده که پزشکان امید چندانی به بهبود او ندارند.

در پیام منتشرشده، که در نوع خود بی‌سابقه است، شمخانی با اشاره به ضعف جسمانی شدید خود نوشته: «نفس‌هایم هنوز به زخم‌های تن بسته و قلم در دستم از ضعف می‌لرزد.» او در ادامه سکوت را «خیانت» توصیف کرده و با لحنی احساسی خطاب به خامنه‌ای نوشته است: «رهبر عزیز و شجاع انقلاب مطمئن باشند فرزندان‌شان هنوز در میدان‌اند.»

این نخستین بار است که فردی در چنین سطح از ساختار امنیتی جمهوری اسلامی، در حالی که عملاً از کار افتاده و با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، پیامی سیاسی صادر می‌کند. انتشار این پیام در عین سانسور کامل تصویری و اطلاعات پزشکی، بار دیگر این پرسش را مطرح کرده که چرا جمهوری اسلامی از شفاف‌سازی در مورد وضعیت افراد کلیدی خود خودداری می‌کند؟ چه چیزی را پنهان می‌کند؟ و مهم‌تر از آن، چه کسانی اکنون جای خالی شمخانی را در ساختار امنیتی پر کرده‌اند؟

در مجموع، آنچه اکنون در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی دیده می‌شود، تلفیقی از تناقض، انکار، و سردرگمی‌ست. حکومتی که از یک‌سو به در بسته سیاست جنگ‌افروزانه خود پافشاری می‌کند، و از سوی دیگر، سراسیمه به‌دنبال واسطه برای گفت‌وگو با جهان غرب است، اما نه با صداقت و شفافیت، بلکه با فریب، نفی حقیقت، و سانسور واقعیت.

در حالی که جنگ ادامه دارد، مواضع رسمی تهران بیش از آن‌که نشانه‌ای از قدرت باشد، بیانگر انزوا، فشار، و ازهم‌گسیختگی درون‌ساختاری یک نظام در حال فروریزش است.